امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

یاداشت امروزم را از کتاب تسخیر ناپذیر انتخاب کرده ام:
... در دنیا چیزهایی هست که از آدم کشی بدتر است. چیزهایی هست که از کشته شدن هم بدتر است.
گاهی فکر می کنم قشنگ ترین چیزی که ممکن است به سر یک مرد بیاید این است که چیزی را دوست داشته باشد.
بهتر از همه هم این است که یک زن را دوست داشته باشد. خیلی دوست داشته باشد. از ته دل دوست داشته باشد، ...
آن وقت بفهمد که هرگز به او نخواهد رسید. چون به چیزی که گریزی از آن نداشته اعتقاد داشته، همان بوده که نمی نوانسته، نمی خواسته جز آن باشد.
گاهی چیزی سر آدم می آید که خودش هم باورش نمی شده، ....
مثل تعطیلات اجباری #کرونایی .... آزادی در زندانی که خودت قوانین زندان را می نویسی و باید اجرا کنی ....
گاهی چیزی سر آدم می آید تا یادش باشد که حافظ چه گفت: ... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.
اما امید به آمدن بهار و رویش دوباره زندگی این چندگام مانده به پایان را آسان تر خواهد کرد
#امیربرات_نیا
۷اسفند ۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 February 20 ، 15:49
امیر برات نیا


‍ ‍ ‍ 🔸یادداشت🔸 
🔹امروز یکی از روزهای خوب خدا بود. اما اتفاقات خوبی نیافتاد. کارهام خوب پیش نرفت. با وجود این امروز بهترین روز بود بخاطر اینکه یک روز کامل را در سلامت بسر بردم . تونستم کارهامو تا جایی که در توانم بود انجام بدهم. در کنار خانواده باشم.
🔹امروز تصمیم داشتم تمام وقت کتاب بخونم اما تمام وقت نشد. تونستم ۴۰ صفحه بخونم. بقیه روز را از نظر روحی در حالت تعادل نبودم با روزگار در حال جنگ بودم. با خودم. به مسایل ریز و درشت خودم فکر کردم. به دوستی های بی ریشه و بی رمق دیروز و امروز فکر کردم. شش سال تمام در یک محیط کاری با همه دوست بودیم اما وقتی آمدم بیرون گویی هیچ نبودم و گویی هیچ دوستی نداشتم. به آینده ای که هیچ نقشی نمی توان در آن داشت با اینکه دولت ها چقدر راحت مرمانشان را در سخت ترین شرایط قرار می دهند تا حکومت خودشان برقرار باشد. به حکومت های مختلف فکر کردم.
🔹به این فکر کردم که جهان چگونه شده است که یک رئیس جمهور در دنیا قادر است زندگی آدم معمولی مثل مرا تحت تاثیر اندیشه ها و دستوراتش قرار دهد. اینکه حتی لوازم یدکی ماشین زپرتی مه هم در بازار نباشد و یا آنقدر آشغال باشد که خریدنش مساوی دور ریختن پول محسوب شود. پولی که با صرف عمر بدست می آید را با خرید لوازم بی کیفیت دور می ریزیم. اینکه چرا امپراتوری ایران به این روز افتاده که ینگه دنیا بر زندگی ما حکمرانی کند و دیگران بر عقل و ذهن ما. 

🔹باز دلم را آرام کردم به اینکه خودم مسئول سرنوشت خودم هستم. به اینکه حدا گفت سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر اینکه خودشان بخواهند.
🔹و من فکر کردم ما کی می خواهیم ؟ و یا چه می خواهیم؟ و یا بقول دوست قدیمی ام ناصر ع. ما هیچوقت نفهمیدم چه می خواهیم؟ فقط همیشه گفته ایم نمی خواهیم. هیچوقت نگفته ایم چه می خواهیم ! 
🔹اما ما تا کجا مسئول خویش هستیم؟ نمی دانم!
در این گیر و دار احساسات لطیف آدم نابود می شود و می میرد اما زندگی هنوز هست، هنوز امید نمرده است.

