امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

 

#درسی_از_ماهی_ها

در وب گردی های امشبم به این طرح زیبا و جمله ای که نوشته شده جلب شد.

شاید هنوز باشند که خیلی از آدم ها بگویند چرا باید برویم مدرسه؟

🔸پاسخ این سوال در این طرح داده شده است.

حضور در مدرسه به شما جهت می دهد.

شما را در مسیر درست خودتان قرار می دهد.

راه درست ما را به مقصد خواهد رساند.

ترجمه: امیر برات نیا


۸ فروردین ۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 20 ، 10:14
امیر برات نیا

 ‍ #یادداشتی_بر_فیلم
#باستر_اسکراگز

امروز ۵ فروردین ۹۹ در بیست و هشتمین روز #قرنطینه_خانگی فیلم باستر اسکراگز به کارگردانی جوئل و ایتن کوئن را تماشا کردم. فیلم زیبا و جذاب و خوش ساختی است، البته برخی منتقدین با این گفته من مخالف هستند و فیلم را ضعیف می دانند اما برای من به عنوان یک تماشاگر معمولی تفکر زا و تامل برانگیز بود.

فیلم یک داستان نیست. کتابی است در شش فصل. اول فیلم خیال می کنید با یک فیلم وسترن طرف هستید و خیلی هم زیباست، صحنه های وسترنی فیلم مخصوصا در قسمت اول آدم را جذب می کند.فیلم طنز و حقیقت تلخ را همزمان  به ما نشان می دهد، اگر اشتباه کنی محکوم به مرگی و اگر روزی فکر کنی که بهترین و برترین هستی لحظه مرگت فرا رسیده. گاهی اولین اشتباه آخرین اشتباه آدم محسوب می شود.

شخصیت ها و قهرمانان و ضد قهرمانان داستان با همدیگر درگیر هستند و تلاش می کنند به هدف خودشان برسند، هدف را درست بزنند و هوشمندانه و زیباتر بزنند. اما نقطه مشترک همه کشتن آدم هاست. خودکشی و دیگر کشی. سوالی که در ذهن شکل می گیرد چرا تاریخ بشریت با کشتن همدیگر و گاه کشتن خویش عجین شده است. و چرا پایان جهان و رسیدن به صلح جهانی نیز باید با کشتن شکل بگیرد.

دنیا بازی های بی شماری بر سر آدم می آورد، گاهی این بازی ها طنز و گاه جدی است. اما پایان کار آدمی مرگ است. مرگ تا وقتی برای ما رخ نداده و از ما دور است جذاب و قابل پیگیری است اما وقتی خودمان رودر روی مرگ قرار گیریم دیگر نه جذاب است و نه خنده دار و قابل پیگیری.

در بخش بلیت غذت یاوسیله «امرار معاش» مرد کالسکه چی که از طریق آدم بی دست و پا امرار معاش می کند وقتی می بیند کار و کاسبی اش کساد شده، مرغ زیرکی می خرد و او را به داخل رودخانه پرتاب می کند. انسان با دیدن این صحنه به این می اندیشد که خشونت آدمی حد و اندازه ای ندارد و گاهی برای غذا مجبور است آدمی را نابود کند. دردناک ترین رفتار انسانی.

در بخش دیگر دختر شانس زندگیش را به صدای سگش می فروشد، او که فرصت زندگی و ازدواج پیدا می کند وقتی صدای سگش را می شنود به دنبال آن می رود. در میان حادثه چند لحظه صبرش را از دست می دهد و جانش را هم. می شود آموخت که هیچ وقت چیزهای باارزش زندگی را با خواسته های بی ارزش عوض نکنیم.

اما تفکر بر آمیز ترین بخش فیلم، بخش پایانی «مردن نمی میرد» است. ۵ نفر در یک کالسکه دارند می روند سفر. با هم گفتگو می کنند. گفتگوهایی که اندیشه افراد را درباره انسان به چالش می کشاند و هر دیدگاه آدم را به تفکر وا می دارد.

شکارچی می گوید: آدم ها همه یکی هستند مثل موش خرمایی.
خانم مسافر می گوید: آدم ها دو گروه هستند: نیکو کار و گناه کار. مرد فرانسوی: اظهار می دارد که انسان منحصر بفرد است، محصول مشخص تاریخ و طبیعت. هرکسی برای خودش زندگی می کند و عشق از سالی به سال دیگر فرق می کند و پایدار نیست.

