امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۱۴ مطلب در اکتبر ۲۰۱۹ ثبت شده است

 #زیارت_امام_رضا
🍁امروز دلم هوای زیارت کرد. صبح به نیت زیارت راه افتادم. هوا کمی خنک بود. پائیزی بود. پاک پاک نبود. خورشید به مهر بر شهر نور می پاشید. جنب و جوش آدم ها از نو شروع شده بود. ماشین را کنار بلوار مدرس پارک کردم. بعد از مدت ها سوار تاکسی زرد مشهدی شدم. 
تا حرم نفری ۱۵۰۰ تومان کرایه گرفت. سری قبل که این مسیر را رفتم ۱۰۰۰ تومان بود و پیش ترش ۵۰۰ تومان.
🍁حرم خلوت بود. ایست بازرسی دو بخشی شده بود. یکی بالا تنه رو دست مالی می کرد و یکی پایین تنه را تفتیش. فرش های نماز در صحن رضوی هنوز پهن بودند. کلاغی هم آمده بود زیارت. روی قالی ها راه می رفت. دنبال خوراکی می گشت. چیزی گیر آورد برای خوردن. همانجا خورد. گذاشت لای چنگال و با منقارش کند و خورد. 
🍁 خادمان ویلچر بدست پیرزنان و پیرمردان تنها را تنها به حرم می بردند. گنبد طلایی دیده نمی شد از بس دیوار ساخته بودند به دور حرم. بی توجه. دیگر حرم نمای ورودی و زیبایی ندارد. نه از بیرون و نه از داخل.
🍁 آن سال های نه چندان دور، روزگار نوجوانی از تاکسی یا اتوبوس که پیاده می شدی گنبد و بارگاه در دیدرس  نگاه تو بود. از دورها گنبد را می دیدی حال خوشی بود تا می رسیدی. حالا نیست! سنگ است و آجر و کتیبه. کمی جلوتر می آیم گنبد آبی مسجد گوهر شاد آغا از پشت دیوار خودش را در پهنه آبی آسمان نشان می دهد.
🍁به جلوی ضریح می رسم. زائرین گرداگرد ضریح چسبیده اند هرکس به تمنایی دست نیاز برآورده. و من به تمنای دل، دیدار دل طلب داشتم. مشتاق گفتگو با آقا بودم و هستم. تفکیک جنسیتی که چهل سال است هست و قبل تر وقتی بچه بودم نبود، سبب بهم فشردگی و هجوم و فشار در گرداگرد ضریح. و چند خادمی به آرامش چوب هایی که سرش را پر زده اند بک ریز در جهتی تکان می دهند. جلوتر نمی روم. ضریح را می گذارم برای عاشقانش که پیاده آمده اند تا بوسه عشق زنند بر نقش و نگار  ضریح که آنها اولا ترند.
🍁عرض ادب می خوانم با خوانش صلوات خاصه، کمی از مسیر عبور فاصله می گیرم. روبروی آقا می نشینم. زیارت نامه می خوانم: سلام ای اما رضا، ای بنده خوب خدا، ای بنده برگزیده خدا، من به تمنای آگاهی آمده ام، تو مرا بنوشان زان خم نور معرفت، تو را جامی ده تا سیراب شوم از عشق، تو مرا سیراب کن از شناخت، چشمانم را به راز و رمز محبت بگشا، تو محبوب منی مرا محبوب خودت گردان. تو مرا امروز خوانده ای و من با عشق آمده ام. کمی سواره، کمی پیاده. آمده ام تا بیاموزم زندگی در پرتو معرفت و محبت زیباتر است. 


🍂زیارت نامه می خوانم، کلمات از جلوی چشمانم عبور می کنند و دلم در هوای عاشقی پر می زند. زیارت نامه حرف هایی می زند نشدنی. بالای سر، پایین پا، یا خودت را بچسبان به قبر،  و... می بینم اینها نمی شود. باید دل را جابجا کرد. باید دل را وصل کرد به دل امام رضا، به قلب امام رضا، به ضریح نور و عشق و به آگاهی تا پاک شوی و پر از عشق شوی. 
🍁اینجا حرم است. حریم است. پاک است. و به حرمت این حریم از او می خواهم اگر کسی وارد حریم دل می شود برایش میزبان خوبی باشم. دلم می خواهد حرمت میهمان دلم را رعایت کنم. دلم حرمی باشد برای زائرین پاک. تا در گذر میزبانی و هم نشینی با پاکان عاشق انسانیت شوم. تا بتوانم انسان های پاک را در دلم جای دهم.
دلم منتظر استقبال از تو عزیز پاک هست بیا در حریم حرم دلم طوافی عاشقانه و عارفانه بکن.
#امیربرات_نیا  
۶ آبان۱۳۹۸
شب شهادت امام رضا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 October 19 ، 12:10
امیر برات نیا