🔹امروز مجدد به این موضوع فکر کردم که مرز خوب و بد کارها کجاست ؟ کارهای ما چه موقع خوب و چه موقع بد است؟
🔹دقایقی قبل تماشای فیلم "یک سال بسیار خشن" (The most violent year) را تمام کردم. فیلم را بدون زیر نویس و به زبان اصلی دیدم. نمی خواهم همه فیلم را تعریف کنم اما بخشی از فیلم را که مربوط می شود به سوالات من برایتان می نویسم: 
🔸مردی صاحب شرکت بزرگی است وی بدهی بالا می آورد و تلاش می کند تا پود جور کند. وام بگیرد ولی موفق نمی شود. شب آخر وقتی خسته و نا امیر به خانه بر می گردد زنش به او دفترچه حساب بانکی را می دهد که مرد با پول های آن حساب می تواند همه بدهی هایش را پرداخت کند.
مرد از زن می پرسد: پول ها را از کجا اورده ای؟
_ از پول های شرکت برداشتم.
_ از کی؟
_ از همون روز اول.
مرد عصبانی می شود به زنش می گوید تو دزدی کردی.
🔸زن می گوید: گفتم شاید یک روز بدردت خورد. 
روز بعد مرد کل بدهی اش را با پول هایی که زنش از شرکت دزدیده بود پرداخت می کند.
امروز یاد گرفتم: 
🔹درست و نادرست بودن اعمال ما مثل همه چیز دنیا نسبی است. هیچ چیز در دنیا مطلق نیست.
خدایا از اینکه هنوز هستم ازت متشکرم.
#امیربرات_نیا 
۱۰ بهمن ۱۳۹۸
t.me/NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 January 20 ، 14:28
امیر برات نیا

‍ #یادداشتی_بر_کتاب
#گابریل_گارسیا_مارکز
نوشته: سوزان_موادی_داراج

🍁این کتاب را در شرایط خاصی تمام کردم. کتاب زندگی نامه و وقایع نگاری مارکز است. مردم کلمبیا او را #گابو صدا می زنند. مشهور است که او شخصی خوش مشرب و معاشرتی است.
در نوشتن همسرش همیشه همراهش بود و حامی او. او عاشق همسرش می شود. چندین سال دوری را تحمل می کند تا بالاخره به مرسدس عشق خودش می رسد. زمانی از نویسندگی نا امید می شود. مدتی کار نوشتن را رها می کند. اما خودش می دانست که استعداد واقعی اش نوشتن داستان است. طرح مشهورترین داستانش سال ها در ذهنش پخته و آماده شده بود.

♦️زندگی او داستان موفقیت ها و شکست هاست. شکست های یاس آوری که انتها پیش می رود. درک آثار مارکز بدون آشنایی با زمینه های اجتماعی، سیاسی و قومی او که در وطنش کلمبیا ریشه دارد نا ممکن است.

🍁چشم انداز کلمبیا را رشته کوه های آند تشکیل می دهد. آرکاتاکا شهر کوچکی است که مارکز در آن بدنیا آمده. این شهر در کنار رودخانه واقع شده است. اوج رونق شهر در زمان شرکت یونایتد فروت در آن مستقر شده بودند و شهر در زمینه پرورش موز فعالیت می کرده. کارگران علیه کارخانه اعتصاب می کنند و دولت اعتراضات را سرکوب می نماید.

🖌چند نفر در زندگی مارکز تاثیر گذار هستند، یکی پدر بزرگ و مادر بزرگش. مخصوصا مادر بزرگش. پدربزرگش سرهنگ بازنشسته بوده. و از بانیان و ساکنان اولیه شهر.‌ ازدواج پدر و مادرش هم جالب است. مادرش عاشق پدرش می شود که از اصالت خانوادگی برخوردار نیست.

🏺به این دلیل او را گابو صدا می زنند که از پدرش متمایز شود، گابو یعنی گابریل کوچک.‌ مادر بزرگش اعتقاد داشت که اشباح و ارواح در خانه اش زندگی می کنند. گابو گاهی می دید که مادربزرگش خیلی عادی با اشباح که به دیدنش آمده بودند گپ می زدند. مادر بزرگش می توانست قصه های باورنکردنی را با چنان سادگی و صراحتی نقل می کرد که دیگران با وجود ماهیت غیر عادی داستان ها ، بی اختیار حرف هایش را باور می کردند. بسیاری از تخیلات مادر بزرگ با نوشته های مارکز راه یافت.
از جمله موارد مورد علاقه مارکز قدرت و سیاست بود که در نوشته هایش جلوه خاصی دار ، دوستی با فیدل کاسترو از جلوه های این علاقه مندی است.

