امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۸۹ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

دوستی دادم ناب. از آن دوست های دوست داشتنی که هر کسی دلش می خواهد داشته باشد. اهل کتاب و طبیعت و آرامش است. چهره اش و نگاهش به آدم آرامش می دهد. مهربانی در نگاهش موج می زند. زبانی دارد بس شیرین. اهل ماجراجویی و خطر کردن هم هست. گاهی کارهای خطرناک می کند. ترسناک!

گاهی کتاب می خواند اما با دقت. گاهی چیزی می نویسد، زیبا و تامل برانگیز می نویسد. من به نوعی همه نوشته هایش را می خوانم البته آنهایی را که منتشر می کند. خیلی ها را هم منتشر نمی نماید. می نویسد بعد پاره می کند و خودش و ماجراها را خلاص می کند. می رود پی کارهایش. پی زندگی اش. 

یکی از آدم های فعال روزگار ماست، اهل هنر است و تلاش و کوشش. این دوست، دوست داشتنی ترین دوست من است.

دوستی ما معلوم نیست کی شروع شد و از کجا آغازیدن گرفت، اما یک روز متوجه شدیم که داریم حرف هایی را به هم می گوئیم که به کم تر  کسی می توان گفت.

چند شب پیش که کمی دلگیر  بودم به دوستم زنگ زدم و گفتم حال دلم خوب نیست. 
اول تولدم را تبریک گفت. با این عبارت:" تولدت مبارک، روزگار وفق مراد."  
ازش تشکر کردم با این واژه همیشه تکراری خودم:" سپاس فراوان".
لحن صحبت و بیانش کمی رسمی شده بود. پیش تر با اسم کوچک همدیگر را صدا می زدیم. گفتم قبلا با اسم کوچک صدایم می کردی. حس بهتری داشتم. وقتی رسمی حرف می زنی دل گیر می شوم.

گفت: خب اول اینکه کم پیدایی و احوالی از ما نمی پرسی. بعدش هم حقت همینه که با تو رسمی حرف بزنم.
گفتم : چه کار بدی مرتکب شدم که حقم باشد؟ اگر می بینی کم پیدایی سرم شلوغه و دلتنگ و دل گیرم.
گفتم: عزیز جان . کم آورده ام و به کارهای مورد علاقه ام نمی رسم. هیچ کار جالبی انجام نمی دهم. روزها تکرار دیروز شده اند و گذر ثانیه ها آدم را اذیت می کند. 

گفت: وایستا. یک نفس بگیر. ... نگاه کن. ... به کارها... دوباره .... بعد دوباره شروع کن.
می خواستم کمی برایم حرف بزند، چون کم حرف است اما مثل معدن طلاست، همان کمش هم به دنیا می ارزد. گاهی اصلا حرف نمی زند. باید چیزی می گفتم که چیزی می شنیده باشم. 
گفتم: نفسم بریده شده... نفس بریده باید کجا برود؟  
گفت: این اداها چیه از خودت در میاری؟
کلی خندیدیم.
گفت: امیر پاشو خودتو جمع کن بابا! .... "یادت باشه هیچ کس بجز خودت نمی تونه حالتو خوب کنه." 
گفتم: دمت گرم مشتی. اما حال دل آدم گاهی با دیدن دوستان نابش خیلی روبراه می شه. مخصوصا که اکسیژن ناب باشند مثل تو. وقتی گفتگو می کنیم حال دل من مثل ساعت آرام و منظم و پیوسته روی درجه خوب کار می کنه!
خندید. گفت: امیر خوب کمه، باید حال دلت روی درجه عالی باشه. 
خندیدم. 

گفت: دفعه بعد که همو دیدیم و یا تماس داشتیم با حال خوب و پر انرژی بیا که صفایی دارد حال دل خوب. 
توی ذهنم سهراب آمد که گفت: دل خوش سیری چند؟
دیشب داشتم به حرف این ناب ترین دوست خودم فکر می کردم که هیچ کس جز خود آدم نمی تواند حال خودش را خوب کند.