وقتی کنارم نیستی 
خیالم با توست 
تو را با واژه ها
با حروف دلم 
روی 
برگ برگ احساسم
 می نویسم.
می نویسم 
دل تنگم
دوستت دارم 
تو در خیالم جان می گیری 
در رگ های احساسم جاری می شوی.
#امیربرات_نیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 October 19 ، 12:02
امیر برات نیا

کمی تامل پس از خواندن رمان
#سرهیدرا
📚کتاب را چند ماه پیش از پردیس کتاب با قیمت مناسب لای کتاب های دیگر پیدا کردم و خریدم. موضوع کتاب رمانی است جاسوسی و مکان جغرافیایی آن کشور مکزیک است. در این ژانر من کتاب های زیادی نخوانده ام. شاید اولین کتاب در این ژانر باشد. کتاب در نوبت خودش خوانده نشد. اما بالاخره در آخرین تعطیلی تصمیم گرفتم تمامش کنم.
📕به موضوع داستان کتاب زیاد نمی خواهم بپردازم اما کتاب جملات جالبی دارد که باید روی آن تعمق و تفکر کرد تا به سیر برخی از رویدادها در جهان کنونی بویژه در خاور میانه پی برد.
🍁خاورمیانه جغرافیای "شور انگیزی" است. کافی است پایت به آن برسد تا در شوریدگی ها و حتی خشونتش سهیم شوی. شوریدگی آتشی است که در جا شعله می کشد و در جا خاموش می شود. #شوریدگی طرح نیست بلکه تجربه ای است آنی که باید زندگی اش کرد و پیوند ش با دین و تمام پیامدهایش جدایی ناپذیر است.
و زندگی ما چقدر دارای این شور بوده و هست؟ و چقدر ما شور خیلی چیزها را داشتیم و داریم اما به محض رسیدنش و درست در لحظه رسیدن در جا خشک می شود... گویی که سال ها نبوده است مثل ارتباط انسانی بین دو نفر که سال ها شور رسیدن دارند اما درست در لحظه رسیدن خاموش می شود و به ازلیتی می پیوندد که گویی هرگز در وجودشان و در قلب شان وجود نداشته است.
📙اگر خدا خالق خوبی مطلق است چرا بدی را خلق کرده است؟ خلق تضاد برای چه بوده است؟
📔اگر ریشه عشق خداست چرا نفرت در وجود انسان که خلیفه خداست شعله می کشد؟ چرا دوست داشتن و عاشق شدن گاهی گناه است و گاهی نیست؟
📘چرا برخی نگاه ها و صداها می توانند درون ما را آشفته کنند؟
ما در درون چه چیزی پنهان کرده بودیم؟
کدام آتشفشان در درون ما خوابیده است که گاهی صدایی، نگاهی آنرا روشن می کند و همه ی هست و نیست آدمی را بر باد می دهد، درون آدمی را به گدازه های روانی تبدیل می کند که همه آنچه در پیش رویش باشد را می سوزاند  و نابود می کند تا آرام شود؟
📒و چرا گاهی همه تلاش هایمان برای حفظ یک رابطه صمیمانه بی نتیجه و عقیم می ماند؟ چه چیزی رابطه هایمان را پایدار نگه می دارد؟ از کجا باید این چسب مستحکم کننده رابطه هایمان را خرید؟
🥀سیاست شرقی مذاکره را نتیجه جنگ می داند و هیچ وقت آن را به چشم مانعی برای جلوگیری از جنگ نمی بیند، عامل تعیین کننده سیاست خشونت است.
♦️شقاوت از تحقیر بهتر است.
♦️آدم های کاری از بی کاری می میرند.

