امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۲۹ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:41
امیر برات نیا

 

#یادداشتی_بر_فیلم

#شعله_ور

ساخته: #حمید_نعمت_الله

 

🔸امروز کارهای برنامه ریزی شده صبحم ساعت دوازده تمام شد. برای خودم میز چیدم. تخمه کدو، تخمه خربزه هایی که تابستان پارسال خورده بودیم، عناب و تخمه هندوانه. چای شهرزاد خوش رنگ هم دم کردم و نشستم به تماشای #فیلم شعله ور.

 

🔸از کارگردان فیلم هیچ فیلمی تا امروز ندیده بودم حتی سریالی را هم که برای سیما ساخته بود را ندیده بودم. تنها علت انتخاب فیلم این بود که امین حیایی برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر مرد را گرفته بود.

 

🔸از فیلم خوشم آمد. چند دلیل دارد. اول اینکه لوکشین فیلم تهران و شمال نبود. منطقه جدید و بکری بود که کم تر فیلم سازها آنجا را انتخاب می کنند. سیستان و بلوچستان. دوم داستان در بطن جامعه و اقشار معمولی جامعه روایت می شود. و سومین دلیل پرداختن به درون آدم ها و کنکاش درونی آدم هاست. حس نفرت، حسادت و کینه در مقابل شجاعت، مهربانی و صداقت.

 

🔸داستان فیلم در ابتدا چندان گیرا نیست مردی شکست خورده و زخم خورده از جامعه و زندگی که در هزار توی زندگی گیر کرده است. کارگردان با انتخاب #سفر قهرمان فیلم را وا می دارد که هم از بیرون و هم در درون سفر کند، البته سفر درونی قهرمان بیشتر است و سفر بیرونی چندان در انقلاب و انکشاف خودش تاثیر گذار نیست. اما موسیقی و جلوه های خاص زندگی مردم سیستان زیبایی های خاصی در فیلم ایجاد می کند،

 

🔸جایی خواندم که حسادت عامل همه گناهان است و این فیلم هم به این موضوع می پردازد.آنچه پس از پایان فیلم در ذهنم باقی ماند چند نکته است که با شما به اشتراک می گذارم.

 

اگر می خواهید یک #فیلم#ایرانی کمی متفاوت با سایر فیلم های ایرانی ببینید حتمان فیلم را تماشا کنید.

 

🔸آدمی همیشه یک من بیرونی دارد و یک من درونی. این من بیرونی برای دیگران زندگی می کند و من درونی برای خودش. این من درونی محرک همه تلاش و کوشش های پیدا و پنهان آدمی است. منولوگ هایی که آدمی در تمامی لحظه ها با خودش دارد بسیار مهم است. عده کمی می توانند این گفتگوهای درونی خویش را بازگو کنند و یا بنویسند. باید آگاه باشیم که گاهی اگر بیش از حد در این من درونی غرق شویم ممکن است راه بخطا برویم. برای همین در عصر کنونی و در اعصار گذشته هر آدمی نیاز به استاد داشته و دارد تا اندیشه هایش را بازگو کند تا راه را درست برود.

 

🔸پدر بودن و پدر خوب بودن هنری است که جلوه اش در فرزندان دیده می شود. فرزند جزوی از جان و روح آدمی هستند، تلاش برای اینکه او به ما بچسبد و مثل ما شود هم ما را دچار خطا می کند و هم از خودشکوفایی او ممانعت می نماید. فرزندان را باید پرواز کردن بیاموزیم و در وقتش آنها را در آسمان زندگی رها کنیم و آرام و مطمئن پروازشان را به تماشا بنشینیم.و هیچ لذتی بالاتر از پرواز فرزندان نیست.

 

زن ها انسان های سازنده و پرانرژی و محرک زندگی هستند، در برخورد با زنی که می خواهیم برای ما بماند دلمان را باید صادقانه با او قسمت کنیم و حضورش را در زندگی و همراهی عزیز بداریم. زیباترین صحنه فیلم زمانی بود که مرد فرستاده شده از سوی وحیده به قهرمان فیلم گفت: وحیده گفته دیگه زنگ نزن.

 

🔸نکته آخر: صفت حسادت از جمله بدی های اخلاق فردی است که هم فرد را از درون می کشد و آسایش درونی او را برهم می زند و هم در بیرون باعث انجام اعمالی می گردد که از یک انسان عادی خارج است.

