امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاد داشت های روزانه» ثبت شده است

#نجات_لنینگراد

ساخته: #آلکسی_کزلوف

محصول ۲۰۱۹ روسیه.

 

امروز به غروب سی و پنجمین روز قرنطینه خانگی نزدیک می شویم. تجربیات جدیدی را در دفتر خاطرات زندگی مان ثبت می کنیم. در این خلوت ناخواسته باید عشق و امید به زندگی را سالم و زنده نگه داریم. شاید فرصت دوباره ای برای #زندگی بیابیم.

 

روزهای من این روزها شامل؛ ترجمه، تایپ، تماشای یک فیلم سینمایی، نوشتن یادداشت های شخصی، گفتگو با اعضای خانواده، گوش کردن اخبار در هر ۲۴ ساعت یک نوبت، وبگردی و به اشتراک گذاشتن یادداشت ها در رسانه های اجتماعی و گاهی گفتگو با دوستان در نت است،

 

امروز وقتم را به تماشای یک فیلم درام جنگی سپری کردم. «نجات لنینگراد» Saving Leningrad . فیلم درباره وقایع حقیقی زندگی در خلال جنگ جهانی دوم است زمانی که شهر لنینگراد به محاصره نازی ها در آمده و منابع حیاتی شهر رو به پایان است.

 

دولت تصمیم می گیرد #شهر را تخلیه کند تا بتواند جان #شهروندان را نجات دهد. شهر و مردم به شدت #بمباران شده اند. #ارتش برای اینکه موقعیت فرار برای مردم شهر ایجاد کند پیاده نظام را به جنگ رودر رو با #نازی ها می فرستد.

 

#فیلم در غالب یک داستان #عاشقانه روایت می شود جایی که پسری به نام کاستیا فرزند فرمانده عالی رتبه عاشق دختری می شود به نام ناستیا. کاستیا تلاش می کند هرجور شده دختر را نجات دهد. روایت از زبان پیرزنی«ناستیا» بیان می شود که هشتاد سال بعد از حادثه داستان را برای خانواده اش بیان می کند.

 

فیلم از نظر ساخت و بازی، #موسیقی و جلوه های ویژه و جلوه های جنگی زیبا و دوست داشتنی است اما بخاطر اینکه به سبوعیت #جنگ و #خشونت ناشی از جنگ می پردازد بسیار رقت انگیز و تامل برانگیز است. صحنه هایی که شاید به حقیقت جنگ ۹۹٪ نزدیک باشد. گویی شما در صحنه جنگ هستید. دیدن صحنه های درگیری و قتل و کشتار دردناک است اما حقیقتی بوده که رخ داده و جهان شاهد آن بوده است.

 

 

برای نسل من دیدن #فیلم_جنگی یک عادت شده چون همه دوران کودکی و نوجوانی ما در جنگ گذشت و دوره جوانی ما در عواقب ناشی از جنگ. چهار ده کامل فیلم جنگی تماشا کرده ایم یا بهتر است بگویم سیاستمدران فرهنگی فیلم های جنگی را به خوردمان داده اند. در نبود کالاهای فرهنگی و در قحطی رسانه های تصویری دیگر .

 

در تمام این فیلم ها شاهد جنگ بوده ایم، جنبه های گوناگون جنگ را در فیلم های مختلف دیده ایم. مخصوصا فیلم های جنگی جنگ جهانی دوم که همیشه یک طرف جنگ آلمانی ها بودند. اما این فیلم جنگی که به جنگ جهانی دوم می پردازد با سایر فیلم ها یک تفاوت اساسی دارد. جنگ جهانی دوم از نگاه روس ها روایت می شود. کشوری که در این جنگ میلیون ها نفر را از دست داد. و بسیاری از اجساد جوانان شان در کشورهای دیگر باقی ماند.

 

آنچه در پایان فیلم در ذهن و جان آدم باقی می ماند و ما می توانیم به فرزندان سرزمین مان یاد بدهیم این است که هیچگاه جنگ طلب نباشند. یادشان باشد جنگ هیچ پیروزی ندارد. همه شرکت کنندگان در جنگ بازنده اند، حتی اگر پیروز شوند. روح زندگی در خلال جنگ کشته می شود و تا نسل های بعد باقی می ماند.