سر هیدرا

🍂هر چه بیشتر کتاب می خوانم در اندیشه بودن و زندگی عمیق می شوم و سوال هایم زیاد و جواب ها اندک می گردد اما دنیا را از پنجره ای نو می نگرم ، آدم ها، احساسات، عشق ها، روابط و ...
❤️تصاحب داشتن جسم بهتر و لذت بخش تر است یا تصاحب روح یک آدم؟

📙قاعده گفتمان سیاسی دوگانگی است و قاعده گفتمان دیپلماتیک تعدد. #جاسوسی جمع هر دو آن هاست: هم مضاعف است و هم متعدد.
♦️راز تمام جوامع مدرن این است که اکثریت را متقاعد می کنند که چیزی دارند، حال آنکه هیچ چیز ندارند، چون اقلیتی مطلقا محدود همه چیز را صاحب شده اند.
🌄مردها از زن های عاشق می ترسند، چون قادرند دست به هرکاری بزنند و هر چیزی را در راه عشق شان فدا کنند، چون فقط عشق شان برایشان مهم است و سایر چیزها از نظرشان بی ارزش.
🍂اقتصاد ما و کشور ما و تاریخ ما و سرنوشت مابه نفت گره خورده است. نفت همانند هیولا #هیدرا از یک سر قطع شده بارها باز زاده می شود. نطفه ی تیره زمین است که امیدها و خیانت ها را هم زمان در بطن خویش می پرورد.
🖊می خواستم بسیار بگویم اما مجال هم برای شما که می خوانید و هم برای من که می نویسانم اندک است. به همین اندک اکتفا می کنم. دوستتان دارم.
با مهر و عشق
#امیربرات_نیا
۲۹ مهر۱۳۹۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 October 19 ، 06:03
امیر برات نیا

#یادداشتی_بر_رمان

#سر_هیدرا نوشته: #کارلوس_فوئنتس

سر هیدرا

📚تا قبل از خریدن این کتاب هیچ آشنایی با این نویسنده نداشتم. این کتاب را کسی معرفی نکرده بود. درپی شکار کتاب در بین کتاب های #پردیس بودم. از کتاب خوشم آمد. انتخابش کردم. خریدمش. کتاب را ورق زدم. مترجم در یادداشت خود نوشته بود: این کتاب نخستین اثر #کارلوس_فوئنتس است که از زبان اصلی به فارسی برگردانده می شود.

🍁در شروع کتاب جمله کوتاهی نوشته شده که رمان و شخصیت هایش را معرفی می کند: به جای هر سری که قطع شود، هزار سر باز زاده خواهد شد. موضوع رمان جاسوسی است و جاسوس چهره ای دوگانه دارد. کتاب را به سختی و خیلی کند به پایان بردم. اگر بخواهم صادق باشم گیج و مبهوت کتاب را تمام کردم چون کتاب و شخصیت هایش هم نماد گونه اند و هم دو چهره ای و گاهی چند چهره ای. اینک که کتاب را خوانده ام فکر می کنم برای درک بهتر رمان و خوانش ساده تر آن بهتر است ابتدا با سبک نویسنده و فرهنگ مکزیک و اساطیر اروپایی و کتاب های شکسپیر آشنا باشید.

📙وقتی به آخر کتاب رسیدم تفسیری از رمان در سه صفحه وجود داشت که در تحلیل نهایی از کتاب به من کمک کرد. توصیه من به شما برای خواندن این کتاب این است که ابتدا تفسیر رمان را با دقت بخوانید. سپس موخره کتاب را هم با دقت بخوانید. با خواندن و درک این دو بخش خوانش کتاب برای شما هم لذت بخش تر و هم روان تر خواهد شد. شاید دوباره این کتاب را خواندم.

📘مضمون دو چهره گی در بسیاری از رمان ها و نمایش نامه های فوئنتس جایی نمایان دارد. در رمان #سر_هیدرا شکل وسواس گونه می گیرد. #هیدرا _ هیولایی با چندین سر که به جای هر سری که #هرکول از او می برید، دو سر بر گردنش می رویید_ نماد تکثیر بی پایان است. جریان پیوسته دوتا شدن است که در سرتاسر  داستانی پر از جاسوسی و خرابکاری روی می دهد.

📕 در زندگی شخصیت اصلی که آدمی پریشان و خیال پرور است، اشتیاق به دیگر بودن _ اشتیاق به هویتی خلاق و خارق العاده برای جبران هستی فرساینده و بی رنگ و بویی در مقام کارمند دیوانی_ به صورتی بسیار غریب بر آورده می شود، یعنی اسیر کنندگانش او را وا می دارند که هویت خود را عوض کند و حتی تن به جراحی صورت بدهد.