حال دل شما را چه کسی خوب می کند؟ 
شما برای اینکه حال دلتان خوب شود چه می کنید؟
"حال دلتان خوب"
#امیربرات_نیا
۳مهر۱۳۹۸
@AmirBaratnia
🍇🍇🍇🍇🍇🍇
به جمع ما بپیوندید. با هم و از همدیگر بیاموزیم. یاد دهنده و یاد گیرنده باشیم.
👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAER-qZVqjdrjuFeB4g

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 September 19 ، 05:41
امیر برات نیا


#منوچهردانش_آموز

دیروز عصر وقتی ماشینم را در یکی از خیابان های بلوار رضا پارک کردم و برای شرکت در مراسم ختم شادروان #منوچهردانش_آموز به سمت مسجد توفیق را افتادم، فکر نمی کردم با منظره ای که در عکس انتهای متن می بینید مواجه شوم. پیاده رو از ابتدا تا انتهای مسجد پر بود از دسته گل های زیبا و قشنگی که هر کدامشان متن زیبایی برای عرض تسلیت نوشته بودند و در پایان هم نام آورنده دسته گل با پرینت رنگی خود نمایی می کرد. همه چیز مجلل و زیبا بود.

آقای #دانش_آموز را اولین بار در خانه ی #عزیز و #بابارضا دیدم آن زمان کودکی ۹ یا ۱۰ ساله بودم، درست یادم نیست، اما خوب می دانم که هنوز در دوره ابتدایی درس می خواندم. مردی قد بلند، خوش تیپ و با وقار و با ابهت بود. من بچه بودم. سلام کردم و جواب داد. آنروز در  مهمانخانه مشغول نوشتن شد، از دور همانطور که در باز بود نگاهی کردم. از اعداد و ارقام روی برگه ها و کتاب ها متوجه شدم که ایشان #معلم_ریاضی هستند.

بعدها متوجه شدم که ایشان دبیر جبر و مثلثات هستند. دایی #محمد_ نیکنام این را گفت. آن موقع در دبیرستان_فردوسی که یکی از دبیرستان های خوب #مشهد بود تدریس می کردند.
چند سال بعد باز نشسته شدند و در کلاس های کنکور به تدریس ریاضیات مشغول شدند. من سال آخر دبیرستان بودم. آن زمان بچه های پولدار کلاس ما در کلاس های کنکور ثبت نام کرده بودند. دبیر ریاضی کلاس های کنکور مشهور مشهد آقای #دانش_آموز بود. همکلاسی هایم برای من از تدریس عالی و زیبا ایشان خیلی تعریف کردند اما من هرگز نتوانستم پای درس ایشان بنشینم.
 
در طی این زمان گاه گاهی ایشان را در مراسم های مختلف می دیدم، اما باز هم در همان حد سلام و علیک.
 
این مختصر را نوشتم که بگویم نسبت من با ایشان فامیل دور بود. اما آنچه برایم مهم بود و هست اینکه جناب #دانش_آموز با بیش از نیم قرن تدریس در شهرمان آنهم تدریس خوب به عنوان یکی از معلم های برجسته، معروف و خوش نام مطرح بودند. اینک از میان ما رفته اند.
شاگردان ایشان که اکثرا جزو متخصصان شهر محسوب می شود، در مقام تکریم ایشان سنگ تمام گذاشتند.
دیدن منظره ای از گل و عرض تسلیت پس از درگذشت یکی از معلمان برجسته جای شکر گذاری داشت و نشان می دهد که اگر معلمان ما قدر خویش را بدانند و کار خود را به بهترین شکلی عرضه کنند شاگردان این خوب بودن را درک می کنند و زحمات معلمان شان را پاس خواهند داشت.
قبلا گاهی اوقات که از کنار مساجد بالا شهر  رد می شدم با چنین منظره و یا منظره های این چنینی مواجه شدم بودم. مسجد قبا، مسجد حضرت زهرای (س) سناباد، مسجد توفیق، مسجد سجاد و ... معمولا اینگونه مراسم و این نوع آوردن گل مخصوصا، اشراف، تجار، پزشکان معروف و در کل آدم های متمول بود.
گاهی هم در رسانه ها راجع به این تجملات نقدهایی می شد.
اما این بار از دیدن این صحنه خوشحال شدم، چون همه این کارها بخاطر بزرگداشت یک #معلم بود. کاش همه ما به جامعه معلمان احترام بگذاریم و قدر دان تلاش های آنان باشیم.
یک نکته را هم به خودم و همکاران یاد آوری می کنم که در کار تدریس باید عاشق بود و عاشقانه درس داد. آقای #دانش_آموز عاشق ریاضی بود و ریاضی را عاشقانه درس می داد.
از خانواده محترم #نجفی عذر خواهم اگر در حد مقام و جایگاه علمی ایشان نتوانستم آنگونه که شایسته هست بنویسم.
روحش شاد و یادش گرامی.
#امیربرات_نیا
۲۳شهریور۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 September 19 ، 07:12
امیر برات نیا

بخشیدن دیگران
 به این معنی نیست که رفتارشان « درست » بوده، بلکه
بخشیدن دیگران به این معناست که ما قصد داریم مسیر رشد و بهبود خودمان را ادامه دهیم و متوقف نشویم.
بخشیدن دیگران تشخیص بار مسئولیت است.
بخشیدن دیگران شکل دادن زندگی مان بر اساس شرایط خودمان است، بدون اینکه مسئولیت غیر ضروری را بر عهده بگیریم.

