امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان» ثبت شده است

 

🌺 عشق همیشه واژه تامل برانگیزیست. انگار زیباترین واژه همه فرهنگ های بشری است. کم تر کسی هست که در جستجوی عشق نباشد و یا عشقی نداشته باشد. در همه احوال آدمی وگر عشق نباشد گویی آن چیز زنده نیست. زندگی و زنده بودن انسان در گرو عشق ورزیدن است. عشق به زتدگی، عشق به هستی، عشق به هم نوع و عشق به دیگری. که این آخری سر منشا همه تلاش ها و کوشش های بشری است و مجرایی برای عشق ورزی به زندگی و هستی و در نهایت خداست.

پاراگراف را از کتاب #انسان_در_جستجوی_معنی برایتان انتخاب کرده ام. امیدوارم هم عشق باشید و هم عشق ورزی کنید و عاشق باشید و معشوق باشید.

🌸معنای عشق

عشق تنها راهی است که با آن می توان ژرفنای وجود دیگری را دریافت. کسی نمی تواند از وجود و سرشت فرد دیگری کاملا آگاه شود مگر آنکه عاشق او باشد. بوسیله این عمل روحانی عشق، فرد خواهد توانست صفات شخصی و الگوی رفتاری محبوب را بخوبی دریابد و حتی چیزی را که بالقوه در اوست و باید جان بگیرد را درک کند. وی محبوب را قادر خواهد کرد به  امکانات تحقق دهد.

عشق پدیده به اصطلاح اعتلا یافته غریزه جنسی نیست و خود مانند میل جنسی پدیده ای اصلی و ابتدایی است.

میل جنسی معمولا حالتی است از بیان عشق و وقتی جائز و حتی مقدس و پاک است که مرکزی برای عشق باشد.

پس عشق اثر جانبی میل جنسی نیست بلکه میل جنسی راهی برای درک آن همدمی غایی است که عشق نام دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 December 19 ، 19:07
امیر برات نیا


عرفا و شعرا عموماً درونگرا بوده و ارتباط خوبی با جهان های بیرونی ندارند.
آنها فوق العاده سعادتمندند زیرا گاهی ناخواسته الهاماتی از واقعیت برایشان متجلّی می گردد.
اما از این سعادتمندتر خواهند بود اگر بتوانند الهامات مزبور را از قوه به فعل درآورند
برونگرایان زیاد خوش اقبال نیستند چون هنگامی که به واقعیت خدائی نظر می کنند عموماً آن چنان از سلامت عقل خود نگران می شوند که بدون هیچگونه تماس مجدد عقب می نشینند.
آنان در حضور صاحبان چنین تجربیاتی که ظرفیت تحمل آنرا دارند احساس ناراحتی می کنند و چنین تجربه ای را عقب افتادگی ذهنی تصور نموده و به دیدار پزشک خود می شتابند
هنگامی که فرد با عنصر خالص واقعیت الهی سروکار پیدا می کند، کلماتی برای سخن گفتن درباره آن نمی یابد، زیرا آن از خویش خود قابل تفکیک نیست

هرکه را اسرار عشق اظهار شد
رفت یاری زآنکه محو یار شد 
شمع افروزان بِنه در آفتاب
بنگرش چون محو آن انوار شد 
نیست نور شمع هست آن نور شمع
هم نشد آثار و هم آثار شد

مولانای جان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:51
امیر برات نیا

زندگی زیباست

 

هر چقدر هم که گذشته‌تان آلوده بوده باشد،

آینده‌تان هنوز حتی یک لکه هم ندارد.

زندگی هر روزتان را با تکه شکسته های دیروزتان شروع نکنید.!!!

به عقب نگاه نکنید مگر اینکه چشم‌اندازی زیبا باشد.

هر روز یک شروع تازه است.

هر صبح که از خواب بیدار می‌شویم،

اولین روز از باقی عمرمان است.

یکی از بهترین راه‌ها برای گذشتن ازمشکلات گذشته این است….

که همه توجه و تمرکزتان را روی کاری جمع کنید

که از خودتان در آینده برایش متشکر خواهید بود!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:45
امیر برات نیا



لحظات تشکیل شده اند از نقطه های مستقل که پیوستگی آنها با توجه به کار یا حرکت،  زمان واقعی را ایجاد میکنند.
 