📔در سرتاسر رمان #سر_هیدرا آن جفت های مثبت و متعالی شخصیت اصلی_ افرادی چون سارا کلاین، معشوق او، و شخصیت پدر _ ناخدا هردینگ، که تجسم آرمان های سیاسی و اجتماعی ای هستند که فلیکس در پی تحقق آن هاست_ نابود می شوند و بدین سان خبر از تقدیر فلیکس می دهند که سرانجام تن به خواست اسیر کنندگانش می دهد و دیوانه می شود. 

📒از خواندن این کتاب چیزهای جدید یاد خواهید گرفت. جمله های جدیدی که آدمی را به فکر وا می دارد. من بخشی از این اندیشه ورزی را در یادداشت بعدی برایتان خواهم نوشت.

#امیربرات_نیا

۳۰مهر۱۳۹۸

@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 October 19 ، 06:11
امیر برات نیا

 #آدم_دیروز_و_امروز
🍁اگر آدم دیروز باشی، می توانی با اطمینان بگویی امروزت از کجا شروع می شد؟
و
🍁اگر آدم امروز باشی می توانی به یقین بدانی دیروزت کجا تمام شد؟
📚دلم می خواست به این دوتا سوال عاشقانه جواب می دادم. یعنی حرف دلی می نوشتم برای اهل دل اما بگذریم. می خواستم درباره موضوع دیگری حرف بزنم. موضوعی که امروز و همه روزهای عمرم درباره اش اندیشه ام و می اندیشم. اما حرف امشب...
🌺
هیچ راه گریزی برای آدمی وجود ندارد، زندگی در جلوی ماست و ما آگاهانه به جلو می رویم در حالیکه می دانیم مرگ پشت سر ما ایستاده است   به زندگی لبخند می زند. باز می دانیم که در انتهای زندگی مرگ را ملاقات خواهیم کرد. شادی زندگی و زیستن را هر روز می خواهیم. هر روز بیشتر از دیروز. بیشتر از حتی لحظه قبل. زندگی تا وقتی زنده هستیم مال ماست.
زندگی را عاشقانه زندگی باید کرد، حتی اگر همراهت یا همراهانت تو را عاشقانه دوست نداشته باشند اما تو می توانی عاشقانه حداقل خودت را و وجودت را و به قول نویسنده ای عاشق خویشتن خویش باشی.
♦️
چه آدم دیروزمان باشیم و چه امروزمان، سهم زندگی الان در اختیار ماست، فرصت شاد بودن و شاد زیستن را بر باد ندهیم.
#
امیربرات_نیا
۲۸مهر۱۳۹۸

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 October 19 ، 06:05
امیر برات نیا

نقشه جهان

#جغرافیا چیست؟

همیشه این سوال برای کسانی که با یک جغرافیدان گفتگو می کنند مطرح بوده است که جغرافیا چیست؟

من سعی می کنم هر از گاهی تعاریف کنونی از جغرافیا را برایتان ترجمه کنم و در اخیتار شما قرار دهم. اگر دوست داشتید سایت را به دیگران معرفی کنید و از من حمایت نمایید.

تعریف اولی که انتخاب کردم از سایت: http://worldatlas.com  می باشد.

جغرافیا: موضوعی جذاب و رشته ای است علمی که به مطالعه اشکال زمین، اقیانوس ها، محیط زیست و اکوسیستم ها، و هم چنین به مطالعه و بررسی تعامل و کنش بین جوامع انسانی و محیط زیست شان می پردازد. واژه جغرافیا از نظر ادبی یعنی «نوشتن درباره زمین».

#امیربرات_نیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 October 19 ، 22:59
امیر برات نیا

#معرفی مقاله

در صورت تمایل به دریافت اصل مقاله به لینک زیر بروید:

https://www.magiran.com/volume/141245

رضایت مشتری[1]

ابزارهای جدید قدرتمند نظرات مشتریان را دریافت می کنند و آنها را مورد بررسی قرار می دهند.

کانون توجه ابزارهای داده های انبوه بر صدای مشتری است.

