امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنرستان شهید رثایی» ثبت شده است

 

🔻تارکوفسکی می گوید نوستالگیا فیلم بسیار مهمی برای من است. این فیلمی است که من تلاش کردم خودم را بطور کامل در فیلم معرفی کنم.
باید بگویم که این فیلم به من ثابت کرد که سینما واقعا هنری بزرگ است و این قدرت را دارد صادقانه خواسته های غیر قابل مشاهده روح بشری را واضح بیان کند و نشان دهد.
ترجمه #امیربرات_نیا
منبع: nostalghia.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 February 20 ، 21:15
امیر برات نیا


نقی خو - بلوچ



سید آبادی - کاملی - نظری


نقی خو


ایرانی نژاد - عیدگاهیان


اکبر زاده و ...


از راست: نقی خو - بلوچ - عیدگاهیان - ایرانی نژاد - شریف پور



عادل - مهدوی


از راست: عیدگاهیان - نقی خو - ایرانی نژاد - فرجامی - صومعه- رسولی پور - عابدی - چناری - مرادی - نساج


از راس: یوسفی - علیزاده - حسینی - ... - ... - محمدی - مجیدی - عیدگاهیان - دلدار - ایوری - پهلوان



زیبنده - چناری



هنرجویان سال دهم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 January 18 ، 11:40
امیر برات نیا