اکنون را در نظر بگیرید که در این لحظه دیگر به پایان رسید  و لحظه بعدی آغاز میشود.
این روند جریان حقیقی لحظه ها در زندگی است.
این شیوه تشکیل زمان که از طریق ساختار استمرار ریز لحظه شکل میگیرند شاید در حال حاضر خیلی برای ذهن درگیر شده ما ، قابل درک نباشد.

اگر قادر باشیم زمان را به شیوه آغاز و اتمام لحظه ها درک کنیم، مانع بزرگی در سر راه پرسه زنی های غیر ارادی فکری ایجاد نموده ایم.
پس از آلوده شدن ذهن به ( توهم فکری ) ، زمان به صورت خط ممتد فرض میشود، خطی که یک سر آن به گذشته اتفاق افتاده و پایان یافته و سر دیگرش به آینده نامعلوم و رخ نداده متصل است.

(
من فکری) برای تولید اضطراب و سر گرم نمودن ما با نگرانی های بی مورد، پیوسته ما را در این خط سیر و سفر خیالی و اجباری همراه میسازد!
این بازی رنج اور فکری با یاد آوری و ایجاد تردید در اعمال و یا گفتاری که دیگر پایان یافته و یا خواسته و آرزو های تحقق نیافته و یادآوری تاخیر آنها انجام میشود.
ملامت، اضطراب، تردید، نفرت و خشم سوغات تلخ این سفر هر روزه فکری است.

هنگامی میتوان به ادراک کامل رسید که لحظه درک شود
متوجه اغاز و اتمام ریز لحظه ها باشیم بدون اینکه درگیر تجربیات، خاطرات و قضاوت های فکری شویم.
ریز لحظه خود یک لحظه کامل است اما برای درک ما بسیار کوچک و غیر قابل تصوراند.

به عنوان یک تمرین برای درک لحظه،
تصور کنید در جلوی قطاری در حال حرکت نشسته و منظره دو طرف ریل ها از مقابل نگاه شما لحظه به لحظه و با سرعت میگذرند و شما این اغاز و پایان و رژه لحظات را در مقابل خود مشاهده و متوجه گذر آنها هستید.
و یا با دقت کردن به محیط اطراف متوجه صداها و حرکت های عادی شده و روزمره باشید.

اگر درک لحظه ها و در جریان بودن را عمیقا درک کنید، قادر به جاری بودن در همه چیز خواهید بود از جمله همراهی با حقیقت جاری زندگی.

تغییر فصول نیز از قاعده استمرار لحظه ها مستثنی نیست، اما چون بسیار آهسته به وقوع میپیوندد از نظر ها پنهان میماند.
شرط اصلی توان هم سفری با لحظه ها درک استمرار نقاط ریزی از لحظه است که ان را به صورت زمان درک میکنیم.
 
اما( من فکری) این واقعیت از زمان را تبدیل به معضلی روانی به عنوان( زمان فکری) و خیالی ساخته و با ایجاد تصاویر حسرت، غم یا ارزو، ما را سر در گریبان رنج های خیالی و دلشوره های روزمره می سازد.

آنچه در ذهن از طریق برو بیا های فکری و یادآوری خاطرات، افسوس و همچنین حسرت رسیدن به آرزوها شکل میگیرد ناشی از شیطنتی فکری است برای درگیر نگهداشتن  شما به خودتان و همچنین خارج نمودن فرد از  چرخه حقیقی حیات
 
اگر پوسته خیالی( من فکری) را که از مصالح توهم ساخته شده را ترک کنید، قادر به تجربه عظیم و شکوهمند مرگ و زندگی خواهید بود.