نویسندگان: کیت باورز[2] و تینا وی. پیکرل[3]

برگردان به فارسی: عبدالمطلب برات نیا ، کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی

حقایق موجود

  • ابزارهای  داده های انبوه اقیانوس اطلاعات انبوهی که در ورای داده های متنی فاقد ساختار وجود دارد را می توانند بخوانند و آنها را طبقه بندی نمایند.
  • جمع آوری اطلاعات و ثبت و ضبط آنها به صورت متنی می تواند خواسته های دقیق و پیچیده صدای مشتریان در این مقاله به اختصار آنرا (VOC)  خواهیم نوشت-  را به ما نشان دهد و فرصت های جدیدی که می تواند باعث بهبود کارمان شود را برایمان برجسته کند.
  • نویسندگان مقاله هشت توصیه در رابطه به استراتژی صدای مشتری معرفی می کنند که با تکنیک های موجود در نرم افزار Quality 4.0 ترکیب گردیده است و باعث خواهد شد تا تمرکز اصلی تان را به نگرانی های اصلی و واقعی مشتری(VOC) حفظ نموده آنها را درست درک کنید.
 

[1] CUSTOMER SATISFACTION

[2] Keith Bowers

 

[3] Tina V. Pickerel

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 October 19 ، 09:10
امیر برات نیا

کتاب دیده نشده

 #یادداشتی_بر_کتاب
#دیده_نشده
♦️سال قبل مصاحبه ای از جناب #علیخانی نویسنده و مسئول انتشارات #آموت خواندم. گفته بود: تعداد  بسیار زیادی کتاب چاپ شده داریم که کسی سراغ آنها نمی رود. اکثر جامعه کتابخوان معمولا به سراغ فقط ۴۰۰ نویسنده مشهور می روند در حالیکه تعداد نویسندگان ایران و جهان بسیار بیشتر از این هاست. به عبارت دیگر پول خرید کتاب بیشترش به جیب این نویسندگان و مترجمان و ناشران آثار آنها می رود.
📚 این در حالی است که سایر نویسندگان و مترجمان و ناشران هم باید سهمی در این بازار داشته باشند. تبلیغات خواسته و ناخواسته و حمایت های آشکار و پنهان باعث می شود که بسیاری از پدیدآورندگان نادیده گرفته شوند.
📕این موضوع را خودم تجربه کرده ام. دومین کتاب من سه سال طول کشید تا ۱۰۰۰ جلد آن فروخته شد. یا کتاب #مفاهیم_کلیدی_در_مطالعات_شهری که یک کتاب تخصصی و دانشگاهی محسوب می شود در دو سال تنها ۱۰ جلد فروش کرد.
📒بازار کتاب هم مثل همه بازارها مشکلات خاص خود را دارد. بعد از خواندن این مصاحبه تصمیم گرفتن که گاهی از نویسندگان و مترجم نا مشهور کتاب بخرم و بخوانم. #کتاب #دیده_نشده نوشته #رابرت_گادرد از این سری است. مزیت مهم اینگونه انتخاب ها ارزان بودن آنهاست شما می توانید با پول یک کتاب جدید دو و گاهی سه جلد کتاب بخرید.
📘بک راه دیگر برای خرید بیشتر کتاب، خرید کتاب های چاپ های سال های قبل است که در قفسه کتابفروشی ها مانده... من این راه را #شکارکتاب نامیده ام، چون با جستجو در لای کتاب ها شما به کتاب های مشهوری می رسید که در سال های دور چاپ شده اند ولی چون از چشم مشتریان دور مانده همانجا ساکت ایستاده اند تا با شما به محفل خلوت دلتان بیایند. گاهی شال و کلاه کنید و بروید شکار کتاب و لذت ببرید.
📔اما کتاب #دیده_نشده. موضوع کتاب داستانی است جنایی که در سال ۱۹۸۱ اتفاق می افتد. داستان در روستای ایوبری رخ می دهد. تامسین هیل دو ساله ربوده می شود و میراند خواهر هفت ساله او زیر ون آدم ربایان کشته می شود. مردی به نام آمبر  که در همان صحنه جلوی کافه منتظر دوستش بود شاهد این ماجراست. دوستش سر قرار حاضر نمی شود. تامسین هرگز دوباره دیده نشد.
📙بیست و سه سال بعد سربازرس ویژه که حالا بازنشسته شده نامه ای دریافت می کند و متهم می شود که تحقیقات سال ۱۹۸۱ را کامل نکرده است. وی مجدد به همان روستا باز می گردد. این بار با آمبر روبرو می شود تنها شاهد ماجرا که توضیحات وی در آن زمان مورد پذیرش قرار نگرفته بود. این بار هر دو به دنبال کشف حقیقت می روند.
🍁در پایان همانطور که نام کتاب گویایی آن است قاتل اصلی جایی است که هرگز دیده نمی شود... در همه مسائل زندگی زاویه دیدی وجود دارد که ما معمولا آنرا نمی بینیم یا نمی خواهیم ببینیم.
📚چند جمله از کتاب را برایتان بازگو می کنم. مایلم شما هم در این اندیشه ورزی سهیم شوید. کمی بیندیشید. اگر دوست داشتید خوشحال می شوم نظرات شما را دریافت کنم.
🖌در همه ارتباطات بین انسانی یا ما شکار هستیم یا شکارچی. بویژه در ارتباط دونفره یکی از ما شکاریم و آن دیگری شکارچی. هیچوقت نمی توانیم هر دوی آنها باشیم. کدام یک از این دو نقش برای شما لذت بخش است؟ در بازی شکار زندگی کدام یک باهوش تر است؟ در پایان بازی کدام یک از زنده بودن لذت می برند؟
🖊با رفتن به سراغ پاسخ سوالاتی که کسی ما را مجبور به پرسیدن شان نکرده فقط خودمان را در خطر غیر ضروری می اندازیم. آیا شده است خود را در معرض این خطر انداخته باشید؟
🖍 در زندگی هر لحظه ممکن است این اتفاق بیافتد که تبدیل به مهره ای شوی که در بازی شطرنج بیرون رانده شده. قدرت های بازی شطرنج تصمیم گرفته اند که هیچ مهره ای نمی تواند در این بازی به شاه تبدیل شود. شما چه فکر می کنید.
ارادتمند شما
#امیربرات_نیا
۲۶مهر۱۳۹۸
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 October 19 ، 08:06
امیر برات نیا