🏺دو نویسنده در سبک نوشتن آثار گابریل گارسیا مارکز تاثیر بسزایی داشته اند. کتاب #توفان_برگ به شدت تحت تاثیر آثار #ویلیام_فاکنر قرار دارد، اما در #کسی_به_سرهنگ_نامه_نمی_نویسد تاثیر سبک #ارنست_همینگوی مشهود است، ساده، ضریح اما به شدت قدرتمند.

📕شاهکار وی هنگام سفر با اتومبیل از مکزیکو سیتی، ناگهان تصویر روشن و واضحی از چگونگی ساختار رمانی درباره آرکاتاکا به ذهنش خطور کرد. او چنان تحت تاثیر این الهام قرار گرفت و آن قدر برای شروع به نوشتن اشتیاق داشت که فورا سفرش را لغو کرد و به مکزیکو سیتی برگشت. به خانواده اش اعلام کرد حداقل شش ماه در داخل خانه خواهد ماند و روی زمانش کار خواهد کرد.

📙شیوه ای که وی این کتاب را نوشت، شیوه ای بود که مادربزرگش برای روایت قصه ها استفاده می کرد، مادر بزرگ چیزهایی می گفت که فراطبیعی و و هم آلود به نظر می رسیدند، اما به حالتی کاملا ، طبیعی آن ها را تعریف می کرد.
#امیربرات_نیا
۱۰آذر ۱۳۹۸

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 December 19 ، 18:41
امیر برات نیا

🌺 خلوت خانه حرف های ما پر شده بود
از عکس
از حرف
از خنده
از گریه
یک روز من نبودم
شاید یک روز او نبود
دیدیم خلوت خانه شلوغ شده
نه من پیدا بودم
نه او
همه چیز ناپیدا بود
حوصله نبود
جارو را برداشتیم
هرچی بود جارو کردیم
خانه خلوت و تمیز شد
منتظر میهمان هستیم
تا بیاید
با هم چای بنوشیم
گپ بزنیم
دوباره خانه پر شود از خنده ها و شعرها
#امیربرات_نیا
۱۱ آذر ۱۳۹۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 December 19 ، 18:33
امیر برات نیا

فرشتگان

فرشتگان

اثر:#خورخه_لوئیس_بورخس

🍁بچه کوهستانم. تمام دوران کودکی را در جائی زیسته ام که چراغ کوچه هایش ستاره ها و ماه بودند. خورشید که در پس کوه های غرب از دیده ندید می شدند سقف آسمان ده پر می شد از ستارگان و کهکشان راه شیری در بیشتر شب ها مخصوصا شب های بدون ماه.  ... و من هر شب در خیال خودم به آسمان و ستاره ها می رفتم و گردشگاه خیال من گاهی از کهکشان راه شیری بیرون می رفت و در منظومه خورشیدی سیر می کرد. آسمان جای خدا بود و فرشته ها و همه کسانی که از جهان زمینی رفته بودند.

🍁اولین بار که فرشته ها را به شکل تصویر دیدم زمانی بود که بابا #کتاب #کنزالحسین را خرید و آورد خانه. بابا سواد قرآنی دارد اما نمی دانم چرا آن کتاب عجیب و غریب را خریده بود. کتاب پر بود از فرشته ها با بال های متفاوت و شکل های متفاوت. جداول حروف ابجد و کلمات عجیب و غریب. همه فرشته ها و شکل ها ی کتاب عجیب و غریب بودند. بیشتر #فرشته_ها بال داشتند و برخی از اشکال آدم ها ترکیبی بود از دو حیوان و ... اسامی برخی از فرشته ها در این کتاب،  پر تکرار بودند: #میکائیل، #جبرئیل، #اسرافیل و ... بعدها این کتاب از خانه ما ربوده شد و هرگز نفهمیدیم کدام دزد آنرا برد و چه کرد.

🍁کتاب فرشتگان نوشته خورخه لوئیز بورخس را در یک #شکار_کتاب به قیمت ۶۵۰۰ تومان خریدم. همین ماه گذشته. با #بورخس از طریق خواندن یادداشت های #مارکز آشنا شدم. این کتاب را آرام تر خواندم. کتاب در واقع تالیف #احمد_اخوت است، اما بخش اول آن مربوط به بورخس است.