تجربه ای بی همتا در حس یگانه شدن با عالم هستی سوار بر مرکب لحظه ها.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:40
امیر برات نیا

گفت باید قربانی کنی تا عبور کنی

گفتم قربانی می کنم
گفت باید وابستگی هایت را قربانی کنی
گفتم قربانی می کنم
گفت کافی نیست باید قربانی کنی
گفتم مَن هایم را قربانی می کنم 
گفت باز هم کم است باید قربانی کنی
گفتم قربانی می کنم
خودم را ،جسمم را ،وجودم را
گفت نه نشد باید قربانی کنی
گفتم دیگر مگر چیزی مانده ؟
گفت باید دل دادگی ات را قربانی کنی
ساکت شدم
اشک هایم سرازیر شدند
فهمیدم چه میخواهد
از من میخواهد شَمسَم را قربانی کنم
گفتم آخر مگر میشود ؟
این شمس بود که چشم مرا به نور تو روشن کرد
نه نمیتوانم !
گفت باید قربانی کنی وگرنه عبور نمی کنی ؟
گفتم آخر چگونه عشق را قربانی کنم او ریسمان بین منو توست ؟
گفت باید ریسمانت را پاره کنی
بند بند وجودم به التماس افتاده است
 
آخر چگونه می توانم؟
از من چیز دیگری بخواه
اما او همچنان اصرار داشت که باید قربانی کنی
نگاهم را به شمس دوختم
موهایش سپید شده بود از بس که برایم از عشق گفته بود وچشمانش مثل همیشه عاشقانه به من لبخند میزد
فریاد زدم و اشک ریختم من نمیتوانم
شمس گفت من به تو درس پرواز را آموختم باید قربانی کنی
حیرت کردم
او چه می گوید ؟از من چه میخواهد ؟او خود، به قربانگاه آمده است !
ای وای من
ای شمس من
من تاب این درس را ندارم
لبخند زد
باید قربانی کنی
من آماده ام
تیغ را از نیام کشید و به دستم داد
فریاد زدم الهی او ریسمان بین منو توست
چشمانم را بستم
او گفت درس اول : تسلیم باش
اشکانم را قورت میدادم
گفتم قربانی می کنم
و ریسمان را پاره کردم
چشمانم را گشودم
خود را در آغوش او یافتم
لبخند میزد
گفت من تو را بی واسطه میخواهم
گفتم شمس !
شمس چه شد ؟
گفت شمس  در آغوش من بود
این تو بودی که او را رها نمی کردی
سکوت کردم
سرود عاشقانه ی او و شمس ملکوت را پر کرده بود .....»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:37
امیر برات نیا

تو زمانی پاک و خالص هستی که در آگاهی محض به سر می بری.

نه خوب برای تو اهمیت دارد نه بد.

تو به هیچ وجه دو قطبی نیستی.

هرچیزی را امری الهی می شماری.

دست از مرزبندی برداشته ای.

فقط یکی بودن را می بینی.

حتی در شیطان خدا را می بینی.

در تاریکی نور را و در مرگ، ‌زندگی جاودان را.

آنگاه که روش معمول دوقطبی و دوگانه دیدن را کنار بگذاری پاک و خالص می شوی،‌زیرا دیگر هیچ چیزی نمی تواند تو را آلوده کند.

این نهایت حالت خودآگاهی است.

تو باید از تمام دوگانگیها فراتر روی: اخلاقی- غیراخلاقی،‌خوب بد، زندگی - مرگ، تابستان- زمستان.

باید از تمام اینها فراتر بروی تا بتوانی یکی بودن را ببینی.

تو می توانی یکی بودن را در میلیونها شکل ببینی.

می توانی یکی بودن را همه جا و در هر شکلی که ظاهر می شود تشخیص دهی.

این کار شدنی است.

تلاشی اندک برای بیدارتر شدن لازم است.

فقط در درون نشستن، و تماشا کردن ذهن بدون برگزیدن چیزی.

رفت و آمدها ادامه دارد.

تو در گوشه ای بی توجه و بی تفاوت نشسته ای.

آرام آرام پاکی و خلوص در تو فرود می اید.

این پاکی و خلوص عین رهایی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:27
امیر برات نیا

مراقبه یعنی خالی شدن از تمام محتویات ذهن: خاطرات، تصاویر ذهنی، افکار،‌امیال، آرزوها، انتظارات، عواطف، طرح و نقشه ها.

تو باید خودت را از همه این محتویات خالی کنی.

بزرگترین روز زندگی زمانی فرا می رسد که در خود چیزی برای دور ریختن نیابی و خالی خالی باشی.

در این فضای کاملا خالی، خودآگاهی نابت را خواهی یافت.

آن فضای خالی، فقط زمانی خالیست که پای ذهن در میان نباشد و گرنه سرشار و لبریز است.

