امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

 بعضی چیزها هستند که بوی عشق و زندگی دارند.
بوی نون تازه یکی از اون چیزهاست. البته شاید برای همه نباشه. اما برای من هست.
بوی تنور نونوایی. بوی دستان عمه کلثوم خودم که همیشه هر وقت می خواست نا بپزد من تماشاچی همه مراحل درست کردن نان بودم. از لحظه خمیر کردن. تا لحظه برافروختن آتش در تنور.
از لحظه چونه کردن نون و گذاشتن خمیر روی سبد و چسباندن نان توی تنور. گرمای اتش و سرخی صورت عمه کلثوم. همه این ها را با جان و دل تماشا می کردم. عشق را در همه اینها می دیدم.
وقتی نان ها پخته می شد اولین قرص نان تازه که بوی ناب نان میداد مال ما بچه ها بود. چه خوشمزه بود ان نان ها. یاد عمه بخیر.
امروز از کنار نانوایی رد میشدم. شکل و قیافا و عطر این  نون مرا به سمت خودش جلب کرد. از شاطر پرسیدم این چه نونی هست؟
گفت : بخار پزه!
گفتم جدی می گی یا شوخی می کنی؟
دستگاه پخت نان با بخار را نشانم داد. دو قرص نان حریدم. اول ازشون عکس گرفتم و بعد هم نهار ظهر را که خورشت کدو سبز با قوره دست پخت نازبانو جان بود  نوش جان کردیم.
امتحان کنید. هم خوشمزه است و هم سبک.
نان بدی عشق و زندگی می دهد.
تنور زندگی تون گرم.
مصوصا وقتی غذا دست پخت نازبانوهای نازنین و زیبا و دوست داشتنی باشه.
#امیربرات_نیا
۲۷ بهمن ۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 08:11
امیر برات نیا

 

#بمناسبت_روز_زن #روز_مادر
مادر هم عشق است و هم سمبل عشق و پیش تر از ان معشوق بوده است و هست.زن این خلقت ناب خدا مرد را با وجودش عاشق می کند. نه یک روز بلکه هر روز و هر ساعت و هر لحظه. عشق زن تکرار مداوم بودن و حضور دائم در قلب است.
از نگاه من : زن جلوه ناب عاشقی است.
اگر بتوانی همه واژه های ناگفته
چشم هایش
دست هایش
گیسوان رها کرده اش
چیدمان داشته هایش
بوی عطر غذایش
و طعم شیرین حضورش را درک کنی.
امروز روز عشق است. عشق را باید همچون باران در سرزمین دل زنان سرزمینم با آواز "دوستت دارم" بارید تا گل ها و سبزه ها بوی عشق بدهند.
این دسته گل را تقدیم می کنم به همه مادران، زنان و بانوان فرهیخته ای که در پیچ بنده حضور دارند و با علاقه مرا دنبال می کنند و از نوشته های من قدردانی می کنند.
روزتان مبارک
قدردان محبت هایتان هستم.
#امیربرات_نیا
۲۶بهمن۱۳۹۸
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 February 20 ، 21:41
امیر برات نیا

 

‍ ‍ صبح دیرتر از همیشه بیدار شدم. بقیه خواب بودند. برای خودم چای نعنا دم کردم. لپ تاپ را روشن کردم و مقاله ارزشیابی تکویتی را تایپ کردم تا روز شنبه برای ویرایش بدهم دکتر حسینی. تا ۱۱ تایپ کردم. بعد لباس پوشیدم و رفتم تپه نوردی. روی تپه های نزدیک خونه هنوز برف چند روز قبل مانده بود. مسیر خلوت بود. دو تا خانم چادری یکی روی سنگ و دیگری روی زمین نشسته بودند. یکی شان تسبیح در دست داشت ذکر می گفت. بهشان سلام کردم و به راهم ادامه دادم. کلاغ های سیاه روی تپه دور هم نشسته بودند تا چشم شان به من افتاد پریدن و رفتند کمی بالاتر باز دور هم نشستند. آرام آرام مسیر قله را رفتم. گام به گام. هوا صاف و آفتابی بود. هیچ کسی در مسیر نبود. همانطور که راه می رفتم به کتاب صوتی "هیتلر" گوش می دادم. زندگی عجیبی دارد. تا رسیدم به قله دو بخش ۱۵ دقیقه ای گوش کردم. 