🍁 اگر چه فرشته ها علاقمند هستید حتما این کتاب را بخوانید. آنچه که پس از خواندن این کتاب در ته ذهن و قلب آدمی می ماند برداشت یکسان از خدا و فرشته ها در همه ادیان تاریخ بشری است. گوئی بشر در هر جای زمین که زندگی کرده، زیر بنای اندیشه هایش مثل جوهر وجودش یکسان بوده. فرشته ها موجوداتی هستند ابدی و واسط میان خدا و انسان و برای همه پدیده ها فرشته ای هست، مخصوصا فرشته های محافظ انسان. فرشته ها اوایل بال نداشتند. هاله داشتند. بعدها فرشته ها بال دار شدند. خواندن این کتاب ما را در درک برخی از اسامی و نمادها و سمبل ها و اندیشه های یکسان موجود در ادیان آشنا می سازد.

🍁برای آشنایی بیشتر داستان #فرشته_باران را برایتان از این کتاب انتخاب کرده ام.

#راحیل فرشته تازه واردی  بود. متصدی بارش باران شد‌. برای اینکه ابرها باران ببارند با پاهایش روی ابرها راه می رود. ابرها وقتی انگشت های پای راحیل روی بدنشان حرکت می کند قلقلک شان می شود و می خندند. ابرها آنقدر می خندند تا گریه شان می گیرد. از خنده ابرها به خود می پیچند که از چشم هایشان اشک می آید. اشک های ابرها به زمین می ریزد و باران قشنگی ساخته می شود.

علف ها سبزتر، درخت ها بلندتر و گل ها شاداب تر از همیشه می شوند و حیوانات دوباره آب می نوشند. همه چیز برق می زند و شاد به نظر می رسد.

اگر صدای آسمان غره شنیدید، اصلا نترسید، گاهی ابرها از ته دل می خندند. آنها دارند خوش می گذرانند و به زمین طراوت و تازگی هدیه می دهند.

#امیربرات_نیا

۱۷آبان۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 November 19 ، 18:18
امیر برات نیا

#یادداشتی_بر_کتاب
#سانتاماریا
نویسنده: #سید_مهدی_شجاعی
📚کتاب را در روز تولدم از علیرضا هدیه گرفتم. مجموعه داستان کوتاه است. ۳۸ داستان. در دوبخش. بخش اول بین سال های ۷۷_۶۷ نوشته شده و بخش دوم بین سال های ۶۷_۵۷. داستان های بخش اول به موضوعات مختلفی از جمله #عشق می پردازد. بخش دوم کتاب بیشتر جنگ تحمیلی و برخی هم ماجراهای انقلاب.
📕عشق این واژه زیبا و پر انرژی مثل خورشید در همه جا حضور دارد. دیروز داشتم مثنوی می خواندم. همه مثنوی عشق است. و آخر این عشق فنای عاشق در معشوق است.
📔سانتاماریا به معنی #مریم مقدس و مریم این زن پاک، مظهر عشق پاک و پاکی است.
برخی از داستان ها به موضوع عشق می پردازند و برخی هم به اخبار مهم جنگ و یا شهدا می پردازد. آدم های دوران جنگ اصل خبر این داستان ها را می دانند. برخی شاید زائیده ذهن خلاق نویسنده باشد.
📒بسیاری از داستان ها اول شخص نوشته شده و برخی روایت گونه است. خواندن کتاب آسان است اگرچه تکرار زیاد داستان ها با یک موضوع گاهی آدم را خسته می کند. نویسنده در کاربرد لغات و واژه ها توانمند است، توصیف هایش زیباست  به دل می نشیند. در برخی سطور از خواندن متن آدم لذت می باد و سبک از حالت داستان خارج و عارفانه می شود و خواننده یادش می رود که دارد داستان می خواند.
📙برای نمونه دو پاراگراف منتخب من تقدیم چشم و دل نورانی شما عزیزان:
🍁لباس لطیف و بلند و آبی پوشیده بود که حریر پیش پایش سنگ می نمود.
پیش از این بارها او را در وادی خیال دیده بودم. اما هیچگاه تا این اندازه ملموس و به دست آمدنی نبود و هم دوست داشتنی، می آمد، سر می زد، آشوبی به پا می کرد و می رفت. یک لحظه نمی ماند تا به او بگویم چقدر در جستجوی بوده ام ...
🍁عجیب رسوا کننده است این #چشم، نه اینجا و الان فقط، که همیشه.
چشم به تابلوی دل می ماند، نه، ... تابلو نه...
چشم انگار جدار شفافی است که به خیال خود دل را می پوشاند. غافل از اینکه مثل ویترین موجودی دل را بهتر به نمایش می گذارد.