 

باز می شود به خودمان یادآوری کنیم که #عشق نه زمان می شناسد نه مکان و نه نژاد و #ملیت. عشق خودش می آید آهسته و آرام و در جان رخنه می کند و شرایط سخت زندگی را برایمان آسان می کند.

 

نکته مهم و قابل توجه و برجسته در فیلم اشتباهات فرماندهان در جنگ است و یا حتی در ایام غیر جنگ. اگر فرمانده میدانی شدید یادتان باشد تصمیم اشتباه شما منجر به عواقب ناگواری خواهد شد. در جنگ  بسیاری از تلفات انسانی ما ناشی از همین تصمیم های اشتباه است.

دوست عزیزی همیشه می گوید :«نا آگاهی مدیران»  و من اینجا می نویسم نا آگاهی فرماندهان منجر به عواقب وخیم می شود. مثلا در یک اپیدمی اگر در نخستین ساعت یک شهر قرنطینه می شد شاید امروز ۵۰۰ شهر لازم نبود در قرنطینه باشند. شاید ... .

فیلم را حتمان ببینید.

 

#امیربرات_نیا

۹فروردین۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:34
امیر برات نیا

 

 

 

 

محبوب من

چقدر دلگیر است

روزهای بی تو بودن

حتی ثانیه های بی تو بودن

آسمان آبی است

پهناور و بی انتهاست

این آسمان ابی

مرا یاد سخاوت و

دوست داشتن های بی انتهایت می اندازد.

بی انتها دوستت دارم

هرجا که هستی

در هر حالی که هستی

#امیربرات_نیا

۹فروردین ۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:21
امیر برات نیا

بمب خبری

#بمب_خبری
یادداشتی بر فیلم  Bombshell

دیروز در وبگردی هایم به معرفی فیلمی برخورد کردم به نام Bombshell. دانلود کردم و طی دیشب و امروز آنرا دیدم. موضوع اصلی فیلم آزار و اذیت جنسی زنان در محیط های کاری است. موضوعی قدیمی و تازه که همیشه بوده،  هست و احتمالا خواهد بود.

این فیلم توسط جی روچ Jay Roach کارگردانی شده است. فیلم براساس حقیقت و مستندات ساخته شده، رسوایی اخلاقی مدیر ارشد شبکه فاکس نیوز در سال ۲۰۱۶. راجر ایلز مدیر ارشد شبکه خبری فاکس نیوز در محل کار و در طبق دو ساختمان فاکس نیوز در جلسات خصوصی حرف های خیلی خصوصی می زند. تقاضای وفاداری و نگاه لذت جویانه به زنان مجری شبکه دارد.

این موضوع از زبان سه تن از زنان که مجریان برجسته این شبکه بودند روایت می شود. فیلم مثل جریان اخبار تند و سریع و پر از هیجان است. بیننده را بدنبال خود تا آخر ماجرا می کشاند. بیان دیدگاه های راجر درباره کار در شبکه قابل توجه هست، علاقه او به بخش خاصی از بدن زن ها. اگر نگاه دقیق تری به مجریان خبری اکثر شبکه های خبر دنیا داشته باشید کم تر مجری معروفی را دیده اید که با شلوار در جلوی دوربین ها ظاهر شده باشد!

زیبایی ظاهری و جنسی از نکات مهم استخدام در بیشتر کسب و کارهایی است که به نوعی بطور مستقیم در جذب مخاطب دخالت دارند. راجر در مصاحبه های استخدامیش چند جمله کوتاه را خیلی خوب به آنها تفهیم می کند:

هر کسی یک نقش مهم در تلویزیون دارد که باید ایفا کند
به زنان مفهوم فرمانده و سرباز ، و سرباز خوب بودن را تفهیم می کند.
مفهوم وفادار بودن و تاکید براینکه مجری باید وفادار باید باشد.

وفاداری را سکوت و اطاعت محض از خواسته های خودش می داند چون باعث پیشرفت آنها می شود، آنها را مشهور می کند.

این موضوع در فیلم وقتی از «کایلا» می خواهد چرخی بزند تا اندام هایش را ببیند و وقتی از او می خواهد .... به نافذترین شکلی بیان شده است. زنان برای پیشرفت و از دست ندادن کار به خواسته های او تن در می دهند. هر کس مقاومت کند اخراج می شود.