چیستی شهرها

به طرق گوناگون شهرها تعریف گردیده­اند.شاید معتبرترین این تعاریف گوناگون تعریفی است که گیدئون سیوبرگ ارائه نموده است.وی شهر را این گونه تعریف می­نماید: اجتماعی با اندازه قابل توجه و جمعیتی متراکم که سکونتگاه متخصصان گوناگون غیر کشاورزی بوده و دارای یک قشر نخبه­ی باسواد باشد این تعریف چندین عنصر را با یکدیگر تلفیق نموده است و شهرها را از سایر اشکال محل سکونت بشری متمایز می­گرداند.

1- یک اجتماع در این تعریف بیان­گر یک اجتماع مسکون می­باشد.در طی دوره ماقبل تاریخ زندگی بشر، بیشتر وقت او صرف شکار- ماهیگیری و جمع­آوری گیاهان برای تأمین غذا و خوراک می­گردید.آنها، هم چنین متحرک بودند و اقامتگاهاشان را براساس جائیکه در آن غذا {خوراک} فراوان­تر بود، جابجا می نمودند. رواج کشاورزی- در بسیاری از مناطق نه در همه جا- سکونتگاه­های دائمی را مطلوب ساخت. علاوه بر آن شهر با ایفای نقش خود به عنوان سکونتگاهی که در زیر ساخت آن سرمایه­های ثابت وجود داشت، این فرایندرا پذیرفت. این سرمایه­ها شامل: ساختمان­ها، شریان­های حمل­ونقل (مانند جاده­ها)، بناهای یادبود، انبارهایی برای ذخیره غلات، برج و بارو بودند.

2- همیشه شهرها آستانه معینی از اندازه (کل جمعیت) و تمرکز(تراکم) جمعیت را نشان داده­اند. اندازه­های مورد بحث نسبی هستند. بیشترین شهرهای اولیه 1000 یا 2000 نفر جمعیت را در خود جای داده بودند و سکونتگاه­های بیش­تر از 10000 نفر کمیاب بودند.اما با وجود این، علاوه بر اندازه مطلق گروه فشرده­ای از مردم در آنجا بودند که به عنوان یک واحد اجتماعی مجبور بودند با یکدیگر زندگی کنند، این واحد اجتماعی شهر را از مناطق پیرامونش مجزا می­نمود. (2-2).

