امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان» ثبت شده است


#مرگ_یک_کندودار
نوشته: #لارس_گوستافسون

🔻توصیه نمی کنم شما این کتاب را بخوانید. این کتاب اولین اثری است که از این نویسنده سوئدی می خوانم. درباره نویسنده در مقدمه کتاب می توانید مفصل بخوانید.

🔻اما در مورد کتاب اینکه چرا خریدم فکر می کردم کتاب جنایی است ولی بعدا وقتی شروع کردم به خواندن فهمیدم جنایی نیست. کتاب یادداشت های مردی است که از مرگ خویش به نوعی آگاه است. می داند که با مرگ تا مدتی دیگر ربرو خواهد شد اما مثل همه آدم های دیگر، مثل من، و مثل دیگران نمی خواهد بپذیرد. برای همین جواب آزمایش را باز نمی کند و دور می انددزد و سعی می کند زندگی کند. احساسات و افکار و اندیشه هایش را در روزهای پایانی در دفترچه هایی یادداشت می کند.

🔻مرد از همسرش جدا شده و از همه روی گردانده است و به تنهایی زندگی می کند یا بهتر است بگوییم همه او را ترک کرده اند. شغلش معلمی بوده که زودتر از موعد خودش را بازنشسته کرده و به کندو داری مشغول است. زندگی اش چندان ماجراجویانه نبوده و نیست. در خاطراتش زمانی که بازنش زندگی می کرده با خانم دکتری آشنا می شود و به او دل می بندد و او را به خواسته همسرش به خانه اش دعوت می کند. هر دو زن با هم دوست می شوند و او در میان این دو زن معلق می ماند.

🔹دو عبارت ماندگار در این کتاب هست که بعد از خواندن کتاب در ذهن می ماند:
🔸 تسلیم نمی شوم  از نو آغاز می کنم.
 🔸همواره می توان امیدوار بود.

🔴صحنه غم انگیز کتاب هم جایی است که مرد کارهای مردنش را خودش انجام می دهد. سگش را به کسی تحویل می دهد و با او خداحافظی می کند. به آمبولانس زنگ می زند که بیاید و ببردش.

🔹زندگی آخرش در دست ما نیست، اما تا فرصت هست باید زیست و زندگی کرد.

❄️زیباترین بخش کتاب هم جایی است که مرد هنرها را دسته بندی می کند و "عشق ورزی" را در سر لیست همه هنرها قرار می دهد. آیا شما هم هنر عشق ورزیدن را بلد هستید؟ آیا عشق می ورزید؟
چند پاراگراف منتخب:

🏺این قدر نزدیک بودن به زندگی دیگری که در نقطه دیگری، در محیطی کاملا متفاوت، جریان داشت به من نوعی احساس زندگی مضاعف بخشید و شاید این نوع زندگی بود که به آن نیاز داشتم و خودم هم نمی دانستم.
♦️هرگز کسی بهتر از خودم آدم به آدم خدمت نمی کند.
♦️چیزی که یاد گرفته ام این است: برای زندگی مفری واقعی وجود ندارد.
♦️امیدوار بودن به اندازه امیدوار نبودن سخت است. انسان بیش تر به امیدوار بودن و ترسیدن عادت کرده تا این که خود را در دل چیزی که امیدش را داشته یا از آن می ترسیده، بیابد.
#امیربرات_نیا
۱۴ اسفند۱۳۹۸
#زندگی
#نویسنده
#مترجم
#یادداشتی_بر_کتاب
#یاداداشت
#مرگ
t.me/NasimeKhoshRZ
🔴💜❤️💜❤️💜❤️🔴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 March 20 ، 06:24
امیر برات نیا