نکته قابل توجه فیلم این است که کارگردان بدون اینکه صحنه نامناسبی از آزار و اذیت جنسی نشان دهد به خوبی به موضوع می پردازد، البته تنها از یک زاویه. توصیه می کنم فیلم را حتمان ببینید.

شاید در جامعه ما هم مثل همه جوامع این نوع رسوایی های اخلاقی وجود داشته باشد. اما شاید چیزی که در جامعه ما هنوز تابو محسوب می شود افشای چنین رخدادهایی است. در این گونه مواقع معمولا اولین نفری که شجاعت بیان درد و رنج را پیدا می کند مهم است و دیگرانی که حاضری می شوند به او بپیوندند، هرچند بسیار مشهور باشند. هر چند در پست های مهمی مشغول بکار باشند.

شجاعت زنان برای پیشرفت جامعه بسیار مهم بوده و هست حضور شفاف زنان و شکستن بسیاری از تابوها بدون تلاش آنها در هیچ جامعه ای امکان پذیر نبوده و نیست. ما در جامعه جسته و گریخته در سنوات و ادوار مختلف این نوع مسایل را شنیده و دیده ایم اما اینکه این موضوع رسانه ای شود و فرد مقتدری از سمت خودش کنار گذاشته شود شاید کم تر دیده شده.

شاید بد نباشد بعد از چهار دهه به جامعه هنری و نخبگان فرهنگی کشور این اجازه داده شود تا شبکه های خبری مستقل و تلویزیون های خصوصی راه اندازی شوند تا از یک صدایی اخبار حلوگیری شود و بسیاری از فسادهای موجود در پشت پرده های اتاق های محیط های کار بر ملا شود.

شاید به این ترتیب کسانی که در حقشان ظلمی می شود بتوانند صدای خود را به گوش دادخواهان برسانند.
هرچند که پول و سرمایه داری در آخر با پرداخت مبالغ هنگفت پرونده چنین اعمالی را می بندد و به بایگانی می فرستد.
هشتک های خوب می توانند گاهی در جامعه جریان ساز شوند.

#امیربرات_نیا
۸فروردین۱۳۹۹
🔻🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🔻
t.me/NasimeKhoshRZ
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:11
امیر برات نیا

‍ #تالکین

این روزها #کرونا در همه کشورهای جهان همه گیر شده حدود ۲۰۰ کشور جهان با این بیماری دست و پنجه نرم می کنند. روزانه عده ای آرام، ساکت و خیلی شیک عده ای دیگری را به کام مرگ می فرستند.  آموزش به برخی از انسان ها تنها با زور اسلحه و تنبیه و زندان و جریمه امکان پذیر بوده و هست. هیچ گاه همه با حرف زیبا نه به خودشان رحم می کنند نه به دیگران. هرچه توصیه کردند و نوشتند و با لطافت گفتند نشد که نشد. تا اینکه دولت هم رفت سراغ سخت گیری و جریمه و شاید تنبیه...

شاید این رفتار بسیاری از مسایل در آموزش را به دیگران گوش زد کند که همیشه با خوب صحبت کردن دیگران گوش نمی کنند، یاد نمیگیرند و عمل نمی کنند، گاهی خشونت و سخت گیری لازم است.

می دانم برای همه ما ماندن در خانه هر روز سخت تر از روز قبل می شود اما امید به اینکه عدم خروج از خانه باعث حفظ جان دیگران می شود این سختی را آسان می کند.

امروز در سی و سومین روز #درخانه_بمانیم تا #کرونا_را_شکست_میدهیم نشستم و فیلم تالکین #Tolkein ساخته دوم کاروکوسکی را تماشا کردم. داستان فیلم درباره زندگی جان دونالد روئل تالکین نویسنده کتاب های معروف #هابیت و #ارباب_حلقه_ها است. فیلم به دوران کودکی، نوجوانی تا زمان نوشتن هابیت می پردازد.