سرشار از وجود است- خالی از ذهن اما سرشار از وجود است- خالی از ذهن اما سرشار از خودآگاهی است.

پس، از واژه «‌خالی» نهراس.

بار آن منفی نیست.

فقط بارهای اضافی و به درد نخور را که بر اساس عادت قدیمی با خود حمل می کنی خالی می کند.

چیزهایی را که فقط مانع تراشی می کنند، سنگینی می آفرینند و همچون یک کوه سنگین هستند.

همین که کاملا خالی شوی، از تمام چارچوب ها رها می شوی.

به بی کرانگی آسمان می شوی.

این همان تجربه خداوندی است یا هراسم دیگری که به آن می دهی.

می توانی آنرا دارما، تائو، حقیقت یا نیروانا بنامی-

معنای همه اینها یکی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 March 18 ، 09:24
امیر برات نیا

یه خیابون تو شهر ما هست که وقتی می ری داخلش به اینجا می رسی. بجایی که رو بروت دیواره، گردش به راست ممنوع است و گردش به چپ هم ممنوع است، در حقیقت بن بست زندگی است.


گاهی وقت ها در زندگی آدم به یک جای غریبی مثل اینجا می رسه نه می تونه به راست بره نه می تونه به چپ بره، روبرو هم دیواره، زندگی هم که متاسفانه دنده عقب نداره تنها فضای حرکتی موجود فاصله ما با دیواره.

تنها فضا و مکان و زمانی که در اختیار داریم، بهترین کار اینه که از همین فضای باقی مانده لذت ببریم و بپذیریم گاهی باید تسلیم محض خدا باشیم.

#امیربرات_نیا

۲۴بهمن۹۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 February 18 ، 11:32
امیر برات نیا

 تو بارانی
وقتی می باری
دشت های خشک گلستان می شوند

و
عالم هستی شاد و سر مست

تو بارانی
وقتی می باری
عشق در دلم جوانه می زند

تو بارانی
مثل قناری آواز می خوانی
شبنم اشک چشمت
روح تازه گل هاست

تو بارانی
وقتی می باری
کویر دلم مشتاق ترین آغوش برای توست

ببار بر صحرای سکوت
بر ازدحام فریاد
بر رود خروشان عشق فرو خورده

تو بارانی
باور کن
باغچه حیاط گل یاس
با حضور تو
گل امید وا می کند

و
چلچله ها از حضورت نغمه ی عاشقی می خوانند

 تو بارانی
گرمای آتش عطش
 دوریت را
تو سیراب می کنی

باران من !
ببار بر دلم
تا سیلاب شوی
همه را از دلم بشویی
و پاک کنی
تو بمانی و من

تو بارانی
وقتی می باری
همه چیز پاک می شود
جز عشق و مهر حضور بی حضورت

تو بارانی
وقتی می باری
سفره خالی دلم
پر می شود از
برکت عشق

باران که می شوی
نسیم نشاط آور عشق
را
در نسیم خوش روزهای زندگی
پای سفره
باهم بودن
می نشانی
و
 من در میکده عاشقی
 مست باده حضورت می شوم!
#امیربرات_نیا
۶دی ۹۶

@ NasimeKhRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 December 17 ، 11:09
امیر برات نیا