مرکز و مراقبه نزد اهل هنر

هنر در تمدن‌های شرقی، مقام صفات اخلاقی و کرامت ذاتی است. در فرهنگ، لغت هنر را چنین تعریف کرده‌اند: «آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست و فضل را دربردارد1 در کلیله و دمنه آمده است: «هر که از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره‌مند شد و بر کسب هنر مواظبت نمود، نیک‌بخت گردید2 در مجموعه تعریف‌هایی که از هنر و زیبایی ارائه شده، بخشی از آنها مبتنی بر شهود درونی است، همچون تعریف کروچه و کالینگوود که هنر را نوعی شهود درونی می‌دانند. بندتو کروچه می‌نویسد:
دانش به دو وسیله پیدا می‌شود؛ یکی، شهود و مکاشفه و دیگری، استدلال و تعقل. آن اولی مخصوص زیباشناسی و حسی است که به واسطه آن شناخت فرد حاصل می‌شود و دومی، وسیله عقلی و استفاده از مفهوم‌هاست که راه شناخت کلی معقول می‌باشد.3
بزرگ‌ترین هنرمندان در فرهنگ شرقی دارای رویکرد عرفانی بوده‌اند. نگاهی به زندگی هنرمندان شرقی بیانگر این است که آنان بیش از آنکه دارای خلاقیت‌های هنری باشند، عارف بودند و گرایش‌های درونی و عرفانی داشتند. هنر نزد آنها نیز ابزاری برای بیان جذبه‌ها و شور و حال درونی و وسیله ارتباط با خداوند و طبیعت و تلطیف روح بود. اگر یک نگارگر به نگارگری می‌پرداخت، می‌خواست علایق باطنی و معنوی خویش را ترسیم کند و در انتخاب رنگ، شکل، حجم، تناسب و ترکیب‌بندی به مفاهیم متافیزیکی و دینی توجه داشت در معماری، مجسمه‌سازی و نقاشی ادیان شرقی نیز چنین امری آشکارا دیده می‌شود.
از منظر هنر دینی، هنرمند برای رسیدن به خلاقیت هنری، نیازمند مراقبه و صیقل دادن درون خویش است و تنها از این راه می‌تواند به مقام خلق آثار هنری برسد. خلاقیت در آثار هنری بیش از آنکه امری ارادی باشد، برخاسته از ضمیر ناهوشیار و زاییده روح و معنویت هنرمند است و بر اثر تمرکز درونی و مراقبه، صور الهی در ذهن او نقش می‌بندد. به تعبیر کومارا سوآمی، «همه هنر‌ها از منشأ الهی سرچشمه گرفته‌اند و از آسمان بر زمین عرضه یا نازل شده‌اند4 وی معتقد است روح هنرمند در خلق اثر هنری با عالم ملکوت ارتباط برقرار می‌کند. «گاهی هنرمند چنان انگاشته می‌شود که گویی به ملکوت رفته و در آنجا صورت‌هایی از فرشتگان یا آثار معماری دیده تا بر روی زمین آنها را از نو پدید آورد5 هنرمند برای خلق اثر هنری باید یک نشئه و حال دیگری پیدا کند که به دست آوردن آن فضا تا حدّی در دست خود هنرمند نیست و خود اقرار می‌کند که نمی‌داند چه زمان و کجا آماده خلق یک اثر هنری می‌شود، همان‌طور که یک عارف نمی‌داند که چه وقتی از شهود و مکاشفه برخوردار خواهد شد. این امر در هنر و عرفان قابل پیش‌بینی و برنامه‌ریزی نیست، ولی آنچه مورد اتفاق نظر است، فراهم کردن مقدمات و تمهیدات این خلاقیت‌ها و دریافت‌های شهودی است.
به نظر هنرپژوهان، از جمله این تمهیدات روحی، به وجود آوردن حالت مراقبه و تمرکز در خود است. انسان در حالت تمرکز و مراقبه درونی، از هویت و فردیت خویش خالی می‌شود و هویتی آسمانی به خود می‌گیرد. «بدین‌گونه، جذبه در واقع، غلبه و استیلای حالت انفعالی مخصوصی است که در آن، شخصیت، تعیّن و هویت انسان به کلی محو می‌گردد و جای خود را به حالت یا احوال روحانی غیر متعینی که بر وجود انسان تسلط یافته است، وا می‌گذارد. بنابراین، شدت و ضعف جذبه، هویت هنرمند را در اثر هنری کم و بیش نشان می‌دهد».6
همان‌طور که تجربه‌های عرفانی پس از جذبه‌های روحی، در اوج عبادت و هنگام مستغرق شدن روح انسانی در عظمت الهی حاصل می‌شود، تمرکز و آمادگی روحی، هنرمند را مستعد خلاقیت‌های هنری می‌سازد. دکتر علی‌‌اکبر تجویدی در مورد آمادگی روح هنرمند برای دریافت الهام‌های الهی می‌نویسد:
هنرمندی که همه نیروهای درونی خود را برای به وجود آوردن شاهکاری که ابعاد آن از چند سانتی‌متر فراتر نمی‌رود، گرد می‌آورد و همه پریشانی‌های خاطر را به هنگام طرح دقیق و رنگ‌آمیزی ظریف و اجرای روسازی‌های دقیق از یاد می‌برد و جمعیت خاطر (تمرکز) را جای‌گزین آنها می‌سازد، در آن حال، تا چه اندازه برای دریافت الهام‌های درونی، آمادگی پیدا می‌کند.7
ازاین‌رو، هنرمند هر چه در خلق یک اثر هنری، به دقت و تمرکز بپردازد و آرامش روحی بیشتری داشته باشد، اثر هنری او عمیق‌تر و خلاقانه‌تر خواهد شد و عناصر تازه و بکری به ذهن و روح او خطور خواهد کرد. به همین دلیل، یکی از عناصر هنر ذن، «عمیق بودن» است و هنرمند ذن از آن راه می‌کوشد تا به لایه‌های درونی عالم و روش شهودی برسد. «همه لایه‌ها در نخستین برخورد بر بیننده آشکار نمی‌شود. تنها از طریق مراقبه و تمرکز، دریافتنی است و بهترین روش، روش شهودی است، نه تحلیل کارشناسانه عناصر آن. ویژگی‌های ذن، ویژگی‌های سلوک نیز هست و تنها با ممارست متصل و با گذشتن از تمام مراحل موجب وصال می‌شود».8