چند روز قبل با پسرم رفته بودیم داخل شهر، در هنگام برگشت می خواستیم از بازار محله خرید کنیم. وقتی رسیدیم زیر سایه درختی در کنار خیابان خالی بود. علی ماشین را به آنجا هدایت کرد. وقتی ایستادیم، ماشین ال نودی پشت سرمان ایستاده بود و بوق می زد. اول فکر کردم با دیگران کار دارد. رسم غلط جامعه ما که حاضر نیستیم از ماشین پیاده شویم و با ایجاد آلودگی صوتی غیر ضروری باعث سلب آسایش دیگران می شویم. تعداد بوق هایش که زیاد شد گفتم شاید با ما باشد. از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت راننده.
گفتم بفرمایید: گفت: ماشین تان را بردارید. من خانه ام اینجاست و می خواهم ماشینم را پارک کنم. کمی نگاهش کردم. ادامه داد، شما می  خواهید خرید کنید و بروید.
گفتم مگه قانونه؟
با پرخاش گفت: قانون چیه ؟ اینجا جلوی خانه من است.
یکبار دیگر نگاهش کردم. انتظار داشتم بفهمد.
دیدم نگاهش و شهوت خشمش نشان می دهد که احمق تر از آن است که این موضوع را درک کند.
بخشیدمش. به علی گفتم ماشین را جابجا کند. بعد بهش گفتم خیابان متعلق به همه است نه به شما. دیدم باز حرف خودش را می زند و تکرار می کند.
با خودم گفتم برخی ها خانه که می خرند انگار خیابان و جدول و سایه درختان حاشیه خیابان هم می خرند. دیگر نه نگاهش کردم نه حرفی زدم. سه نکته را با خودم مرور کردم.
یکی اینکه تا وقتی آدم های احمقی مثل این  آدم در جامعه باشند شعله نزاع های خیابانی همیشه فروزان خواهد بود.
دوم اینکه در مواجه با آدم های احمق بهترین کار کنترل خشم و بخشیدن آنهاست چون سلامت روانی و جسمانی ما مهم تر از همه چیز است.
و سوم اینکه در کشور امارات عربی متحده یک قانونی تصویب کرده بودند برای آدم هایی که نیاز داشتند حاشیه خیابان خانه خودشان را به عنوان پارکینگ اختصاصی داشته باشند. این جور آدم ها باید سالیانه حدود یک میلیون تومان به شهرداری پول پرداخت می کردند و شماره مجوز پارکینگ اختصاصی می گرفتند. هم سایر مردم می دانستند که نباید در حاشیه منزل این گونه افراد پارک کنن و هم این آدم ها هزینه خواسته های اضافه بر سازمانشان را به شهرداری و مردم پرداخت می کردند.

#امیربرات_نیا
#ترجمه_امیر
۱۹خرداد۱۳۹۷
@AmirBaratnia
@tarjomehamir
T.me/NasimeKhRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 09 June 18 ، 10:13
امیر برات نیا

فکر نکن... عمل کن

عبدالمطلب برات نیا

کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی
در گشت و گذار های مطالعاتی روزانه ام اولین بار بود که این جمله را دیدم:

The reason people have problem is that they have too much time to think.

Dr. Richard Bandler

«دلیلی که مردم مشکلات زیادی دارند این است که آنها زمان زیادی برای فکر کردن دارند.»

 

کمی به این جمله بیاندیشید، اگر ما فرصت کمی برای فکر کردن داشته باشیم آیا مشکلات ما باقی خواهند ماند؟

مسلم است که آدم وقتی فرصت کمی برای حل مشکلاتش داشته باشد، در حقیقت فرصت های زیادی برای فکر کردن نخواهد داشت. زیرا یا ما قادر به حل مشکلات هستیم که در این صورت بهتر است وارد مرحله عمل شویم و آنرا حل کنیم، یا قادر نیستیم آنرا حل کنیم، که در این صورت سعی کنیم مشکل را دور بزنیم و راه جدیدی برای ادامه زندگی برگزنیم.