🔸وباز باید گفت: عشق را در چشمان یار باید جست چون نیاز به هیچ واژه و تفسیری نیست، آیینه ایست زلال برای رسیدن به عمق جان.

 

#امیربرات_نیا

۱۰ فروردین۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:38
امیر برات نیا

#نجات_لنینگراد

ساخته: #آلکسی_کزلوف

محصول ۲۰۱۹ روسیه.

 

امروز به غروب سی و پنجمین روز قرنطینه خانگی نزدیک می شویم. تجربیات جدیدی را در دفتر خاطرات زندگی مان ثبت می کنیم. در این خلوت ناخواسته باید عشق و امید به زندگی را سالم و زنده نگه داریم. شاید فرصت دوباره ای برای #زندگی بیابیم.

 

روزهای من این روزها شامل؛ ترجمه، تایپ، تماشای یک فیلم سینمایی، نوشتن یادداشت های شخصی، گفتگو با اعضای خانواده، گوش کردن اخبار در هر ۲۴ ساعت یک نوبت، وبگردی و به اشتراک گذاشتن یادداشت ها در رسانه های اجتماعی و گاهی گفتگو با دوستان در نت است،

 

امروز وقتم را به تماشای یک فیلم درام جنگی سپری کردم. «نجات لنینگراد» Saving Leningrad . فیلم درباره وقایع حقیقی زندگی در خلال جنگ جهانی دوم است زمانی که شهر لنینگراد به محاصره نازی ها در آمده و منابع حیاتی شهر رو به پایان است.

 

دولت تصمیم می گیرد #شهر را تخلیه کند تا بتواند جان #شهروندان را نجات دهد. شهر و مردم به شدت #بمباران شده اند. #ارتش برای اینکه موقعیت فرار برای مردم شهر ایجاد کند پیاده نظام را به جنگ رودر رو با #نازی ها می فرستد.

 

#فیلم در غالب یک داستان #عاشقانه روایت می شود جایی که پسری به نام کاستیا فرزند فرمانده عالی رتبه عاشق دختری می شود به نام ناستیا. کاستیا تلاش می کند هرجور شده دختر را نجات دهد. روایت از زبان پیرزنی«ناستیا» بیان می شود که هشتاد سال بعد از حادثه داستان را برای خانواده اش بیان می کند.

 

فیلم از نظر ساخت و بازی، #موسیقی و جلوه های ویژه و جلوه های جنگی زیبا و دوست داشتنی است اما بخاطر اینکه به سبوعیت #جنگ و #خشونت ناشی از جنگ می پردازد بسیار رقت انگیز و تامل برانگیز است. صحنه هایی که شاید به حقیقت جنگ ۹۹٪ نزدیک باشد. گویی شما در صحنه جنگ هستید. دیدن صحنه های درگیری و قتل و کشتار دردناک است اما حقیقتی بوده که رخ داده و جهان شاهد آن بوده است.

 

 

برای نسل من دیدن #فیلم_جنگی یک عادت شده چون همه دوران کودکی و نوجوانی ما در جنگ گذشت و دوره جوانی ما در عواقب ناشی از جنگ. چهار ده کامل فیلم جنگی تماشا کرده ایم یا بهتر است بگویم سیاستمدران فرهنگی فیلم های جنگی را به خوردمان داده اند. در نبود کالاهای فرهنگی و در قحطی رسانه های تصویری دیگر .

 

در تمام این فیلم ها شاهد جنگ بوده ایم، جنبه های گوناگون جنگ را در فیلم های مختلف دیده ایم. مخصوصا فیلم های جنگی جنگ جهانی دوم که همیشه یک طرف جنگ آلمانی ها بودند. اما این فیلم جنگی که به جنگ جهانی دوم می پردازد با سایر فیلم ها یک تفاوت اساسی دارد. جنگ جهانی دوم از نگاه روس ها روایت می شود. کشوری که در این جنگ میلیون ها نفر را از دست داد. و بسیاری از اجساد جوانان شان در کشورهای دیگر باقی ماند.

 

آنچه در پایان فیلم در ذهن و جان آدم باقی می ماند و ما می توانیم به فرزندان سرزمین مان یاد بدهیم این است که هیچگاه جنگ طلب نباشند. یادشان باشد جنگ هیچ پیروزی ندارد. همه شرکت کنندگان در جنگ بازنده اند، حتی اگر پیروز شوند. روح زندگی در خلال جنگ کشته می شود و تا نسل های بعد باقی می ماند.