در تمدن حاصل از ادیان شرقی اعتقاد بر این است که با گشوده شدن چشم معنوی هنرمند، وی اهل تجربه‌های شهودی می‌شود. به این انقطاع و ادراک در زبان سانسکریت و بر اساس مذهب هندو، «دیانه» می‌گویند که مقام شهود و رسیدن به ساحل امن نیرواناست و پایان توهم یا «مایا»ست. بنابراین، تمرکز و مراقبه در هنر شرقی، موجب رهایی از توهم‌ها، افکار پریشان، بیهوده و هجوم‌آور است و روح از دست این اندیشه‌های زاید رهایی می‌یابد و به تجمع حواس و روح می‌رسد. تمرکز موجب می‌شود تا ظرف وجودی هنرمند، استعداد خلق و آفرینش را داشته باشد و به تعبیری، «عالم و معلوم و شاهد و مشهود» اتحاد می‌یابند.9 بر اثر این تقرب به ایده و مثال ذهنی، آن اثر هنری، مورد عنایت و شهود هنرمند قرار می‌گیرد که در اصطلاح، از آن به «شهود زیبایی» تعبیر می‌کنند. کومارا سوآمی در این‌باره می‌نویسد:
این طریق در خصوص تصویرگر مستلزم دریافتی واقعی از روان‌شناسی شهود زیبایی‌شناختی است. به طور کلی، هر چیزی که هنرمند برگزیند یا هر موضوعی که انتخاب کند، در آن لحظه، یگانه موضوع مورد توجه و عنایتش خواهد گشت و فقط هنگامی که آن موضوع به ادراک حضوری درآید، می‌توان به قطع، سخن از معرفت به میان آورد.10
بنابراین، هنرمند باید پس از مراقبه یا رسیدن به تمرکز، اثر خود را خلق کند، همان‌طور که برخی از شاعران عارف همچون جلال‌الدین مولوی، اشعار خود را پس از جذبه‌های عرفانی می‌سرودند و این شور و شوق، آنها را به زایش و خلاقیت می‌کشاند. در ادیان شرقی، اعتقاد بر این است که اگر در اثر هنری، چیزی از قلم افتاده باشد، این امر بر آمده از کم شدن تمرکز و نقص در جذبه است. «مثلاً در (مالویکا گنیمیتره) می‌بینیم در آنجا که نقاش چیزی از زیبایی مدل خود را از قلم انداخته، این امر به تخفیف تمرکز و نقص جذبه نسبت داده شده است، نه به نقص مشاهده».11
در نتیجه، در خلاقیت‌های هنری، هر قدر دقت و تمرکز درونی و دوری از توهم‌ها و افکار پریشان، بیشتر باشد، آثار ناب‌تری از روح هنرمند تراوش می‌کند. حتی گاه ممارست در هنر‌های ظریف به ایجاد این تمرکز و تلطیف روح، کمک می‌کند. به این دلیل، بزرگان عرفان، آموختن و ممارست در برخی از هنرهای ظریف همچون خطاطی را به بعضی از شاگردان خویش توصیه می‌کردند و آن را به دلیل تزکیه نفس و ریاضات روحی لازم می‌دانستند. امام علی علیه السلام در سخنی می‌فرماید: «خط خوش مایه جلای روح و صفای باطن است.» بنا بر این سخن، همان‌طور که تمرکز و مراقبه موجب خلاقیت‌های هنری می‌شود، پرداختن به هنر خود موجب افزایش تمرکز و مراقبه می‌گردد. به همین دلیل، در مکتب ذن گفته شده است که فرد سالک باید به یکی از هنرها بپردازد. در جوامع سنتی، پرداختن به هنر، محملی برای سیر و سلوک هنرمند بود، همان‌طور که در ژاپن هنوز برای آمادگی جهت ورود به مکتب ذن باید به یکی از هنرهای سنتی پرداخت تا آمادگی لازم نفس به دست آید. «نوازنده تا درون خویش را با ارتعاشات آسمانی هم‌ساز نکرده باشد، نمی‌تواند از ساز خویش، نغمات معنوی منعکس گرداند».12
هر چه هنرمند از قید و بندهای درون، رها باشد و بر افکار و واردات قلبی خویش مراقبت داشته باشد، به خلاقیت افزون‌تری خواهد رسید و در مسیر این خلاقیت، گاه نیازمند تمرین روحی است. به تعبیر بوداشناسان، انسان باید یک انضباط روحی را بگذراند، دستورهای دینی را به جا آورد و به تمرین دیانه یعنی نظاره درون یا مراقبه بپردازد. فقط آن زمان، انسان می‌تواند خود را از بندهای بی‌شمار خلاص کند و به آن آزادی برسد که نیروانه13 خوانده می‌شود.14 برخی بر این باورند که هنرمند به جای عقل با الهام کار می‌کند و عناصر آسمانی و ملکوتی در اثر هنری او تأثیر می‌گذارند و با وجود اینکه الهام‌ها به صورت ناخودآگاه و ناآگاهانه به انسان اعطا می‌شود، فرد می‌تواند با مراقبه و تمرکز روح، خود را برای دریافت این الهام آماده سازد.
والتر استیس معتقد است هنرمند نه با عقل، بلکه به واسطه الهام کار می‌کند. او زیبایی را از روی قواعد یا با اعمال اصول نمی‌آفریند یا نباید بیافریند، بلکه تنها پس از خلق اثر هنری است که منتقد، قواعد موجود در آن را کشف می‌کند. این سخن بدان معنا نیست که کشف قواعد، نادرست است، بلکه به این معناست که هنرمند از آنها به صورت غریزی و ناآگاهانه پیروی می‌کند. او این کار را انجام می‌دهد بی‌آنکه نسبت به آن شناخت یا قصدی داشته باشد و ما این نوع انگیزه غریزی را الهام هنرمند می‌نامیم.15 بر همین اساس، برخی اندیشمندان معتقدند در تمامی اشعار خوب، ردّ پای نوعی شهود و الهام درونی به چشم می‌خورد. رابین اسکلتن در این باره می‌نویسد:
تقریباً در سرودن تمام اشعار خوب، اثری از الهام هست ... شعر غالباً در حالتی رؤیاگون پدید می‌آید ... شاعر نیز همانند دیگر مردم که فنی یا حرفه‌ای را یاد می‌گیرند، فن و حرفه‌ای را (= شاعری را) آموخته است ... جنبه الوهیت قریحه یک شاعر از استعدادهای مردم دیگر نه بیشتر است، نه کمتر.16
افلاطون در رساله فایدوس بیان می‌کند که منشأ و خاستگاه هنر از عالم برین بر آیینه دل متجلی می‌شود.17 حتی خود هنر می‌تواند فرد را برای سلوک آماده سازد. فریتیوف شووان می‌نویسد:
هنرمند با کار روی اثر هنری، روی خودش کار می‌کند و چون مقصود صورت، ابلاغ ذات یا محتوای آسمانی است، هنرمند این را نخست در ظرف صورت می‌بیند.18


1. علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، زیر نظر: محمد معین و سید جعفر شهیدی، ج15، ص23567، واژه «هنر».
2. همان.
3. بندتو کروچه، کلیات زیبایی‌شناسی، ترجمه: فواد روحانی، ص5.
4. «نظریه هنر در آسیا»، ص8.
5. همان.
6. محمد مددپور، حکمت و فلسفه هنر اسلامی، ص131.
7. علی‌اکبر تجویدی، نگاهی به نقاشی ایران، ص54.
8. مهدی حسینی، «آیین ذن در تصویرسازی»، مجله خیال، پاییز 1382، ش 7، ص72.
9. «نظریه هنر در آسیا»، ص7.
10. همان.
11. همان.
12. محمود بینا مطلق، مبانی متافیزیکی زیبایی و هنر، ص16.
13. Nirvana / Nehan.
14. ع. پاشایی، هینه یانه، ص26.
15 see: W.T. Stace , A Critical History of Greec Philosophy, MacMillan, London, 1960, p. 23.
اکسپرسیونیست‌ها شعاری دارند که تا حدّی بیانگر اهمیت تمرکز در خلاقیت‌های هنری است: «هنرمند آنچه را در پی آن است، نمی‌داند، ولی سرانجام آن را بیان می کند». به نقل از: جان هاسپرس و راجر اسکراتن، فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی، ترجمه: یعقوب آژند،‌ ص44.

16. رابین اسکلتن، حکایت شعر، ترجمه: مهرانگیز اوحدی، ص61.
17. همان، ص58.
18. به نقل از: محمود بینامطلق، «مبانی متافیزیکی زیبایی و هنر»، ص16.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 November 15 ، 10:14
امیر برات نیا