کمی تامل پس از خواندن رمان
#سرهیدرا
📚کتاب را چند ماه پیش از پردیس کتاب با قیمت مناسب لای کتاب های دیگر پیدا کردم و خریدم. موضوع کتاب رمانی است جاسوسی و مکان جغرافیایی آن کشور مکزیک است. در این ژانر من کتاب های زیادی نخوانده ام. شاید اولین کتاب در این ژانر باشد. کتاب در نوبت خودش خوانده نشد. اما بالاخره در آخرین تعطیلی تصمیم گرفتم تمامش کنم.
📕به موضوع داستان کتاب زیاد نمی خواهم بپردازم اما کتاب جملات جالبی دارد که باید روی آن تعمق و تفکر کرد تا به سیر برخی از رویدادها در جهان کنونی بویژه در خاور میانه پی برد.
🍁خاورمیانه جغرافیای "شور انگیزی" است. کافی است پایت به آن برسد تا در شوریدگی ها و حتی خشونتش سهیم شوی. شوریدگی آتشی است که در جا شعله می کشد و در جا خاموش می شود. #شوریدگی طرح نیست بلکه تجربه ای است آنی که باید زندگی اش کرد و پیوند ش با دین و تمام پیامدهایش جدایی ناپذیر است.
و زندگی ما چقدر دارای این شور بوده و هست؟ و چقدر ما شور خیلی چیزها را داشتیم و داریم اما به محض رسیدنش و درست در لحظه رسیدن در جا خشک می شود... گویی که سال ها نبوده است مثل ارتباط انسانی بین دو نفر که سال ها شور رسیدن دارند اما درست در لحظه رسیدن خاموش می شود و به ازلیتی می پیوندد که گویی هرگز در وجودشان و در قلب شان وجود نداشته است.
📙اگر خدا خالق خوبی مطلق است چرا بدی را خلق کرده است؟ خلق تضاد برای چه بوده است؟
📔اگر ریشه عشق خداست چرا نفرت در وجود انسان که خلیفه خداست شعله می کشد؟ چرا دوست داشتن و عاشق شدن گاهی گناه است و گاهی نیست؟
📘چرا برخی نگاه ها و صداها می توانند درون ما را آشفته کنند؟
ما در درون چه چیزی پنهان کرده بودیم؟
کدام آتشفشان در درون ما خوابیده است که گاهی صدایی، نگاهی آنرا روشن می کند و همه ی هست و نیست آدمی را بر باد می دهد، درون آدمی را به گدازه های روانی تبدیل می کند که همه آنچه در پیش رویش باشد را می سوزاند  و نابود می کند تا آرام شود؟
📒و چرا گاهی همه تلاش هایمان برای حفظ یک رابطه صمیمانه بی نتیجه و عقیم می ماند؟ چه چیزی رابطه هایمان را پایدار نگه می دارد؟ از کجا باید این چسب مستحکم کننده رابطه هایمان را خرید؟
🥀سیاست شرقی مذاکره را نتیجه جنگ می داند و هیچ وقت آن را به چشم مانعی برای جلوگیری از جنگ نمی بیند، عامل تعیین کننده سیاست خشونت است.
♦️شقاوت از تحقیر بهتر است.
♦️آدم های کاری از بی کاری می میرند.

سر هیدرا

🍂هر چه بیشتر کتاب می خوانم در اندیشه بودن و زندگی عمیق می شوم و سوال هایم زیاد و جواب ها اندک می گردد اما دنیا را از پنجره ای نو می نگرم ، آدم ها، احساسات، عشق ها، روابط و ...
❤️تصاحب داشتن جسم بهتر و لذت بخش تر است یا تصاحب روح یک آدم؟

📙قاعده گفتمان سیاسی دوگانگی است و قاعده گفتمان دیپلماتیک تعدد. #جاسوسی جمع هر دو آن هاست: هم مضاعف است و هم متعدد.
♦️راز تمام جوامع مدرن این است که اکثریت را متقاعد می کنند که چیزی دارند، حال آنکه هیچ چیز ندارند، چون اقلیتی مطلقا محدود همه چیز را صاحب شده اند.
🌄مردها از زن های عاشق می ترسند، چون قادرند دست به هرکاری بزنند و هر چیزی را در راه عشق شان فدا کنند، چون فقط عشق شان برایشان مهم است و سایر چیزها از نظرشان بی ارزش.
🍂اقتصاد ما و کشور ما و تاریخ ما و سرنوشت مابه نفت گره خورده است. نفت همانند هیولا #هیدرا از یک سر قطع شده بارها باز زاده می شود. نطفه ی تیره زمین است که امیدها و خیانت ها را هم زمان در بطن خویش می پرورد.
🖊می خواستم بسیار بگویم اما مجال هم برای شما که می خوانید و هم برای من که می نویسانم اندک است. به همین اندک اکتفا می کنم. دوستتان دارم.
با مهر و عشق
#امیربرات_نیا
۲۹ مهر۱۳۹۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 October 19 ، 06:03
امیر برات نیا

#یادداشتی_بر_رمان

#سر_هیدرا نوشته: #کارلوس_فوئنتس

سر هیدرا

📚تا قبل از خریدن این کتاب هیچ آشنایی با این نویسنده نداشتم. این کتاب را کسی معرفی نکرده بود. درپی شکار کتاب در بین کتاب های #پردیس بودم. از کتاب خوشم آمد. انتخابش کردم. خریدمش. کتاب را ورق زدم. مترجم در یادداشت خود نوشته بود: این کتاب نخستین اثر #کارلوس_فوئنتس است که از زبان اصلی به فارسی برگردانده می شود.