 

باز می شود به خودمان یادآوری کنیم که #عشق نه زمان می شناسد نه مکان و نه نژاد و #ملیت. عشق خودش می آید آهسته و آرام و در جان رخنه می کند و شرایط سخت زندگی را برایمان آسان می کند.

 

نکته مهم و قابل توجه و برجسته در فیلم اشتباهات فرماندهان در جنگ است و یا حتی در ایام غیر جنگ. اگر فرمانده میدانی شدید یادتان باشد تصمیم اشتباه شما منجر به عواقب ناگواری خواهد شد. در جنگ  بسیاری از تلفات انسانی ما ناشی از همین تصمیم های اشتباه است.

دوست عزیزی همیشه می گوید :«نا آگاهی مدیران»  و من اینجا می نویسم نا آگاهی فرماندهان منجر به عواقب وخیم می شود. مثلا در یک اپیدمی اگر در نخستین ساعت یک شهر قرنطینه می شد شاید امروز ۵۰۰ شهر لازم نبود در قرنطینه باشند. شاید ... .

فیلم را حتمان ببینید.

 

#امیربرات_نیا

۹فروردین۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:34
امیر برات نیا

بمب خبری

#بمب_خبری
یادداشتی بر فیلم  Bombshell

دیروز در وبگردی هایم به معرفی فیلمی برخورد کردم به نام Bombshell. دانلود کردم و طی دیشب و امروز آنرا دیدم. موضوع اصلی فیلم آزار و اذیت جنسی زنان در محیط های کاری است. موضوعی قدیمی و تازه که همیشه بوده،  هست و احتمالا خواهد بود.

این فیلم توسط جی روچ Jay Roach کارگردانی شده است. فیلم براساس حقیقت و مستندات ساخته شده، رسوایی اخلاقی مدیر ارشد شبکه فاکس نیوز در سال ۲۰۱۶. راجر ایلز مدیر ارشد شبکه خبری فاکس نیوز در محل کار و در طبق دو ساختمان فاکس نیوز در جلسات خصوصی حرف های خیلی خصوصی می زند. تقاضای وفاداری و نگاه لذت جویانه به زنان مجری شبکه دارد.

این موضوع از زبان سه تن از زنان که مجریان برجسته این شبکه بودند روایت می شود. فیلم مثل جریان اخبار تند و سریع و پر از هیجان است. بیننده را بدنبال خود تا آخر ماجرا می کشاند. بیان دیدگاه های راجر درباره کار در شبکه قابل توجه هست، علاقه او به بخش خاصی از بدن زن ها. اگر نگاه دقیق تری به مجریان خبری اکثر شبکه های خبر دنیا داشته باشید کم تر مجری معروفی را دیده اید که با شلوار در جلوی دوربین ها ظاهر شده باشد!

زیبایی ظاهری و جنسی از نکات مهم استخدام در بیشتر کسب و کارهایی است که به نوعی بطور مستقیم در جذب مخاطب دخالت دارند. راجر در مصاحبه های استخدامیش چند جمله کوتاه را خیلی خوب به آنها تفهیم می کند:

هر کسی یک نقش مهم در تلویزیون دارد که باید ایفا کند
به زنان مفهوم فرمانده و سرباز ، و سرباز خوب بودن را تفهیم می کند.
مفهوم وفادار بودن و تاکید براینکه مجری باید وفادار باید باشد.

وفاداری را سکوت و اطاعت محض از خواسته های خودش می داند چون باعث پیشرفت آنها می شود، آنها را مشهور می کند.

این موضوع در فیلم وقتی از «کایلا» می خواهد چرخی بزند تا اندام هایش را ببیند و وقتی از او می خواهد .... به نافذترین شکلی بیان شده است. زنان برای پیشرفت و از دست ندادن کار به خواسته های او تن در می دهند. هر کس مقاومت کند اخراج می شود.

نکته قابل توجه فیلم این است که کارگردان بدون اینکه صحنه نامناسبی از آزار و اذیت جنسی نشان دهد به خوبی به موضوع می پردازد، البته تنها از یک زاویه. توصیه می کنم فیلم را حتمان ببینید.