❤️دلتون پر از عشق دوستان گلم.
#امیربرات_نیا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 03 November 19 ، 20:53
امیر برات نیا

کمی تامل پس از خواندن رمان
#سرهیدرا
📚کتاب را چند ماه پیش از پردیس کتاب با قیمت مناسب لای کتاب های دیگر پیدا کردم و خریدم. موضوع کتاب رمانی است جاسوسی و مکان جغرافیایی آن کشور مکزیک است. در این ژانر من کتاب های زیادی نخوانده ام. شاید اولین کتاب در این ژانر باشد. کتاب در نوبت خودش خوانده نشد. اما بالاخره در آخرین تعطیلی تصمیم گرفتم تمامش کنم.
📕به موضوع داستان کتاب زیاد نمی خواهم بپردازم اما کتاب جملات جالبی دارد که باید روی آن تعمق و تفکر کرد تا به سیر برخی از رویدادها در جهان کنونی بویژه در خاور میانه پی برد.
🍁خاورمیانه جغرافیای "شور انگیزی" است. کافی است پایت به آن برسد تا در شوریدگی ها و حتی خشونتش سهیم شوی. شوریدگی آتشی است که در جا شعله می کشد و در جا خاموش می شود. #شوریدگی طرح نیست بلکه تجربه ای است آنی که باید زندگی اش کرد و پیوند ش با دین و تمام پیامدهایش جدایی ناپذیر است.
و زندگی ما چقدر دارای این شور بوده و هست؟ و چقدر ما شور خیلی چیزها را داشتیم و داریم اما به محض رسیدنش و درست در لحظه رسیدن در جا خشک می شود... گویی که سال ها نبوده است مثل ارتباط انسانی بین دو نفر که سال ها شور رسیدن دارند اما درست در لحظه رسیدن خاموش می شود و به ازلیتی می پیوندد که گویی هرگز در وجودشان و در قلب شان وجود نداشته است.
📙اگر خدا خالق خوبی مطلق است چرا بدی را خلق کرده است؟ خلق تضاد برای چه بوده است؟
📔اگر ریشه عشق خداست چرا نفرت در وجود انسان که خلیفه خداست شعله می کشد؟ چرا دوست داشتن و عاشق شدن گاهی گناه است و گاهی نیست؟
📘چرا برخی نگاه ها و صداها می توانند درون ما را آشفته کنند؟
ما در درون چه چیزی پنهان کرده بودیم؟
کدام آتشفشان در درون ما خوابیده است که گاهی صدایی، نگاهی آنرا روشن می کند و همه ی هست و نیست آدمی را بر باد می دهد، درون آدمی را به گدازه های روانی تبدیل می کند که همه آنچه در پیش رویش باشد را می سوزاند  و نابود می کند تا آرام شود؟
📒و چرا گاهی همه تلاش هایمان برای حفظ یک رابطه صمیمانه بی نتیجه و عقیم می ماند؟ چه چیزی رابطه هایمان را پایدار نگه می دارد؟ از کجا باید این چسب مستحکم کننده رابطه هایمان را خرید؟
🥀سیاست شرقی مذاکره را نتیجه جنگ می داند و هیچ وقت آن را به چشم مانعی برای جلوگیری از جنگ نمی بیند، عامل تعیین کننده سیاست خشونت است.
♦️شقاوت از تحقیر بهتر است.
♦️آدم های کاری از بی کاری می میرند.

سر هیدرا

🍂هر چه بیشتر کتاب می خوانم در اندیشه بودن و زندگی عمیق می شوم و سوال هایم زیاد و جواب ها اندک می گردد اما دنیا را از پنجره ای نو می نگرم ، آدم ها، احساسات، عشق ها، روابط و ...
❤️تصاحب داشتن جسم بهتر و لذت بخش تر است یا تصاحب روح یک آدم؟

📙قاعده گفتمان سیاسی دوگانگی است و قاعده گفتمان دیپلماتیک تعدد. #جاسوسی جمع هر دو آن هاست: هم مضاعف است و هم متعدد.
♦️راز تمام جوامع مدرن این است که اکثریت را متقاعد می کنند که چیزی دارند، حال آنکه هیچ چیز ندارند، چون اقلیتی مطلقا محدود همه چیز را صاحب شده اند.
🌄مردها از زن های عاشق می ترسند، چون قادرند دست به هرکاری بزنند و هر چیزی را در راه عشق شان فدا کنند، چون فقط عشق شان برایشان مهم است و سایر چیزها از نظرشان بی ارزش.
🍂اقتصاد ما و کشور ما و تاریخ ما و سرنوشت مابه نفت گره خورده است. نفت همانند هیولا #هیدرا از یک سر قطع شده بارها باز زاده می شود. نطفه ی تیره زمین است که امیدها و خیانت ها را هم زمان در بطن خویش می پرورد.
🖊می خواستم بسیار بگویم اما مجال هم برای شما که می خوانید و هم برای من که می نویسانم اندک است. به همین اندک اکتفا می کنم. دوستتان دارم.
با مهر و عشق
#امیربرات_نیا
۲۹ مهر۱۳۹۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 October 19 ، 06:03
امیر برات نیا