🍁در شروع کتاب جمله کوتاهی نوشته شده که رمان و شخصیت هایش را معرفی می کند: به جای هر سری که قطع شود، هزار سر باز زاده خواهد شد. موضوع رمان جاسوسی است و جاسوس چهره ای دوگانه دارد. کتاب را به سختی و خیلی کند به پایان بردم. اگر بخواهم صادق باشم گیج و مبهوت کتاب را تمام کردم چون کتاب و شخصیت هایش هم نماد گونه اند و هم دو چهره ای و گاهی چند چهره ای. اینک که کتاب را خوانده ام فکر می کنم برای درک بهتر رمان و خوانش ساده تر آن بهتر است ابتدا با سبک نویسنده و فرهنگ مکزیک و اساطیر اروپایی و کتاب های شکسپیر آشنا باشید.

📙وقتی به آخر کتاب رسیدم تفسیری از رمان در سه صفحه وجود داشت که در تحلیل نهایی از کتاب به من کمک کرد. توصیه من به شما برای خواندن این کتاب این است که ابتدا تفسیر رمان را با دقت بخوانید. سپس موخره کتاب را هم با دقت بخوانید. با خواندن و درک این دو بخش خوانش کتاب برای شما هم لذت بخش تر و هم روان تر خواهد شد. شاید دوباره این کتاب را خواندم.

📘مضمون دو چهره گی در بسیاری از رمان ها و نمایش نامه های فوئنتس جایی نمایان دارد. در رمان #سر_هیدرا شکل وسواس گونه می گیرد. #هیدرا _ هیولایی با چندین سر که به جای هر سری که #هرکول از او می برید، دو سر بر گردنش می رویید_ نماد تکثیر بی پایان است. جریان پیوسته دوتا شدن است که در سرتاسر  داستانی پر از جاسوسی و خرابکاری روی می دهد.

📕 در زندگی شخصیت اصلی که آدمی پریشان و خیال پرور است، اشتیاق به دیگر بودن _ اشتیاق به هویتی خلاق و خارق العاده برای جبران هستی فرساینده و بی رنگ و بویی در مقام کارمند دیوانی_ به صورتی بسیار غریب بر آورده می شود، یعنی اسیر کنندگانش او را وا می دارند که هویت خود را عوض کند و حتی تن به جراحی صورت بدهد.

📔در سرتاسر رمان #سر_هیدرا آن جفت های مثبت و متعالی شخصیت اصلی_ افرادی چون سارا کلاین، معشوق او، و شخصیت پدر _ ناخدا هردینگ، که تجسم آرمان های سیاسی و اجتماعی ای هستند که فلیکس در پی تحقق آن هاست_ نابود می شوند و بدین سان خبر از تقدیر فلیکس می دهند که سرانجام تن به خواست اسیر کنندگانش می دهد و دیوانه می شود. 

📒از خواندن این کتاب چیزهای جدید یاد خواهید گرفت. جمله های جدیدی که آدمی را به فکر وا می دارد. من بخشی از این اندیشه ورزی را در یادداشت بعدی برایتان خواهم نوشت.

#امیربرات_نیا

۳۰مهر۱۳۹۸

@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 October 19 ، 06:11
امیر برات نیا