شاید در جامعه ما هم مثل همه جوامع این نوع رسوایی های اخلاقی وجود داشته باشد. اما شاید چیزی که در جامعه ما هنوز تابو محسوب می شود افشای چنین رخدادهایی است. در این گونه مواقع معمولا اولین نفری که شجاعت بیان درد و رنج را پیدا می کند مهم است و دیگرانی که حاضری می شوند به او بپیوندند، هرچند بسیار مشهور باشند. هر چند در پست های مهمی مشغول بکار باشند.

شجاعت زنان برای پیشرفت جامعه بسیار مهم بوده و هست حضور شفاف زنان و شکستن بسیاری از تابوها بدون تلاش آنها در هیچ جامعه ای امکان پذیر نبوده و نیست. ما در جامعه جسته و گریخته در سنوات و ادوار مختلف این نوع مسایل را شنیده و دیده ایم اما اینکه این موضوع رسانه ای شود و فرد مقتدری از سمت خودش کنار گذاشته شود شاید کم تر دیده شده.

شاید بد نباشد بعد از چهار دهه به جامعه هنری و نخبگان فرهنگی کشور این اجازه داده شود تا شبکه های خبری مستقل و تلویزیون های خصوصی راه اندازی شوند تا از یک صدایی اخبار حلوگیری شود و بسیاری از فسادهای موجود در پشت پرده های اتاق های محیط های کار بر ملا شود.

شاید به این ترتیب کسانی که در حقشان ظلمی می شود بتوانند صدای خود را به گوش دادخواهان برسانند.
هرچند که پول و سرمایه داری در آخر با پرداخت مبالغ هنگفت پرونده چنین اعمالی را می بندد و به بایگانی می فرستد.
هشتک های خوب می توانند گاهی در جامعه جریان ساز شوند.

#امیربرات_نیا
۸فروردین۱۳۹۹
🔻🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🔻
t.me/NasimeKhoshRZ
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:11
امیر برات نیا

‍ #تالکین

این روزها #کرونا در همه کشورهای جهان همه گیر شده حدود ۲۰۰ کشور جهان با این بیماری دست و پنجه نرم می کنند. روزانه عده ای آرام، ساکت و خیلی شیک عده ای دیگری را به کام مرگ می فرستند.  آموزش به برخی از انسان ها تنها با زور اسلحه و تنبیه و زندان و جریمه امکان پذیر بوده و هست. هیچ گاه همه با حرف زیبا نه به خودشان رحم می کنند نه به دیگران. هرچه توصیه کردند و نوشتند و با لطافت گفتند نشد که نشد. تا اینکه دولت هم رفت سراغ سخت گیری و جریمه و شاید تنبیه...

شاید این رفتار بسیاری از مسایل در آموزش را به دیگران گوش زد کند که همیشه با خوب صحبت کردن دیگران گوش نمی کنند، یاد نمیگیرند و عمل نمی کنند، گاهی خشونت و سخت گیری لازم است.

می دانم برای همه ما ماندن در خانه هر روز سخت تر از روز قبل می شود اما امید به اینکه عدم خروج از خانه باعث حفظ جان دیگران می شود این سختی را آسان می کند.

امروز در سی و سومین روز #درخانه_بمانیم تا #کرونا_را_شکست_میدهیم نشستم و فیلم تالکین #Tolkein ساخته دوم کاروکوسکی را تماشا کردم. داستان فیلم درباره زندگی جان دونالد روئل تالکین نویسنده کتاب های معروف #هابیت و #ارباب_حلقه_ها است. فیلم به دوران کودکی، نوجوانی تا زمان نوشتن هابیت می پردازد.

بسیاری از منقدان فیلم را فیلم برجسته ای نمی دانند و برخی آنرا ستوده اند چون به دوران کودکی و جوانی این نویسنده سرشناس پرداخته است. فیلم روالی آرام دارد که از میدان جنگ جهانی اول روایت می شود بدون اینکه واقعا نیازی به آن باشد. رفت و برگشت های فیلم در صحنه نبرد است اما به جنگ نمی پردازد.

نکته قابل توجه برای خودم دو مطلب بود:

برای موفقیت و رسیدن به موفقیت دو عامل دخیل می باشد یکی نبوغ و استعداد ذاتی و دیگری تلاش و پشتکار و استمرار در کار. فیلم بیشتر به نبوغ ذاتی تالکین می پردازد.