خواندن تاریخ و زندگی ادم هایی که تاریخ ساز بوده اند بینش سیاسی و اجتماعی عمیقی به انسان می دهد. امروز پس از گوش کردن به این بخش از کتاب یاد گرفتم کسانی که می توانند احساسات پوپولیستی را تحریک کنند قادرند بر مردم حکمرانی کنند. 
وقتی رسیدیم روی قله دیدم ان سوی بلوار نماز تعداد زیادی ماشین توقف کردن و افراد روی تپه ها قدم می زنند. من رفتم روی تخته سنگی نشستم و به منظره برف و بوته های خشک نگاه می کردم. دیدم در عین سرما و برف بعضی گیاهان سرسبز هستند و دارند با نشاط و شادی به زندگی خود ادامه می دهند.
چند دقیقه ای به اسمان شهر که امروز به لطف روشن نشدن ماشین ها پاک و تمیز بود نگاه کردم، افق تا کوه های هزار مسجد و بینالود دیده میشد‌. مسیر برگشت را به رفتار ادم ها فکر کردم. شاید شما هم تجربه کرده اید وقتی وارد جمعی می شوید که برای شما اهمیت قایل نیستند چقدر حالتان ید می شود. من همیشه با این مساله مواجه می شوم برای همین مجبور شده ام خیلی از جاها دیگر حضور پیدا نکنم.
عصر رفتم مسجد فاطمه الزهرا در خیابان فاطمیه مجلس هفتمین روز درگذشت داماد آقای ابوترابی از دوستان اماراتی بود.
امروز هم خیلی زود گذشت هر کداممان به مساله ای فکر کردیم. آیدا به اینکه چرا تعداد واحدهای داده شده کم هست شاکی بود. علی داشت تصمیم می گرفت که چه درسی را انتخاب کند. لیلیا داشت به نچسب بودن بعضی روابط فکر می کرد. و من هم چنان به آرزوهای دوران کودکیم فکر می کردم. به اینکه مادر چقدر می تواند آرزوهای ادم را بکشد و یا آدم را به آرزوهایش برساند.
یاد مادر ادیسون افتادم که وقتی ادیسون را به دلیل ضعیف بودن اخراج کردن به فرزندش چیزی گفت که او مخترع شد.
به نوشتن فکر کردم واینکه هنوز نتوانسته ام نویسنده بشوم. اما هنوز دارم تلاش می کنم به آرزویم برسم. 
برای امروز بس است.
۱۷۶ نفر در اثر اشتباه انسانی کشته شدند.
#امیربرات_نیا 
۴ بهمن ۱۳۹۸
@AmirBaratnia 
💟❤️❤️❤️❤️💟
t.me/NasimeKhoshRZ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 January 20 ، 18:04
امیر برات نیا

‍ می خواهم در آخرین روزهای پاییز
آخرین برگ های ریخته شده را با تمام وجودم قدم بزنم.
می خواهم کنار رودخانه تشنه آب منتظر باران باشم
می خواهم کمی کنار درختان عریان شده از برگ بنشینم، حالشان را بپرسم
بوی عطر نم زیر برگ ها را بو بکشم
می خواهم چند برگ از پاییز امسال به یادگار در دفتر خاطراتم بچسبانم و نام تو را روی تک تک برگ ها با مهر بنویسم
پاییز به آخرین ایستگاه رسیده است
پاییز هم می داند که باید برود
و این روزها ، او مهاجر دلخسته روزگارست
و من
دلتنگ رفتن اویم.
می دانم پاییز که برود هیچوقت بر نمی گردد
و پاییز نویی را باید به استقبال رفت
من کنار برگ های ریخته شده
زیر درختان عریان شده
به انتظار دیدن چشمانی ایستاده ام
که با هم پاییز امسال را قدم زدیم.
#امیربرات_نیا
۲۴ آذر ۹۸
@AmirBaratnia
🧿🌺🌺🌺❤️🌺🧿
🌺 کانال نسیم خوش روزهای زندگی
#امیربرات_نیا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 11:20
امیر برات نیا

 

دوست داشتنت

بوی عطر دل اویز صبح عاشقی می دهد

بوی ناب خاک شبنم خورده

بوی خاک خیس پاییزی

بوی چوب های تر زیر درختان

دوست داشتنت

چشمه جاری صبح است

که افتاب بیدارش می کند

دوست داشتنت

نم نم بارانی است

که بر تن خشک درختان در پاییز می خورد

تا درخت یادش نرود

باران به عشق بیدار شدن درخت

تا بهار می بارد

و درخت در اعوش نرم خاک

خواب باران می بیند

و باران سفره سخاوت دلش را

هر روز بر سر درختان باغ می گستراند

تو باران عشقی

بر تن خشکیده دلم بازهم ببار

بهار نزدیک است

فصل عاشقی در راه هست

قطار زتدگی دارد می رود

شیرینی کلامم را با خودت ببر

سوغات روحم هست

پذیرای نداشته هایم باش

🧿🌺🌺🌺🌺🌺🧿

#امیربرات_نیا

۲۲ آذر ۹۸

@AmirBaratnia

🌺 کانال نسیم خوش روزهای زندگی

#امیربرات_نیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 09:38
امیر برات نیا