کتاب دیده نشده

 #یادداشتی_بر_کتاب
#دیده_نشده
♦️سال قبل مصاحبه ای از جناب #علیخانی نویسنده و مسئول انتشارات #آموت خواندم. گفته بود: تعداد  بسیار زیادی کتاب چاپ شده داریم که کسی سراغ آنها نمی رود. اکثر جامعه کتابخوان معمولا به سراغ فقط ۴۰۰ نویسنده مشهور می روند در حالیکه تعداد نویسندگان ایران و جهان بسیار بیشتر از این هاست. به عبارت دیگر پول خرید کتاب بیشترش به جیب این نویسندگان و مترجمان و ناشران آثار آنها می رود.
📚 این در حالی است که سایر نویسندگان و مترجمان و ناشران هم باید سهمی در این بازار داشته باشند. تبلیغات خواسته و ناخواسته و حمایت های آشکار و پنهان باعث می شود که بسیاری از پدیدآورندگان نادیده گرفته شوند.
📕این موضوع را خودم تجربه کرده ام. دومین کتاب من سه سال طول کشید تا ۱۰۰۰ جلد آن فروخته شد. یا کتاب #مفاهیم_کلیدی_در_مطالعات_شهری که یک کتاب تخصصی و دانشگاهی محسوب می شود در دو سال تنها ۱۰ جلد فروش کرد.
📒بازار کتاب هم مثل همه بازارها مشکلات خاص خود را دارد. بعد از خواندن این مصاحبه تصمیم گرفتن که گاهی از نویسندگان و مترجم نا مشهور کتاب بخرم و بخوانم. #کتاب #دیده_نشده نوشته #رابرت_گادرد از این سری است. مزیت مهم اینگونه انتخاب ها ارزان بودن آنهاست شما می توانید با پول یک کتاب جدید دو و گاهی سه جلد کتاب بخرید.
📘بک راه دیگر برای خرید بیشتر کتاب، خرید کتاب های چاپ های سال های قبل است که در قفسه کتابفروشی ها مانده... من این راه را #شکارکتاب نامیده ام، چون با جستجو در لای کتاب ها شما به کتاب های مشهوری می رسید که در سال های دور چاپ شده اند ولی چون از چشم مشتریان دور مانده همانجا ساکت ایستاده اند تا با شما به محفل خلوت دلتان بیایند. گاهی شال و کلاه کنید و بروید شکار کتاب و لذت ببرید.
📔اما کتاب #دیده_نشده. موضوع کتاب داستانی است جنایی که در سال ۱۹۸۱ اتفاق می افتد. داستان در روستای ایوبری رخ می دهد. تامسین هیل دو ساله ربوده می شود و میراند خواهر هفت ساله او زیر ون آدم ربایان کشته می شود. مردی به نام آمبر  که در همان صحنه جلوی کافه منتظر دوستش بود شاهد این ماجراست. دوستش سر قرار حاضر نمی شود. تامسین هرگز دوباره دیده نشد.
📙بیست و سه سال بعد سربازرس ویژه که حالا بازنشسته شده نامه ای دریافت می کند و متهم می شود که تحقیقات سال ۱۹۸۱ را کامل نکرده است. وی مجدد به همان روستا باز می گردد. این بار با آمبر روبرو می شود تنها شاهد ماجرا که توضیحات وی در آن زمان مورد پذیرش قرار نگرفته بود. این بار هر دو به دنبال کشف حقیقت می روند.
🍁در پایان همانطور که نام کتاب گویایی آن است قاتل اصلی جایی است که هرگز دیده نمی شود... در همه مسائل زندگی زاویه دیدی وجود دارد که ما معمولا آنرا نمی بینیم یا نمی خواهیم ببینیم.
📚چند جمله از کتاب را برایتان بازگو می کنم. مایلم شما هم در این اندیشه ورزی سهیم شوید. کمی بیندیشید. اگر دوست داشتید خوشحال می شوم نظرات شما را دریافت کنم.
🖌در همه ارتباطات بین انسانی یا ما شکار هستیم یا شکارچی. بویژه در ارتباط دونفره یکی از ما شکاریم و آن دیگری شکارچی. هیچوقت نمی توانیم هر دوی آنها باشیم. کدام یک از این دو نقش برای شما لذت بخش است؟ در بازی شکار زندگی کدام یک باهوش تر است؟ در پایان بازی کدام یک از زنده بودن لذت می برند؟
🖊با رفتن به سراغ پاسخ سوالاتی که کسی ما را مجبور به پرسیدن شان نکرده فقط خودمان را در خطر غیر ضروری می اندازیم. آیا شده است خود را در معرض این خطر انداخته باشید؟
🖍 در زندگی هر لحظه ممکن است این اتفاق بیافتد که تبدیل به مهره ای شوی که در بازی شطرنج بیرون رانده شده. قدرت های بازی شطرنج تصمیم گرفته اند که هیچ مهره ای نمی تواند در این بازی به شاه تبدیل شود. شما چه فکر می کنید.
ارادتمند شما
#امیربرات_نیا
۲۶مهر۱۳۹۸
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 October 19 ، 08:06
امیر برات نیا