نکته بعد تاثیر گروه دوستان در موفقیت هر آدمی است. تالکین به همراه سه دوست خود گروهی را در چایخانه تشکیل می دهند به نام T.C.B.S این گروه با هم عهد می بندند که جهان را از طریق: هنر، نوشتن و شعر ... تغییر دهند و برای این هدف تلاش می کنند.
چیزی که شاید در سیستم آموزش و پرورش و فرهنگ عمومی ما جایش خالی است، اما امیدوارم ما هم در کنار هم در: خانه، چایخانه، قهوه خانه، کتابخانه، تماشا خانه و یا در رسانه های اجتماعی  گروه تشکیل بدهیم ولی با هدف و برای رسیدن به آن هدف در کنار هم و با هم رشد کنیم.

نکته قابل تامل سه بستر برای تغییر جهان است، نگاه جهانشمول در افراد یک جامعه باعث رشد فکری خواهد شد.
نوشتن،
هنر و
شعر ...
بیایید با هم تجربه هایمان را از زندگی، در خانه بودن، و ... بنویسم . در بسیاری از موضوعات ما منابع موثق نداریم حتی موضوعات بد.

ایجاد بستر مناسب برای رشد هنر، نوشتن و شعر یعنی دادن آزادی بیان به فرهیختگان جامعه.

فیلم ریتمی آرام دارد اما در مکان های زیبایی فیلمبرداری شده و بخاطر بازی های زیبای بازیگرانش خسته کننده نیست. لذت دیدنش را از دست ندهید.

#امیربرات_نیا
۷فروردین۱۳۹۹
🔸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🔸
t.me/NasimeKhoshRZ
@NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:56
امیر برات نیا

 ‍ #یادداشتی_بر_فیلم
#باستر_اسکراگز

امروز ۵ فروردین ۹۹ در بیست و هشتمین روز #قرنطینه_خانگی فیلم باستر اسکراگز به کارگردانی جوئل و ایتن کوئن را تماشا کردم. فیلم زیبا و جذاب و خوش ساختی است، البته برخی منتقدین با این گفته من مخالف هستند و فیلم را ضعیف می دانند اما برای من به عنوان یک تماشاگر معمولی تفکر زا و تامل برانگیز بود.

فیلم یک داستان نیست. کتابی است در شش فصل. اول فیلم خیال می کنید با یک فیلم وسترن طرف هستید و خیلی هم زیباست، صحنه های وسترنی فیلم مخصوصا در قسمت اول آدم را جذب می کند.فیلم طنز و حقیقت تلخ را همزمان  به ما نشان می دهد، اگر اشتباه کنی محکوم به مرگی و اگر روزی فکر کنی که بهترین و برترین هستی لحظه مرگت فرا رسیده. گاهی اولین اشتباه آخرین اشتباه آدم محسوب می شود.

شخصیت ها و قهرمانان و ضد قهرمانان داستان با همدیگر درگیر هستند و تلاش می کنند به هدف خودشان برسند، هدف را درست بزنند و هوشمندانه و زیباتر بزنند. اما نقطه مشترک همه کشتن آدم هاست. خودکشی و دیگر کشی. سوالی که در ذهن شکل می گیرد چرا تاریخ بشریت با کشتن همدیگر و گاه کشتن خویش عجین شده است. و چرا پایان جهان و رسیدن به صلح جهانی نیز باید با کشتن شکل بگیرد.

دنیا بازی های بی شماری بر سر آدم می آورد، گاهی این بازی ها طنز و گاه جدی است. اما پایان کار آدمی مرگ است. مرگ تا وقتی برای ما رخ نداده و از ما دور است جذاب و قابل پیگیری است اما وقتی خودمان رودر روی مرگ قرار گیریم دیگر نه جذاب است و نه خنده دار و قابل پیگیری.

در بخش بلیت غذت یاوسیله «امرار معاش» مرد کالسکه چی که از طریق آدم بی دست و پا امرار معاش می کند وقتی می بیند کار و کاسبی اش کساد شده، مرغ زیرکی می خرد و او را به داخل رودخانه پرتاب می کند. انسان با دیدن این صحنه به این می اندیشد که خشونت آدمی حد و اندازه ای ندارد و گاهی برای غذا مجبور است آدمی را نابود کند. دردناک ترین رفتار انسانی.

در بخش دیگر دختر شانس زندگیش را به صدای سگش می فروشد، او که فرصت زندگی و ازدواج پیدا می کند وقتی صدای سگش را می شنود به دنبال آن می رود. در میان حادثه چند لحظه صبرش را از دست می دهد و جانش را هم. می شود آموخت که هیچ وقت چیزهای باارزش زندگی را با خواسته های بی ارزش عوض نکنیم.