3- شهرها جمعیتی داشت که مستقیماً به کار کشاورزی مشغول نبودند. در عوض، مردم شهر به تعدادی کشاورز که غذای ساکنان شهر را تأمین کنند، نیازمند بود. این امر خود سبب به وجود آمدن دو جریان گردیده بود. نخست، آنکه شهرها رابطه بسیار صمیمی و نزدیکی با حومه­ی اطراف خود برقرار کرده بودند، بطوریکه این ارتباط ساکنان شهر را قادر ساخته بود غذای مورد نیازشان را از پس کرانه شهر تأمین نمایند. دوم، آنکه شهر تشکیل شده بود از افرادی که به مشاغل گوناگونی می­پرداختند مانند صنعت­گران، کارگران، سربازان، کاهنان، و حاکمان. بعدها جمعیت شهری نیز با توجه به گروه­های قومی، نژادی و مذهبی متمایز گردید. درمقایسه با تعداد کشاورزان، این جمعیت شهری سهم ناچیزی داشت اما به شدت حائز اهمیت بود.
از کتاب : جغرافیایی شهری جلد 2 ترجمه دکتر حسین حاتمی نزاد و عبدالمطلب برات نیا
جهت خرید کتاب می توانید تماس بگیرید.
09151057423

 

Gideon sjoberg-[1]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 October 19 ، 18:45
امیر برات نیا

‍ #پائیز
پائیز ۹۸ هم مثل همه پائیزهای زندگی خواهد گذشت. همانطور که برای اولین بار پائیز ۴۸ گذشت. این ۵۰ تا پائیز برای من همیشه پر بوده است از خاطرات. خاطراتی که می توان در ۵۰ فصل پائیزی آنها را باز گفت یا باز نوشت.
🍁پائیز ۵۵ فصل شکوفا شدن آموزش بود. در اولین روز رفتم دبستان البرز با درخت های افرا، با خانم معلم جوان، زیبا، مهربان آشنا شدم. او مرا به گلشن زبان فارسی آشنا کرد، نوشتن و خواندن آموزاند، دوستش داشتم و دارم هرچند دیگر ندیدمش.
🍁پائیز همیشه فصل شروع بوده است، برای خیلی کارها و خیلی حوادث و رخدادها. درب شهر علم و دانش به روی همه ما در مهر پائیز بازشده است و همیشه کلاس اولی ها جالب و جذاب بوده اند. مثل پائیز ۹۵ وقتی با ... رفتیم شاهرود و پائیز ۹۸ با ... رفتیم دانشگاه آزاد مشهد. به ... حرف هایی زدم که به  ... نزدم. اما به هر دو گفتم: "عشق در صندلی های خالی دانشگاه یافت نشود، عشق را باید در صداقت و پاکی دل ها یافت و گفتم که ارزش آدمی به عشق و دلش هست.
و باز پائیز بوی شروع دارد. پائیز آغازیدن است، پائیز شروع یک مرحله جدید است.
🍁پائیز برای من همیشه پر بوده از کتاب و خریدن کتاب. بیشترین کتاب ها را در پائیز خریده ام و بیشترین تعداد را در پائیز خوانده ام. پائیز همیشه برای من اول راه بوده است و گاهی آخر رفتن و یا ایستگاه پایانی بوده برای مرحله ای درست مثل پائیزی که دیگر به دبستان نرفتیم یا پائیزی که دیگر به دبیرستان نرفتیم. و ...
🍁پائیز ایستگاه ایستادن و تماشای رنگارنگی پائیز در چشم مست معشوق است. پائیز غروب ش زود می رسد و ما را به کنج دنج خانه ها و کتاب و چای و دم نوش می کشاند و صفحه سفید کاغذ مرا به نوشتن می خواند. چراغ می افرازیم و دل به شعله و شمع می دهیم و انار دلمان را باز می یابیم و شهرزاد قصه گو  قصه دلش را می گوید و من می نویسم تا در صبح سرد پائیز روی برگ های خیس خورده قطرات شبنم متولد شوند.
🍁 پائیز با بوی گل مریم برایم خاطره است. پائیز با این گل و این بو هرگز تکراری نخواهد شد، پائیز تکرار ناپذیر است، تازه تازه و ناب ناب است. پائیز مزه انار قند و ترش می دهد، مزه ملس انارهای خوش رنگ. رنگ سرخ انار و بوی تازه سیب فضای مهر را معطر کرده است.
🍁 پائیز بوی امید می دهد، حتی در لحظه هایی که دلتنگ دلتنگ باشی. پائیز با رنگ هایش پایان دلتنگی هاست. چون  رنگ و بوی تو را دارد.
#امیربرات_نیا
۱۲مهر۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 October 19 ، 05:56
امیر برات نیا