#یادداشتی_بر_رمان

#سر_هیدرا نوشته: #کارلوس_فوئنتس

سر هیدرا

📚تا قبل از خریدن این کتاب هیچ آشنایی با این نویسنده نداشتم. این کتاب را کسی معرفی نکرده بود. درپی شکار کتاب در بین کتاب های #پردیس بودم. از کتاب خوشم آمد. انتخابش کردم. خریدمش. کتاب را ورق زدم. مترجم در یادداشت خود نوشته بود: این کتاب نخستین اثر #کارلوس_فوئنتس است که از زبان اصلی به فارسی برگردانده می شود.

🍁در شروع کتاب جمله کوتاهی نوشته شده که رمان و شخصیت هایش را معرفی می کند: به جای هر سری که قطع شود، هزار سر باز زاده خواهد شد. موضوع رمان جاسوسی است و جاسوس چهره ای دوگانه دارد. کتاب را به سختی و خیلی کند به پایان بردم. اگر بخواهم صادق باشم گیج و مبهوت کتاب را تمام کردم چون کتاب و شخصیت هایش هم نماد گونه اند و هم دو چهره ای و گاهی چند چهره ای. اینک که کتاب را خوانده ام فکر می کنم برای درک بهتر رمان و خوانش ساده تر آن بهتر است ابتدا با سبک نویسنده و فرهنگ مکزیک و اساطیر اروپایی و کتاب های شکسپیر آشنا باشید.

📙وقتی به آخر کتاب رسیدم تفسیری از رمان در سه صفحه وجود داشت که در تحلیل نهایی از کتاب به من کمک کرد. توصیه من به شما برای خواندن این کتاب این است که ابتدا تفسیر رمان را با دقت بخوانید. سپس موخره کتاب را هم با دقت بخوانید. با خواندن و درک این دو بخش خوانش کتاب برای شما هم لذت بخش تر و هم روان تر خواهد شد. شاید دوباره این کتاب را خواندم.

📘مضمون دو چهره گی در بسیاری از رمان ها و نمایش نامه های فوئنتس جایی نمایان دارد. در رمان #سر_هیدرا شکل وسواس گونه می گیرد. #هیدرا _ هیولایی با چندین سر که به جای هر سری که #هرکول از او می برید، دو سر بر گردنش می رویید_ نماد تکثیر بی پایان است. جریان پیوسته دوتا شدن است که در سرتاسر  داستانی پر از جاسوسی و خرابکاری روی می دهد.

📕 در زندگی شخصیت اصلی که آدمی پریشان و خیال پرور است، اشتیاق به دیگر بودن _ اشتیاق به هویتی خلاق و خارق العاده برای جبران هستی فرساینده و بی رنگ و بویی در مقام کارمند دیوانی_ به صورتی بسیار غریب بر آورده می شود، یعنی اسیر کنندگانش او را وا می دارند که هویت خود را عوض کند و حتی تن به جراحی صورت بدهد.

📔در سرتاسر رمان #سر_هیدرا آن جفت های مثبت و متعالی شخصیت اصلی_ افرادی چون سارا کلاین، معشوق او، و شخصیت پدر _ ناخدا هردینگ، که تجسم آرمان های سیاسی و اجتماعی ای هستند که فلیکس در پی تحقق آن هاست_ نابود می شوند و بدین سان خبر از تقدیر فلیکس می دهند که سرانجام تن به خواست اسیر کنندگانش می دهد و دیوانه می شود. 

📒از خواندن این کتاب چیزهای جدید یاد خواهید گرفت. جمله های جدیدی که آدمی را به فکر وا می دارد. من بخشی از این اندیشه ورزی را در یادداشت بعدی برایتان خواهم نوشت.