اما تفکر بر آمیز ترین بخش فیلم، بخش پایانی «مردن نمی میرد» است. ۵ نفر در یک کالسکه دارند می روند سفر. با هم گفتگو می کنند. گفتگوهایی که اندیشه افراد را درباره انسان به چالش می کشاند و هر دیدگاه آدم را به تفکر وا می دارد.

شکارچی می گوید: آدم ها همه یکی هستند مثل موش خرمایی.
خانم مسافر می گوید: آدم ها دو گروه هستند: نیکو کار و گناه کار. مرد فرانسوی: اظهار می دارد که انسان منحصر بفرد است، محصول مشخص تاریخ و طبیعت. هرکسی برای خودش زندگی می کند و عشق از سالی به سال دیگر فرق می کند و پایدار نیست.

اما دو نفر دیگر هستند که کارشان قبض روح است و مرده ای را در بالای کالسکه برای گرفتن جایزه با خود می برند. آنها می گویند از نظر ما انسان ها دو نوع هستند: مرده و زنده. آنها اظهار می دارند برای تبدیل شدن انسان زنده به مرده برایشان داستان می گوییم تا نفهمند و گیج شوند و بمیرند.

پایان فیلم با مرگ پایان نمی یابد با چیزی فیلم پایان می یابد که می شود نامش را گذاشت بازی مرگ. آنها در شهری از کالسکه پیاده می شوند که خود نمی دانند کجاست. آنها ارواح خیال زده ای هستند که همراه با شکارچیان روح وارد شهر فورت مورگان در عالم دیگر می شوند.

توصیه می کنم فیلم را ببینید. سوالی در ذهن باقی می ماند آدم که می داند می میرد چرا گاهی عمرش راصرف کشتن دیگری می کند.

زندگی را نمی دانم باید جدی بگیرم یا شوخی مضحکی. هر چه هست تا وقتی روح و جسممان با هم هستند باید زیست و از زندگی لذت برد.

#امیربرات_نیا
۵فروردین۱۳۹۹
♦️🌷🍁🌷🌷🍁🌷🍁♦️
t.me/NasimeKhoshRZ
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:48
امیر برات نیا

#داستان_ازدواج

🔹لذت بهار به بارش و باران است و روئیدن گل و سبزه و تازه شدن طبیعت و شسته شدن درختان. لذت در خانه ماندن در روزهای بارانی نشستن پشت پنجره و چشم دوختن به افق دور دست و تماشای ابرها و تغییر حالت آنها در هر لحظه از زمان.

🔹زیبایی واقعی زندگی در عدم ثبات و تغییر پذیری دائم آن است، زندگی در هیچ روزی مثل روز قبل نیست و با آن تفاوت دارد، گاهی کم گاهی زیاد، گاهی از زمین تا آسمان.

🔹یک روز تا چشم باز می کنی می بینی عاشق شده ای و یک روز وقتی چشم باز می کنی می بینی رابطه عاشقانه ات به پایان نزدیک شده است.

🔹در یک روز بارانی به تماشای فیلم سینمائی Marriage Story ساخته نوآ بامباک نشستم. دعوت می کنم این فیلم سینمائی زیبا را ببینید. اولین پارادوکس فیلم در عنوان فیلم خودش را نشان می دهد، اگرچه فیلم درباره طلاق است اما عنوانش داستان ازدواج است. شاید به این دلیل باشد که تا ازدواجی در کار نباشد طلاقی هم صورت نمی گیرد.

خلاصه داستان این است:

🔸چارلی کارگردان موفق تئاتر در نیویورک است. همسرش نیکول بازیگر سینماست که بخاطر همسرش بازی در سینما را کنار گذاشته و به تئاتر روی آورده است. نیکول در یک کار مشترک عاشق چارلی می شود. اینک بعد از ده سال زندگی مشترک و با داشتن یک فرزند آنها تصمیم به جدایی می گیرند.

🔸قصد ندارم درباره ویژگی های فنی فیلم صحبتی کنم، چون تخصصی ندارم بلکه می خواهم چند جمله که از فیلم برای خودم در ذهنم مانده و در واقع چیزهایی که از فیلم یاد گرفته ام را با شما به اشتراک بگذارم. بعد از تماشای فیلم یادمان خواهد ماند:

🔸شجاعت جنگیدن در زندگی را داشته باش، حتی اگر ته مانده ای از وجودمان در یک رابطه باقی مانده است تلاش کنیم ته مانده خودمان را از له شدن و اضمحلال نجات  دهیم.