بسیاری از منقدان فیلم را فیلم برجسته ای نمی دانند و برخی آنرا ستوده اند چون به دوران کودکی و جوانی این نویسنده سرشناس پرداخته است. فیلم روالی آرام دارد که از میدان جنگ جهانی اول روایت می شود بدون اینکه واقعا نیازی به آن باشد. رفت و برگشت های فیلم در صحنه نبرد است اما به جنگ نمی پردازد.

نکته قابل توجه برای خودم دو مطلب بود:

برای موفقیت و رسیدن به موفقیت دو عامل دخیل می باشد یکی نبوغ و استعداد ذاتی و دیگری تلاش و پشتکار و استمرار در کار. فیلم بیشتر به نبوغ ذاتی تالکین می پردازد.

نکته بعد تاثیر گروه دوستان در موفقیت هر آدمی است. تالکین به همراه سه دوست خود گروهی را در چایخانه تشکیل می دهند به نام T.C.B.S این گروه با هم عهد می بندند که جهان را از طریق: هنر، نوشتن و شعر ... تغییر دهند و برای این هدف تلاش می کنند.
چیزی که شاید در سیستم آموزش و پرورش و فرهنگ عمومی ما جایش خالی است، اما امیدوارم ما هم در کنار هم در: خانه، چایخانه، قهوه خانه، کتابخانه، تماشا خانه و یا در رسانه های اجتماعی  گروه تشکیل بدهیم ولی با هدف و برای رسیدن به آن هدف در کنار هم و با هم رشد کنیم.

نکته قابل تامل سه بستر برای تغییر جهان است، نگاه جهانشمول در افراد یک جامعه باعث رشد فکری خواهد شد.
نوشتن،
هنر و
شعر ...
بیایید با هم تجربه هایمان را از زندگی، در خانه بودن، و ... بنویسم . در بسیاری از موضوعات ما منابع موثق نداریم حتی موضوعات بد.

ایجاد بستر مناسب برای رشد هنر، نوشتن و شعر یعنی دادن آزادی بیان به فرهیختگان جامعه.

فیلم ریتمی آرام دارد اما در مکان های زیبایی فیلمبرداری شده و بخاطر بازی های زیبای بازیگرانش خسته کننده نیست. لذت دیدنش را از دست ندهید.

#امیربرات_نیا
۷فروردین۱۳۹۹
🔸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🔸
t.me/NasimeKhoshRZ
@NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:56
امیر برات نیا

 ‍ #یادداشتی_بر_فیلم
#باستر_اسکراگز

امروز ۵ فروردین ۹۹ در بیست و هشتمین روز #قرنطینه_خانگی فیلم باستر اسکراگز به کارگردانی جوئل و ایتن کوئن را تماشا کردم. فیلم زیبا و جذاب و خوش ساختی است، البته برخی منتقدین با این گفته من مخالف هستند و فیلم را ضعیف می دانند اما برای من به عنوان یک تماشاگر معمولی تفکر زا و تامل برانگیز بود.

فیلم یک داستان نیست. کتابی است در شش فصل. اول فیلم خیال می کنید با یک فیلم وسترن طرف هستید و خیلی هم زیباست، صحنه های وسترنی فیلم مخصوصا در قسمت اول آدم را جذب می کند.فیلم طنز و حقیقت تلخ را همزمان  به ما نشان می دهد، اگر اشتباه کنی محکوم به مرگی و اگر روزی فکر کنی که بهترین و برترین هستی لحظه مرگت فرا رسیده. گاهی اولین اشتباه آخرین اشتباه آدم محسوب می شود.

شخصیت ها و قهرمانان و ضد قهرمانان داستان با همدیگر درگیر هستند و تلاش می کنند به هدف خودشان برسند، هدف را درست بزنند و هوشمندانه و زیباتر بزنند. اما نقطه مشترک همه کشتن آدم هاست. خودکشی و دیگر کشی. سوالی که در ذهن شکل می گیرد چرا تاریخ بشریت با کشتن همدیگر و گاه کشتن خویش عجین شده است. و چرا پایان جهان و رسیدن به صلح جهانی نیز باید با کشتن شکل بگیرد.

دنیا بازی های بی شماری بر سر آدم می آورد، گاهی این بازی ها طنز و گاه جدی است. اما پایان کار آدمی مرگ است. مرگ تا وقتی برای ما رخ نداده و از ما دور است جذاب و قابل پیگیری است اما وقتی خودمان رودر روی مرگ قرار گیریم دیگر نه جذاب است و نه خنده دار و قابل پیگیری.