#امیربرات_نیا

۳۰مهر۱۳۹۸

@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 October 19 ، 06:11
امیر برات نیا

کتاب دیده نشده

 #یادداشتی_بر_کتاب
#دیده_نشده
♦️سال قبل مصاحبه ای از جناب #علیخانی نویسنده و مسئول انتشارات #آموت خواندم. گفته بود: تعداد  بسیار زیادی کتاب چاپ شده داریم که کسی سراغ آنها نمی رود. اکثر جامعه کتابخوان معمولا به سراغ فقط ۴۰۰ نویسنده مشهور می روند در حالیکه تعداد نویسندگان ایران و جهان بسیار بیشتر از این هاست. به عبارت دیگر پول خرید کتاب بیشترش به جیب این نویسندگان و مترجمان و ناشران آثار آنها می رود.
📚 این در حالی است که سایر نویسندگان و مترجمان و ناشران هم باید سهمی در این بازار داشته باشند. تبلیغات خواسته و ناخواسته و حمایت های آشکار و پنهان باعث می شود که بسیاری از پدیدآورندگان نادیده گرفته شوند.
📕این موضوع را خودم تجربه کرده ام. دومین کتاب من سه سال طول کشید تا ۱۰۰۰ جلد آن فروخته شد. یا کتاب #مفاهیم_کلیدی_در_مطالعات_شهری که یک کتاب تخصصی و دانشگاهی محسوب می شود در دو سال تنها ۱۰ جلد فروش کرد.
📒بازار کتاب هم مثل همه بازارها مشکلات خاص خود را دارد. بعد از خواندن این مصاحبه تصمیم گرفتن که گاهی از نویسندگان و مترجم نا مشهور کتاب بخرم و بخوانم. #کتاب #دیده_نشده نوشته #رابرت_گادرد از این سری است. مزیت مهم اینگونه انتخاب ها ارزان بودن آنهاست شما می توانید با پول یک کتاب جدید دو و گاهی سه جلد کتاب بخرید.
📘بک راه دیگر برای خرید بیشتر کتاب، خرید کتاب های چاپ های سال های قبل است که در قفسه کتابفروشی ها مانده... من این راه را #شکارکتاب نامیده ام، چون با جستجو در لای کتاب ها شما به کتاب های مشهوری می رسید که در سال های دور چاپ شده اند ولی چون از چشم مشتریان دور مانده همانجا ساکت ایستاده اند تا با شما به محفل خلوت دلتان بیایند. گاهی شال و کلاه کنید و بروید شکار کتاب و لذت ببرید.
📔اما کتاب #دیده_نشده. موضوع کتاب داستانی است جنایی که در سال ۱۹۸۱ اتفاق می افتد. داستان در روستای ایوبری رخ می دهد. تامسین هیل دو ساله ربوده می شود و میراند خواهر هفت ساله او زیر ون آدم ربایان کشته می شود. مردی به نام آمبر  که در همان صحنه جلوی کافه منتظر دوستش بود شاهد این ماجراست. دوستش سر قرار حاضر نمی شود. تامسین هرگز دوباره دیده نشد.
📙بیست و سه سال بعد سربازرس ویژه که حالا بازنشسته شده نامه ای دریافت می کند و متهم می شود که تحقیقات سال ۱۹۸۱ را کامل نکرده است. وی مجدد به همان روستا باز می گردد. این بار با آمبر روبرو می شود تنها شاهد ماجرا که توضیحات وی در آن زمان مورد پذیرش قرار نگرفته بود. این بار هر دو به دنبال کشف حقیقت می روند.
🍁در پایان همانطور که نام کتاب گویایی آن است قاتل اصلی جایی است که هرگز دیده نمی شود... در همه مسائل زندگی زاویه دیدی وجود دارد که ما معمولا آنرا نمی بینیم یا نمی خواهیم ببینیم.
📚چند جمله از کتاب را برایتان بازگو می کنم. مایلم شما هم در این اندیشه ورزی سهیم شوید. کمی بیندیشید. اگر دوست داشتید خوشحال می شوم نظرات شما را دریافت کنم.
🖌در همه ارتباطات بین انسانی یا ما شکار هستیم یا شکارچی. بویژه در ارتباط دونفره یکی از ما شکاریم و آن دیگری شکارچی. هیچوقت نمی توانیم هر دوی آنها باشیم. کدام یک از این دو نقش برای شما لذت بخش است؟ در بازی شکار زندگی کدام یک باهوش تر است؟ در پایان بازی کدام یک از زنده بودن لذت می برند؟
🖊با رفتن به سراغ پاسخ سوالاتی که کسی ما را مجبور به پرسیدن شان نکرده فقط خودمان را در خطر غیر ضروری می اندازیم. آیا شده است خود را در معرض این خطر انداخته باشید؟
🖍 در زندگی هر لحظه ممکن است این اتفاق بیافتد که تبدیل به مهره ای شوی که در بازی شطرنج بیرون رانده شده. قدرت های بازی شطرنج تصمیم گرفته اند که هیچ مهره ای نمی تواند در این بازی به شاه تبدیل شود. شما چه فکر می کنید.
ارادتمند شما
#امیربرات_نیا
۲۶مهر۱۳۹۸
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 October 19 ، 08:06
امیر برات نیا