🔸اگر چیزی را برای کسی می نویسیم شجاعت این را داشته باشیم که نوشته های خودمان را با صدای بلند برای کسی که دوستش داریم بخوانیم.

🔸همه چیز زندگی شاید در دستان ما نباشد اما مقدار زیادی در دست ماست؛ این که چه تصمیمی می گیریم مهم است. امروزمان پی آمد تصمیم های دیروزمان است. روزیکه عاشق شدیم را همیشه یادمان باشد، روزیکه گفتیم دوستت دارم و ...

🔸در زندگی و مشکلات معمولا مثلث کارپمن (ناجی، جلاد، قربانی) ایجاد می شود. اینکه جای ما در کجای این مثلث است مهم است اما هر کجای این مثلث که باشیم معیوب است. بدترین جای که می توانیم انتخاب کنیم جایگاه قربانی است، شاید مهم ترین مزیت قربانی بودن در زندگی عدم مسئولیت پذیری و تحمل فشار ناکارآمدی خود بر دوش دیگران است.

🔸🔸اگر زندگی مال ماست و ما سهمی در زندگی داریم ، برای داشتن و حفظ سهم خودمان تلاش کنیم تا نه آزارگر باشیم و نه قربانی. به موقع حرف بزنیم و از خودمان و خواسته هایمان خوب دفاع کنیم.

#امیربرات_نیا
۳فروردین۹۹
t.me/nasimeKhRZ
♦️🌸🌹🌸🌹🌸🌹♦️

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:34
امیر برات نیا

یادداشتی بر فیلم ماموریت
The Mission

امروز در دومین روز نوروز ۹۹ فرصت شد تا یک فیلم سینمایی با نام ماموریت (The Mission) ساخته شده در سال ۱۹۸۶ را تماشا کنم. کارگردان فیلم: Ronad Joffe
خلاصه داستان فیلم:
«آمریکای جنوبی، دهه ی 1750. یک کشیش ژزوییت به نام «گابریل» (آیرونز) وارد جنگلی بالای آبشارهای ایگو آتسو می شود و به سرخ پوستان گوآرانی بر می خورد که قبل تر یکی از همکاران او را کشته اند. با این حال قرارگاه هیأت مبلغان مذهبی سان کارلوس را راه می اندازد...».
فیلم در منطقه ای آبشاری و بکر طبیعی فیلمبرداری شده و جذابیت بصری خاصی دارد. زندگی در میان بومیان و تلاش برای مسیحی کردن بومیان و تاثیر سیاست و مذهب در زندگی مردم و کشتن و کشته شدن مردم بخاطر سیاست و دین از نکات قابل تامل فیلم است.

 مردمی که درگوشه ای از این دنیای بزرگ زندگی خودشان را می کردند با حضور یک کشیش و مبلغ مذهبی دچار مشکلات عدیده ای می شوند.

شکار آدم های بومی و فروختنشان به برده داران از نکات حاشیه ای فیلم است.

ماجرای برادر کشی بخاطر حسادت در عشق نیز از دیگر ماجراهای حاشیه ای فیلم است.

سیاستمداران کلیسا را وادار می کند تا مردم بومی را وادارند که از محل سکونت خود بروند.

 فرد گناهکاری که کشیش شده زیر بار این خواسته و دسیسه نمی رود. پدر روحانی به عشق اعتقاد دارد و منفعلانه و براساس آموزه های مسیح عمل می کند اما کشیش دیگر به مبارزه اعتقاد دارد. یکی در کلیسا می ماند ودیگری لشکری فراهم می کند و با آنها می جنگد.

در پایان هر دو دیدگاه کشته می شوند. افراد دولتی پیروز می شوند، کلیسا به اشتباه خودش اعتراف می کند اما حاکمان هنوز هم باور دارند بهترین کار را انجام داده اند.
اینکه در هر موقعیت بهترین کار چه کاریست مهم ترین انتخاب و تصمیم هر آدم است!