در بخش بلیت غذت یاوسیله «امرار معاش» مرد کالسکه چی که از طریق آدم بی دست و پا امرار معاش می کند وقتی می بیند کار و کاسبی اش کساد شده، مرغ زیرکی می خرد و او را به داخل رودخانه پرتاب می کند. انسان با دیدن این صحنه به این می اندیشد که خشونت آدمی حد و اندازه ای ندارد و گاهی برای غذا مجبور است آدمی را نابود کند. دردناک ترین رفتار انسانی.

در بخش دیگر دختر شانس زندگیش را به صدای سگش می فروشد، او که فرصت زندگی و ازدواج پیدا می کند وقتی صدای سگش را می شنود به دنبال آن می رود. در میان حادثه چند لحظه صبرش را از دست می دهد و جانش را هم. می شود آموخت که هیچ وقت چیزهای باارزش زندگی را با خواسته های بی ارزش عوض نکنیم.

اما تفکر بر آمیز ترین بخش فیلم، بخش پایانی «مردن نمی میرد» است. ۵ نفر در یک کالسکه دارند می روند سفر. با هم گفتگو می کنند. گفتگوهایی که اندیشه افراد را درباره انسان به چالش می کشاند و هر دیدگاه آدم را به تفکر وا می دارد.

شکارچی می گوید: آدم ها همه یکی هستند مثل موش خرمایی.
خانم مسافر می گوید: آدم ها دو گروه هستند: نیکو کار و گناه کار. مرد فرانسوی: اظهار می دارد که انسان منحصر بفرد است، محصول مشخص تاریخ و طبیعت. هرکسی برای خودش زندگی می کند و عشق از سالی به سال دیگر فرق می کند و پایدار نیست.

اما دو نفر دیگر هستند که کارشان قبض روح است و مرده ای را در بالای کالسکه برای گرفتن جایزه با خود می برند. آنها می گویند از نظر ما انسان ها دو نوع هستند: مرده و زنده. آنها اظهار می دارند برای تبدیل شدن انسان زنده به مرده برایشان داستان می گوییم تا نفهمند و گیج شوند و بمیرند.

پایان فیلم با مرگ پایان نمی یابد با چیزی فیلم پایان می یابد که می شود نامش را گذاشت بازی مرگ. آنها در شهری از کالسکه پیاده می شوند که خود نمی دانند کجاست. آنها ارواح خیال زده ای هستند که همراه با شکارچیان روح وارد شهر فورت مورگان در عالم دیگر می شوند.

توصیه می کنم فیلم را ببینید. سوالی در ذهن باقی می ماند آدم که می داند می میرد چرا گاهی عمرش راصرف کشتن دیگری می کند.

زندگی را نمی دانم باید جدی بگیرم یا شوخی مضحکی. هر چه هست تا وقتی روح و جسممان با هم هستند باید زیست و از زندگی لذت برد.

#امیربرات_نیا
۵فروردین۱۳۹۹
♦️🌷🍁🌷🌷🍁🌷🍁♦️
t.me/NasimeKhoshRZ
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:48
امیر برات نیا

‍  #آن_سوی_ابرها

‍ 🔻دوست ندارم قبل از دیدن هیچ فیلمی نقد و بررسی اون فیلم رو بخونم. هر سال شبکه چهار فیلم های جدیدی پخش می کند. هیچ سالی من موفق به دیدن فیلم های شبکه چهار نمی شدم چون زمان پخشش درست زمانی بود که یا مهمانی بودیم و یا مهمان داشتیم. امسال که در شرایط خاص بسر می بریم زمان پخش فیلم ها کمی از هر سال بهتر است اما چون همزمان با پخش سریال های طنز نوروزی است نمی شود دید. از طرفی شبکه چهار فیلم هایش باز پخش هم ندارد. برای حل این مشکل از دیشب تصمیم گرفتم فیلم ها را ضبط کنم و صبح ها که فعلا در قرنطینه هستیم نگاه کنم.