یق عشق این است 
خواستن بی حد و مرز 
بی هراس 
تا ابد 
بی پشیمانی 
میایی در این طریق همراهم باشی؟
می ایی سوار قایقی شویم 
و به سوی بودن 
و خلوت عاشقانه سفر کنیم
موج دریا و گرداب و طوفان همه در پیش است 
بیا همراه و همسفرم باش 
ای همسفر زندگی 
#
امیربرات_نیا 
۲۲ آذر ۹۸
🌺 کانال نسیم خوش روزهای زندگی 
#
امیربرات_نیا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 09:34
امیر برات نیا

 

‍  ای گل مهربان من

🍁می خواهم

قبل از آنکه امروز به پایان برسد

چند واژه را برای هزارمین بار تقدیمت می کنم

🍁می خواهم

مهربانی گل های گلدان را تقدیم دستان مهربانت کنم.

می دانم صداقت تنها جاده ای است که به عشق حقیقی منتهی می شود.

🍁می خواهم

با هم دوباره در این جاده قدم بزنیم

🍁می خواهم

دل هایمان را از عشق لبریز کنیم تا خانه دلمان پر شود از نور آفتاب عشق

🍁می خواهم

ستاره ها را توی دامن زندگی بکارم تا شب ها یمان در نور مهتاب آرام، زلال و سرشار از خوشبختی باشد.

🍁می خواهم

خودم‌‌ را تقدیم تو کنیم.

💚 ای گل مهربان من

#امیربرات_نیا

۲۰ آذر ۱۳۹۸

@AmirBaratnia

🍁نسیم خوش روزهای زندگی🍁

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 09:21
امیر برات نیا

 

 

 

‍ امروز خندیدم 
نه به روزگار 
به صدای عشق خندیدم 
وقتی یواشکی برایم گفت: 
می مانی تا بمانم 
گفتم می مانم تا بمانی 
گفت: تا کی؟
گفتم : تا انتهای خندیدن تو 
گفتم: می خواهمت
نگاهش کردم. خندید... خندیدم
چه روزهایی زیبایی است
 وقتی تو می خندی 
تکرار نشدنی است.
#امیربرات_نیا 
۲۵ آبان۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 09:13
امیر برات نیا

 

بعضی اتفاقات نادرند. سال ها باید می آمد و می رفت تا این اتفاق می افتاد. اینکه شبی به بهانه قشنگی دور هم جمع بشیم و چه بهانه ای قشنگ تر و زیباتر از #جشن #تولد_مادر.

ما بچه ها هشت نفری تصمیم گرفتیم برای مادر جشن تولد بگیریم و در شب تولد مادر کنار هم باشیم. از مادر نوشتن سخت است، #مادر ریشه وجودی فرزندان است، او کسی است که در خوشی ها و دردها و رنج ها کنار ما بوده و هست.

 با مادر خاطرات و دفتر زندگی ما شروع شده و سال هاست که این جریان تداوم دارد، جریان سیالی از مهر و محبت، بودن، دور بودن، نبودن، کم بودن، خاطرات تلخ و شیرین، اشک ها و لبخندها، همه و همه در این جریان پر هیاهو هم چنان وجود دارد، اما آنچه که ثابت بوده وجود #مادر بوده.

مادر سازنده زندگی هر کسی است و اولین معلم و راهنمای او برای کشف خودش و جهانش، و چه زیبا بوده کشف خودمان و کشف جهانمان در کنار تو ای مادر.

زبان و قلم از نوشتن عشق مادرانه ناتوان است اما باید نوشت مادر تو را همیشه کم داشته ایم و تو را همیشه خواسته ایم، همینکه هستی خدا را شاکریم.

سلامتی و بودنت برای همه ما موهبت الهی است و از خدا برای داشتنت سپاسگزاریم. 
ما اگرچه متفاوتیم اما شاخه های درختی هستیم که ریشه اش پابرجاست.
سایه ات مستدام باد و مهربانی ات بی تمنا
#امیربرات_نیا
۱۸ آذر ۹۸
@Amirbaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 09:08
امیر برات نیا

 

🌺محبوب من 
مشق عشقم 
نام زیبای توست 
و نگاه عاشقانه ام چشم انتظار آمدنت 
آن سوی پنجره 
آن سوی نور 
من تو را می جویم
تو با بهار باز خواهی گشت 
ای مهربان
#امیربرات_نیا

 

 

 



 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 08:56
امیر برات نیا