سوالی که در ذهن ادم باقی می ماند اینکه چرا مبلغان مذهبی در زندگی و کار مردم دخالت می کنند؟
 چرا همیشه در پشت پرده مبلغان مذهبی کارهای سیاسیون را رنگ خدایی می زنند و با هم هم کاسه هستند؟
چیزی که برای من جالب بود اینکه مردم بومی فهمیدند که مذهب و سیاست هر دو به آنها دارند خیانت می کنند؟
قدرت تحلیل بومیان و عدم پذیرش درخواست مبلغ مذهبی از نکات جالب توجه است. عقل ابزار قدرتمندی است که خدا به انسان داده و انسان عقل گرا قادر است در دنیا در صلح و آرامش زندگی کند.

#امیربرات_نیا
۲ فروردین ۱۳۹۹
t.me/NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 March 20 ، 07:04
امیر برات نیا

ظهر زودتر خوابیدم و زودتر بیدار شدم. قبل از غروب رفتم بالای کوه تا به تماشای غروب بنشینم و با خودم خلوت کنم.

 

در بین راه به خیلی چیزها فکر ‌کردم، به زیبائی و کششی که در وجود هر زنی هست. به عشقی که در چشم هایش نهفته و آشکار است. به میلی که در مرد هست و او را وا می دارد تا در پی زن روان می کند.

 

به واژه های زیبا و عاشقانه فکر کردم. به شیطنت های خاص خودم در کودکی، در جوانی و الان. به دوست هایی که دارم، چه از نوع مجازیش و چه از نوع حقیقی اش و چه از نوع مجازی_حقیقی . به آدم هایی که به من اعتماد دارند و به رازهایی که دوستانم برای من بازگو می کنند، چون راز است هرگز نه گفته خواهد شد و نه نوشته. به قول دوستی "راز سر به مهر" در درون آدم می مانند.

 

به #تعطیلات $کرونای فکر می کنم که بی سابقه بوده، در طی ۴۳ سال گذشته هیچگاه مدرسه ها اینقدر تعطیل نبوده اند، و حالا ۴۵ روز وسط سال تعطیل شده اند و بسیاری بدون برنامه عمر خواهند گذراند.

 

آفتاب که در پشت کوه ها از جلو دیدگانم محو شد از کوه سرازیر شدم به سمت خانه. مثل همیشه کلاغ ها در مسیر بودند، دسته جمعی در آسمان و در نور طلائی خورشید بال می زدند و می رفتند تا در کنار عشق های سیاه شان یک شب عاشقانه دیگر را بگذرانند. از فردا بگویند... از روزی که گذشت...

 

تازه رسیده ام خانه. تشنه ام. چای، نوشیدنی مورد علاقه ام را خودم درست می کنم و نوش جان می کنم. می روم سراغ #یارمهربان، یار جانی، و عشق جان. این بار #خاطرات_زمستان است.

 

هر کتاب جدید مثل معشوقه جدید است. هر معشوقه ای ویژگی های خاص خودش را دارد. در هر معشوقه ای زیبایی وجود دارد که آدم باید خودش کشف کند تا از بودن با آنها لذت ببرد. زیبایی به هیچ وجه همیشه جنبه ظاهری ندارد. زیبایی، ذات زیبای هر معشوقه ای است.

 

معشوق های من کتاب های من هستند. هر کدام به نوعی زیبا و شوق آفرین هستند و هم نشینی با آنها به آدم لذت و شادی می دهد. این بار کتاب خاطرات زمستان را برای خواندن و عشق بازی انتخاب کرده ام. چند صفحه ای را می خوانم. خوبی اش این است که شوق نوشتن را در من بر می انگیزد.

 

دوباره قلم دست می گیرم و می نویسم که در اوج همه گرفتاری ها باز هم اگر عشق دیدن معشوقه اگر در جان و دل باشد عبور از همه بلایا آسان خواهد شد.

 

دوستی گفت: سکوت نکن، صدا بزن، حرف بزن هر چند فاصله ها باشد. و من از این فاصله می نویسم،:

می توان از هزاران کیلومتر ان طرف تر عاشق شد و عاشق ماند...

#امیربرات_نیا

۱۴ اسفند۱۳۹۸

💟🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹💟

t.me/NasimeKhoshRZ

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 March 20 ، 06:30
امیر برات نیا

تو در جان من لانه کرده ای!

نه شاید بهتر باشد بگویم :

تو در من ریشه کرده ای

و

هر لحظه در قلبم تکثیر می شوی

گلستانی از حضورت در درونم برپا شده

ای گلستان دلم

بهاری باش و بمان

#امیربرات_نیا

۶ اسفند ۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 09:00
امیر برات نیا