🔻فیلم آن سوی ابرها را چون کارگردان مشهوری داشت برای تماشا انتخاب کردم. می دانستم در هند فیلمبرداری شده. با خودم فکر می کردم که موضوع جالبی باید داشته باشد. دو ساعتی وقت گذاشتم و فیلم را دیدم.

🔻بعد از پایان فیلم با خودم گفتم فیلم می خواست جه حرفی بزند که این همه راه مجیدی رفته هندوستان. دیدم پاسخی برایش نیست. مجیدی مرد بزرگی است اما در این فیلم حرف خاصی از مجیدی نشنیدم. موضوع فیلم هم جدید نبود. دیالوگ های فیلم هم حرفی برای گفتن نداشت.
فیلم چون در هندوستان. بود فضای بصری فیلم در بعضی سکانس ها زیبا بود.

🔻نمی دونم توصیه کنم ببینید یا نه!
اما اگر دوست دارین ببینید انتظار نداشته باشید با فیلم خیلی قوی روبرو شوید. یک فیلم معمولی با یک فیلمنامه معمولی و داستان کاملا خطی که با بازیگران هندی ساخته شده است.

🔻می شود به خودمان یادآوری کنیم :« آدم های بزرگ هم همیشه حرف جدیدی برای گفتن ندارد، آنها هم مثل ما آدم های معمولی گاهی دچار روزمرگی ذهنی و کاری می شوند.

#امیربرات_نیا
۴فروردین۹۹
♦️🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸♦️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:43
امیر برات نیا

من نمی دانم عشق چیست؟
تو اگر می دانی
بیا روی سبزه های تازه جوانه زده بهار
کنار گل پونه ها
کنار جویبارها
لای شب بو ها
و دم صبح عاشقی
عشق را با حضورت معنا کن.
#امیربرات_نیا
۲ فروردین ۹
۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 March 20 ، 07:11
امیر برات نیا

#دستاتو_تمییز_بشور

 

بابا بزرگ من نه درس خوانده بود و نه مدرسه رفته بود. در دل طبیعت بزرگ شده بود. در طبیعت زندگی می کرد و زبان طبیعت را خوب یاد داشت.

تا جایی که یادم می اید در خانه اش مواد شوینده یافت نمی شد یا حداقل من هیچوقت ندیدم. هیچوقت دکتر نمی رفت. تا سال آخر عمرش مریض نشد.

 

من چند سالی در خانه پدربزرگم که تنها بود زندگی کردم، دور از پدر و مادرم. پدر بزرگ بعد از مرگ "آغچه خانم" مادر بزرگم، هرگز ازدواج نکرد و به هیچ زنی هم نگاه نکرد. بابا بزرگ من در جوانی عاشق آغچه خانم شد. آغچه خانم اون موقع شوهرش مرده بود و دوتا بچه یتیم داشت، آغچه خانم همسر دوم شوهرش بود. وقتی همه فهمیدند که پدر بزرگ عاشق آغچه خانم شده دو گروه شدند، عده ای تلاش کردند تا او را از این کار منصرف کنند. و عده ای تلاش کردند این عشق به سرانجام برسد.

 

 گروه اول تهدید کردند که مراسم عروسی برگزار نخواهند کرد و حتی او را کتک زدند. عشق پدر بزرگ عمیق تر از این حرف ها بود که با تهدید و ارعاب بخواهد کنار بکشد. همه چیز را به جان خرید و پای عشقش ایستاد. بدون مراسم، زندگی زیر یک سقف را آغاز کرد.

در این میان همسر اول شوهر اول آغچه خانم محبت کرد و مسئولیت بزرگ کردن بچه های آغچه خانم را قبول کرد تا آغچه خانم  هم به عشق خودش برسد.

 

بگذریم. می خواستم راجع به چند دستور ساده زندگی بابا بزرگ برایتان بنویسم که ذهنم رفت سمت عشق بازی پدر بزرگم. هر وقت اسم آغچه را می بردم و می پرسیدیم چی شد که عاشق مادر بزرگم شدی؟

پدر بزرگ از ته دل می خندید. از خوشحالی فقط می خندید، شادیش را می شد در عمق چشمان قشنگ دید. آغچه خانم برایش هم عشق بود هم شادی بود هم زندگی بود. آغچه خانم برای پدر بزرگ همه چیز بود.