دلایلی زیادی هم در این مورد می تواند دخیل باشد که یکی از مهم ترین آنها ناتوانی ما در حل مساله یا کمبود منابع مالی و غیره است.  در این گونه مواقع بهترین کار این است که از خیر حل مشکل بگذریم و مسیر زندگی را ادامه دهیم و سعی کنیم خودمان را در موقعیت جدید قرار دهیم تا با مشکلات کم تری دچار شویم.

خلاصه این که:

«مشکلات را در فرصت و زمان کم حل کنیم، زیاد فکر کردن مشکلات ما را زیادتر خواهد کرد».

#امیربرات_نیا

۱۹اردیبهشت ۱۳۹۷

@AmirBaratnia

T.me/NasimeKhRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 09 May 18 ، 08:44
امیر برات نیا

 ناز بانو جان
دوست دارم بنشینم روی طاقچه پنجره اتاقت
تو را
صدایت را
تصویرت را
بوی عطر گل های پیرهنت را
نفس گرم دست هایت را
و
سکوت نهفته در نگاهت را
و
جام شراب لب هایت را
لحظه ای زندگی کم.!!!
#امیربرات_نیا
۱۸اردیبهشت۱۳۹۷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 May 18 ، 12:57
امیر برات نیا

چند توصیه ساده برای کسانی که زندگی و عشق شان را دوست دارند.

 

زندگی جریان پویایی است که همیشه مثل رودخانه ی جوان در تلاطم است. در این جریان  پویا، پر انرژی و فعال برای اینکه  به آنچه که دلمان می خواهد برسیم باید بر روی اهداف مان تمرکز کنیم.

 

مهم ترین نکته جهت رسیدن به مقصد این است که روی بسیاری از خواسته های ریز و درشت خودمان باید پا بگذاریم. چون هدف مهم است.

 

هیچ چیزی در زندگی ساده بدست نمی آید، بدست آوردن هر چیزی هزینه خاص خود را دارد و باید هزینه آنرا پرداخت.

 

در زندگی خانوادگی یک اصل مهم دیگر وجود دارد که باید مدنظر قرار داد و آن این است:« اصل مدارا ». 

 

در زندگی اگر متوجه شدید همسرتان آدم خاصی است بهترین کار این است که این خاص بودن را کشف کنید، جنبه های آنرا بشناسید.

اگر همسرتان عشق به کاری یا چیزی دارد بهتر است بجای مخالفت کردن، این عشق را درک کنید. اگر درک کردید دیگر در مقابل همسرتان قرار نمی گیرید بلکه سعی می کنید در کنار او و همراه با او باشید، حتی اگر موضوع مورد علاقه شما نباشد می توانید با همراهی به او نشان دهید که همه چیز او برایتان مهم است. در کنار او باشید و مشوق  همدیگر. در کارهایش او را تشویق کنید. به جنبه های احساسی و روحی او توجه نشان دهید.

 

یک نکته دیگر که لازم است بدان توجه کنید این است:

 « هرگز برای هیچ کاری به دیگری اصرار نکنید». واضح است که وقتی چنین کاری را بکنید باید از خیلی چیزها چشم پوشید. وقتی چشم پوشی از خواسته های خود را به خاطر شریک زندگیتان و بخاطر کسی که دوستش دارید را یاد گرفتید آنگاه عشق در وجودتان رشد می کند. اگر اصرار کنید طرف مقابل شما می ماند، نمی رود، هیچ کاری را نمی تواند انجام دهد. این به شرطی است که همسرتان دارای آرزوها و اهداف بلند، منطقی، دست یافتنی و قابل قبول باشد.

 

اصرار کردن یعنی برای خواسته های خودتان آرزوها و اهداف زیبای همسرتان را به باد دادن، تباه کردن، نابودی روح و جسم او.

 

برنامه زندگیتان را به گونه ای تنظیم و مدیریت نمایید که همسرتان بتواند به همه ی دغدغه هارو مشغله هایش برسد.

 

زندگی تان را منظم کنید تا به ساعت تبدیل شود. همه بزرگان به این مهم دست یافته اند. تا در زندگی به نظم قابل قبول دست پیدا نکنید امکان مدیریت خود، خانواده و زندگی تان، به شکل دلخواه وجود ندارد.