معنای لغوی و اصطلاحی مراقبه و تمرکز

منظور از مراقبه، توجه و احاطه کامل بر افکار، اعضا و جوارح و نفس انسانی است که این امر با انقطاع از غیر خود، اشیا و موجودات پیرامون و هرگونه توهم‌ها و خیال‌های پریشان همراه است، به گونه‌ای که انسان بر اثر این توجه و مراقبت درونی به حالت تمرکز و آرامش درونی می‌رسد و می‌تواند روح و ذهن خویش را بر یک مسئله (در آثار هنری) یا یک موجود برتر (در عرفان) یا هر پدیده‌ای متمرکز کند.
در روان‌شناسی، تمرکز و دقت به این معناست که انسان با توجه به یک پدیده، غیر آن را نمی‌بیند، هر چند جلوی چشم او باشد، مثل اینکه مادر بالای سر فرزند مجروح خویش، از ده‌ها نفر که به دور او حلقه زده‌اند، غافل است یا شخصی با تمام توجه در حال صحبت با کسی است و صدای فردی را نمی‌شنود که بارها او را صدا می‌زند.1
در نسبت میان مراقبه با تمرکز و ارتباط آن دو با یکدیگر در بودیسم، اعتقاد بر این است که بر اثر مراقبه، حالت تمرکز یا یک‌دلی حاصل می‌شود و بر اثر آن، در مرحله بعد، نوعی بصیرت و روشنایی درونی برای سالک به وجود می‌آید. در دایرة المعارف ادیان شرقی در تعریف این دو اصطلاح آمده است که «مراقبه (دیانه)، عاملی است که به وسیله آن تمرکز (سمادی) حاصل می‌گردد. بدون مراقبه، مراحل متعالی شهود به دست آورده نمی‌شود2 مایکل کریدرز در کتاب بودا می‌نویسد:
مراقبه، تلاشی است که آدمی برای بازداشتن حواس خود از بی‌اخلاقی و برای آفرینش چارچوبه‌های ذهنی خوب و سالم انجام می‌دهد... در مقابل یک چنین زمینه‌ای، آن مهارتی که در ابتدا لازم است، تمرکزی است که با آرامش و متانت همراه باشد و این مهارت یا انضباط در مراقبه ... حکم پایه‌ای برای مراقبه بصیرت پیدا می‌کند... راهب نه هیچ حالت روانی یا جسمانی‌ای را در ذهنش می‌سازد و نه هیچ اراده می‌کند تا چنان چیزی را پدید آورد. بدین‌سان ... به سوی هیچ چیزی چنگ نمی‌اندازد و نگران نیست. پس در درون خود کاملاً آرام است.3
در عرفان اسلامی نیز مراقبه معنای خاص خود را دارد و در فرهنگ اصطلاحات عرفانی، چنین تعریف شده است: «مراقبه نزد اهل سلوک، محافظت قلب از کارهای پست است. بعضی گویند مراقبه این است که بدانی خدا بر همه چیز قادر است4 عبدالرزاق کاشانی در تعریف مراقبه می‌نویسد:‌ «مراقبه نزد عارفان، دوام ملاحظه مقصود است. خداوند به حضرت رسول صلی الله علیه و آله امر فرمود که مراقب تأیید و منتظر نصرت حق تعالی باشد5 وی مراقبه را از افعال قلب و دارای سه معنا می‌داند که عبارتند از:
الف) مراقبه مرید، به اینکه بنده در برابر عظمت خداوند، خاضع باشد؛
ب) مرحله توجه خداوند به بنده؛ یعنی بنده صلاحیت این را یافته باشد که خداوند او را محل عنایت و نظر خود قرار دهد و این، مستلزم دوام حضور قلب بنده و فانی دانستن خود در حق است؛
ج) مرحله خلاصی از محدودیت مراقبه و پا فراگذاردن از آن است.6
از این معانی سه‌گانه، در این مقال، معنای الف و ب، مورد توجه ماست؛ یعنی حالت انقطاع و توجه قلبی خاصی که عارف هنگام رویارویی با خداوند دارد، به طوری که قلب او آماده دریافت الهام‌های الهی است. به تعبیر عارفان، هر چه مراقبه، شدیدتر باشد، واردات قلبی هم لطیف‌تر و عمیق‌تر خواهد بود. در این راستا، آیت‌الله حسن‌زاده آملی می‌نویسد:‌ «پوشیده نماند که هر چه مراقبه قوی‌تر باشد، اثر حال توجه، بیشتر و لذیذتر و اوضاع و احوالی که پیش می‌آید، صافی‌تر است».7


1. ریتال. اتکینسون، ریچارد س. اتکینسون و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روان‌شناسی، ترجمه: محمدنقی براهنی و همکاران، ج1، صص 318 ـ 321.
2. Ingrid Fischer Schreiber and others, op. Cit, p. 97.
3. مایکل کریدرز، بودا، ترجمه: علی‌محمد حق‌شناس، صص 119 ـ 121.
4. سید جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص711.
5. عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، تصحیح: محسن بیدارفر، صص 63 ـ 65، به نقل از: فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص711.
6. همان، ص711.
7. حسن حسن‌زاده آملی، انسان در عرف عرفان، ص25.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 November 15 ، 10:10
امیر برات نیا