 

در اون چند سالی که من و پدر بزرگم تنهایی زندگی می کردیم چند دستور بهداشتی داشت که من باید رعایت می کردم. منم همیشه رعایت می کردم. هنوز که هنوز است هم دارم رعایت می کنم.

دستور اول: هر وقت از بیرون وارد خانه می شدم باید دست ها و صورتم را تمییز می شستم با اب خالی. روی کلمه تمییز خیلی اصرار داشت. و باید تمییز دست ها شسته می شد. تخطی از شستن یعنی نان و چای و خوردنی ممنوع بود و نمی داد. برای زنده ماندن و سالم ماندن من بدون پزشک روی این اصل پافشاری داشت. من هم همیشه رعایت می کردم.

 

دستور دوم: کوتاه کردن ناخن ها در هر هفته بود. فرار ممکن نبود. خودش برایم این کار را می کرد. ناخن گیر هم نداشت با چاقو همیشه ناخن ها را کوتاه می کرد.

 

دستور سوم: کوتاه کردن موها بود. برای این کار می رفت پیش استای سلمانی.

 

تنها مریضی که یادم هست می گرفتم سرما خوردگی بود. بابا بزرگ داروی تلخی داشت که درمان سرفه و سرما خوردگی بود. به اندازه یک عدس تهیه می کرد. از نوع نابش. در نعلبکی و با کمی چای حل می کرد و می داد من می خوردم.

چند ساعت بعد حالم خوب خوب می شد.

 

این روزها برای مبارزه و جلوگیری از ورود #ویروس خطرناک #کرونا #سازمان_بهداشت_جهانی و همه پزشکان و متخصصان داخلی و عفونی همان دستور شماره یک بابا بزرگ مرا توصیه می کنند #دست_هایتان_را_تمییز_بشویید.

 

حالا راز ۹۶ سال زندگی بدون مراجعه به پزشک را خوب می فهمم. و این دستور العمل را خوب درک می کنم.

دلم می خواهد هموطنان عزیز دست هایشان را تمییز بشویند.

#امیربرات_نیا

۱۷ اسفند ۹۸

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻

t.me/NasimeKhoshRZ

🔸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🔸

http://baratnia.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 March 20 ، 07:31
امیر برات نیا

 

#درخانه_بمانیم
دیروز جمعه بود. صبح زود بیدار شدم و مثل همه روزها یک چند تا کار تکراری انجام دادم. وضو گرفتم. نمازخوندم. چای درست کردم. نشستم پشت میز . داشتم برای روز جمعه برنامه ریزی می کردم . تصمیم های که گرفتم این بود. سر صبح گفتم دو ساعت کتاب بخونم. بعد تا یازده یادداشت های قبلی رو تایپ کنم . بعد به کار سایت برسم. بعد فیلم ببینم. نهار بخورم. کمی استراحت کنم . عصر بروم پیاده روی. وقتی برگشتم. چای عصرانه نوش جان کنم. مجدد بروم سراغ کتاب. از هشت شب هم تا اخر شب در کنار خانواده باشم.
برای خودم چای ریختم و نشستم روی مبل و کتاب "خاطرات زمستان" را باز کردم و شروع کردم به خواندن. چند صفحه ای که خواندم رضا زنگ زد. بعد از حال و احوال گفت: داداش میایید برای توزیع یا بسته بندی حبوبات و مواد غذایی امروز برویم #سپاه_سازندگی؟
کمی فکر کردم و گفتم باشه. کی و کجا باید بیایم.
گفت: منتظر باشید میایم دنبالتون.