چیستی شهرها

به طرق گوناگون شهرها تعریف گردیده­اند.شاید معتبرترین این تعاریف گوناگون تعریفی است که گیدئون سیوبرگ ارائه نموده است.وی شهر را این گونه تعریف می­نماید: اجتماعی با اندازه قابل توجه و جمعیتی متراکم که سکونتگاه متخصصان گوناگون غیر کشاورزی بوده و دارای یک قشر نخبه­ی باسواد باشد این تعریف چندین عنصر را با یکدیگر تلفیق نموده است و شهرها را از سایر اشکال محل سکونت بشری متمایز می­گرداند.

1- یک اجتماع در این تعریف بیان­گر یک اجتماع مسکون می­باشد.در طی دوره ماقبل تاریخ زندگی بشر، بیشتر وقت او صرف شکار- ماهیگیری و جمع­آوری گیاهان برای تأمین غذا و خوراک می­گردید.آنها، هم چنین متحرک بودند و اقامتگاهاشان را براساس جائیکه در آن غذا {خوراک} فراوان­تر بود، جابجا می نمودند. رواج کشاورزی- در بسیاری از مناطق نه در همه جا- سکونتگاه­های دائمی را مطلوب ساخت. علاوه بر آن شهر با ایفای نقش خود به عنوان سکونتگاهی که در زیر ساخت آن سرمایه­های ثابت وجود داشت، این فرایندرا پذیرفت. این سرمایه­ها شامل: ساختمان­ها، شریان­های حمل­ونقل (مانند جاده­ها)، بناهای یادبود، انبارهایی برای ذخیره غلات، برج و بارو بودند.

2- همیشه شهرها آستانه معینی از اندازه (کل جمعیت) و تمرکز(تراکم) جمعیت را نشان داده­اند. اندازه­های مورد بحث نسبی هستند. بیشترین شهرهای اولیه 1000 یا 2000 نفر جمعیت را در خود جای داده بودند و سکونتگاه­های بیش­تر از 10000 نفر کمیاب بودند.اما با وجود این، علاوه بر اندازه مطلق گروه فشرده­ای از مردم در آنجا بودند که به عنوان یک واحد اجتماعی مجبور بودند با یکدیگر زندگی کنند، این واحد اجتماعی شهر را از مناطق پیرامونش مجزا می­نمود. (2-2).

3- شهرها جمعیتی داشت که مستقیماً به کار کشاورزی مشغول نبودند. در عوض، مردم شهر به تعدادی کشاورز که غذای ساکنان شهر را تأمین کنند، نیازمند بود. این امر خود سبب به وجود آمدن دو جریان گردیده بود. نخست، آنکه شهرها رابطه بسیار صمیمی و نزدیکی با حومه­ی اطراف خود برقرار کرده بودند، بطوریکه این ارتباط ساکنان شهر را قادر ساخته بود غذای مورد نیازشان را از پس کرانه شهر تأمین نمایند. دوم، آنکه شهر تشکیل شده بود از افرادی که به مشاغل گوناگونی می­پرداختند مانند صنعت­گران، کارگران، سربازان، کاهنان، و حاکمان. بعدها جمعیت شهری نیز با توجه به گروه­های قومی، نژادی و مذهبی متمایز گردید. درمقایسه با تعداد کشاورزان، این جمعیت شهری سهم ناچیزی داشت اما به شدت حائز اهمیت بود.
از کتاب : جغرافیایی شهری جلد 2 ترجمه دکتر حسین حاتمی نزاد و عبدالمطلب برات نیا
جهت خرید کتاب می توانید تماس بگیرید.
09151057423

 

Gideon sjoberg-[1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 October 19 ، 18:45
امیر برات نیا