#امیربرات_نیا

۱۷اردیبهشت۱۳۹۷

@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 May 18 ، 13:04
امیر برات نیا

عزیزم؛
نازنینا، به خودت شهامت داشتن رویا را بده.
اگر توانایی نداشته باشی که رویاهایی ماجراجویانه ات را به حقیقت تبدیل کنی، ذهنت نخواهد توانست این رویاها را زنده کند و آنها را در رتبه اول امور مهم زندگیت قرار دهد.
هیچ محدودیتی برای اینکه رویاهایت  به واقعیت تبدیل شوند وجود ندارد، جز محدودیتی که خودت برای ذهنت در نظر می گیری و آنرا بر ذهنت تحمیل می کنی.
اینرا نوشتم که تو بدانی تو رویای من بودی و هستی. زندگی در کناررویاهای خودمان شیرین ترین زندگی است.
برای خودت زیباترین، و خوش آیندترین رویاها را داشته باش و برای رسیدن به آنها آهسته و پیوسته گام بردار.
زندگی امروزمان حقیقت رویای دیروزمان هست.
#امیربرات_نیا
۸اردیبهشت۱۳۹۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 April 18 ، 11:39
امیر برات نیا


عشق 
 
در لحظه پدید می آید، دوست داشتن در امتداد زمان.

این اساسی ترین تفاوت بین عشق و دوست داشتن است

 

عشق معیارها را در هم می ریزد،  دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود ...

 

عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد.

 

 عشق قانون نمی شناسد. دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی است

 

 عشق فوران می کند مثل آتشفشان و شُرّه می کند مثل آبشاری عظیم،

 

دوست داشتن، جاری میشود مثل رودخونه ای بر بستری با شیب نرم....

 

عشق ویران کردن خویش است، و دوست داشتن، ساختنی عظیم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:47
امیر برات نیا

عشق داشت راه خویش می رفت
و من مسافر جاده عشق بودم
به درستی راه هیچ توجهی نمی کردم
مقصد عشق بود
لذت عشق بود
پاکی عشق بود
زیبایی عشق بود
آفرینش عشق بود
ناگاه در آن دورترها معبد عشق نمایان شد
دیدم نه تنها فاصله ی زیادی بین من و معبد است
که دیدم
راهی که من می روم
بن بست عاشقی است
و معشوق دلش به دیگر سوی است و
نگاهش نگران جایی دیگر
پرده نادیده گرفتن و جنون عاشقی را
لحظه ای کنار زدم
آفتاب صداقت غروب کرد
و من مسافر معبد عشق
در تاریکی به سوی نور راهم را تغییر دادم
 

امیر برات نیا
19 اسفند 96

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 March 18 ، 11:10
امیر برات نیا

ناز بانوی من

دکان عاشقی دارد.

من مشتری چندین ساله او هستم.

دکانش همیشه پر است از

سلام

سلام های گرم

سلام های بیاد ماندنی

سلام هایی که هر دانه سینش

پر است از سکه وجود عشق

و لام هایش پر است از لاله و سنبل

دکان عاشقی ناز بانو

صبح ها دعایش روز خوش است

و شب هایش آرامش و عشق

ناز بانو ورد کلامش

عشق و برکت است

روزها مرا را با شربت محبت پذیرایی می کند

میان وعده هایش پر است از غزل ناب عاشقی

با او که هم نشین باشی

آرامش را با جان و دل حس می کنی

ناز بانو جان

داریم کم کمک به روز ی می رسیم که

به نام تو نام گذاری کرده اند

اما من می گویم یک روز برای تو کم است

چون همه لحظه های بودنم با نام تو بوده است

که بی تو و بی نام تو جهان سرد و خاموش است

لحظه های بودنم را تقدیم تو می کنم

اگر همه عالم را به تو هدیه کنم کم است

چرا که مادری

و زایشگری

و با حضور تو و واسطه وجودی توست که

خدا عشق را خلق و در جهان تکثیر می کند

همیشه افسوس لحظه های را باید خورد که

بی تو گذشت

و گاهی می گذرد

سفره زندگی با دست توانای تو آراسته می گردد

جام شراب زندگی  با طعم لب های تو مرا مست می کند

بیا در رقص گیسوان پریشان شده ات

و در جام پر از عشقت

مرا مست کن از بودن

از نبودن ها

از عشق به دل مانده

تا در تو نیست شوم

ای فرشته زیبای عشق

ای محبت متجسم

تو همیشه نازکن

که من به ناز تو محتاج

و آخرین خریدار توام

دکان عاشقیت را یک جا با جانم خریدارم

«روزت مبارک»

#امیربرات_نیا

۱۶اسفند۹۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 March 18 ، 13:34
امیر برات نیا