چند صفحه دیگه از کتاب رو خوندم. صبحانه مختصر، کوکوی سبزی و گوجه فرنگی خوردم. مسواک زدم. لباس پوشیدم. ماسک نو برداشتم. البته فقط یک ماسک نو دیگه دارم برای مواقع اضطراری. دستکش یکبار مصرف هم برداشتم. تلاش می کنم. هم به #ویروس #کرونا آلوده نشم و خدایی نکرده دیگران را آلوده نکنم.
مجدد رضا زنگ زد و گفت من جلو آپارتمان منتظرم. اباس پوشیدم و زدم بیرون.
تو ماشین عقیل پشت نشسته بود. دست ندادم و بعد از سلام و علیک راه افتادیم.
ادرسی که داده بودند وکیل آباد ۶۳ بود. نیم ساعتی معطل شدیم تا #حسن_نارویی زنگ زد و ما به مقصد دیگری حرکت کردیم.
وقتی رسیدیم به محل دنبال تابلوی #سپاه_سازندگی  بودیم. پیدایش کردم. نگهبان آمد جلو. برایش مختصر گفتیم و وارد شدیم.
محوطه ی بزرگ و خلوتی بود. سمت چپ سالن و سمت راست اتاق های اداری. همه ساده. کسی که کلید محل کار را داشت نیامده بود. منتظر ماندیم. چیزی حدود نیم ساعت.
نه   نیم وارد سالن شدیم. حدود ۱۰۰ متر فضا بود. کیسه های نخود، لوبیا، لپه، عدس و سویا. همه درجه یک   مارک های معروف.
تعداد نفرات حدود ۱۵ نفر. به سه گروه تقسیم شدیم. مشخص شد امروز باید کار بسته بندی انجام دهیم. یک ساعت بعد اقا حسن چای آورد و بعد هم صبحانه ساده، نان سنگگ و پنیر. چند لقمه منم خوردم. محمد هم در هنگام صبحانه به گروه اضافه شد و کار سرعت پیدا کرد. تا اذان کار کردیم. نماز را به جماعت برگزار کردیم. شیخ ما نماز ظهر را بار اول سه رکعت خواند و مجبور شدیم نماز ظهر را دوباره بخوانیم ولی اینبار چهار رکعتی.
بعد از تا یک و نیم کار بسته بندی ادامه یافت.
نهار اوردند، سوپ و قرمه سبزی و پلو. نهار را در نماز خانه خوردیم. کمی استراحت کردیم. من چرتی زدم. بعد از نهار کار بسته بندی ادامه یافت سه هزار بسته نخود و سه هزار بسته لوبیا آماده شد. بقیه اقلام ماند برای فردا و برای ادم های اهل خیر بعدی .
چهار دست و صورت را شستیم و از گروه بچه های سپاه سازندگی #سپاه_امام_رضا خداحافظی کردیم. برگشتیم خونه.
برای رعایت مسایل بهداشتی فوری لباس ها را تعویض کردم و دوش گرفتم. واقعا خسته شده بودم. کمی استراحت کردم. وقتی بیدار شدم. نماز مغرب را گفته بودند.
سر شب رفتم بیرون   چند خرید کوچک انجام دادم. شب اخبار را پیگیری کردم. خیلی تعجب کردم چرا سرعت انتشار اینقدر در کشور زیاد شده. چرا مردم درخواست های عاجزانه #وزیر_بهداشت  نا دیده می گیرند. چرا برخی نمی خواهند مسئولیت خود را در قبال این ویروس بپذیرند. از اینکه شنیدم برخی استان ها مسافران را راه نمی دهند خوشحال شدم. ولی باز نارحتم چرا ما باید برای هرکاری اجبار بالای سرمان باشد . جوابش البته مشخص است، کمی فکر کنید. ما کار تیمی بلد نیستیم. پزشک عمومی ما دو میلیون ماسک انبار می کند. قسم نامه بقراط خورده. عده ای از پزشکان عزیز شبانه روز دارن زحمت می کشند و برخی ....
امروز این فرصت فرهم هست تا هم خودمان و هم بچه هایمان یک کار تیمی انجام دهیم و با مشارکت و خود کنترلی #زنجیره #کوید_۱۹ را بشکنیم.
بیایید با هم برای زنده ماندن خودمان، کسانی که دوستشان داریم با هم و هماهنگ یک ماه در خانه زندگی کنیم.
اگر همت کنیم #کرونا_را_شکست_میدهیم.
#امیربرات_نیا
۱۶ اسفند ۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 March 20 ، 07:01
امیر برات نیا



🔴درس امروز:
🔻💴💰💴
سود کردن بدون ریسک، تجربه کردن بدون خطر، پاداش گرفتن بدون تلاش ، به این می ماند که بدون این که متولد شوید، انتظار زندگی کردن داشته باشید.
#برایان_تریسی
www.baratnia.ir
@NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 March 20 ، 06:45
امیر برات نیا