اما دو نفر دیگر هستند که کارشان قبض روح است و مرده ای را در بالای کالسکه برای گرفتن جایزه با خود می برند. آنها می گویند از نظر ما انسان ها دو نوع هستند: مرده و زنده. آنها اظهار می دارند برای تبدیل شدن انسان زنده به مرده برایشان داستان می گوییم تا نفهمند و گیج شوند و بمیرند.

پایان فیلم با مرگ پایان نمی یابد با چیزی فیلم پایان می یابد که می شود نامش را گذاشت بازی مرگ. آنها در شهری از کالسکه پیاده می شوند که خود نمی دانند کجاست. آنها ارواح خیال زده ای هستند که همراه با شکارچیان روح وارد شهر فورت مورگان در عالم دیگر می شوند.

توصیه می کنم فیلم را ببینید. سوالی در ذهن باقی می ماند آدم که می داند می میرد چرا گاهی عمرش راصرف کشتن دیگری می کند.

زندگی را نمی دانم باید جدی بگیرم یا شوخی مضحکی. هر چه هست تا وقتی روح و جسممان با هم هستند باید زیست و از زندگی لذت برد.

#امیربرات_نیا
۵فروردین۱۳۹۹
♦️🌷🍁🌷🌷🍁🌷🍁♦️
t.me/NasimeKhoshRZ
@AmirBaratnia

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:48
امیر برات نیا

من نمی دانم عشق چیست؟
تو اگر می دانی
بیا روی سبزه های تازه جوانه زده بهار
کنار گل پونه ها
کنار جویبارها
لای شب بو ها
و دم صبح عاشقی
عشق را با حضورت معنا کن.
#امیربرات_نیا
۲ فروردین ۹
۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 March 20 ، 07:11
امیر برات نیا

هر چیزی اسمی دارد. هر اسم یک کلمه است. کلمه نمود ذهنی هر واقعیت است. هر کلمه ای قدرتی دارد در حد خودش و برخی از واژه ها قدرت فوق العاده ای دارند. همه ما به این راز آگاهیم. اما در عمل آنرا نادیده می گیریم. معجزه واژه ها در شرایط سخت بهتر قابل درک است. شرایطی که تک واژه هایی می تواند حال آدم را خوب کند و تک واژه ها حال آدم را بد می کند.
در شرایط کنونی انتظار معجزه، انتظار سختی باشد اما در این روزها معجزه گرانی هستند که برای زنده ماندن ما تلاش می کنند هر روز به ما یادآوری می کنند که با رعایت چند نکته می توانیم طلوع فردا را ببینیم اما چرا ما نمی خواهیم این درس های ساده را رعایت کنیم.
بیایید به سه واژه مهم و آمار مربوط به آن توجه کنیم:
مبتلایان، بهبودیافتگان، فوتی ها ♦️ به درس های معجزه گران توجه کنیم.
روزها گذشته است اما هنوز عده ای حال دل مردم را خراب می کنند. بیایید معجزه گر زندگی خودمان باشیم. بیاموزیم زندگی هدیه بی بدیل خداست، با سهل انگاری آنرا از دست ندهیم.
پ.ن: فیلم معجزه گر
پ.ن: هنوز داروخانه محله ما ماسک ساده ندارد.
اما امید در دلم زنده است، ما مقاوم هستیم و اگر به معجزه گران سلامت گوش جان بدهیم.
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#امیربرات_نیا
۲۰ اسفند ۱۳۹۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 March 20 ، 09:13
امیر برات نیا

متن زیر از کانال یکی از دوستان انتخاب کرده ام. حکایت این روزهای ما و رفتار فروشندگان کالاهای بهداشتی ماست. خودتان بخونید اگر دوست داشتید نشر دهید:
ابن بطوطه را به عنوان یکی از بزرگترین جهانگردانِ تاریخ می‌شناسند. حدودِ هفتصد سال پیش، از مراکش راه افتاد و کشورهایی که الآن به نام مصر، سوریه، عربستان، ایران، هند، چین، مالدیو، فیلیپین، روسیه، اسپانیا یا سومالی می‌شناسیم را دید و حتی در دربار بعضی پادشاهان هم منصب گرفت. مارکوپولو، که گویا بعضی از خاطراتش دروغ بوده، نصفِ این مقدار هم سفر نکرد.

سفرنامۀ ابن بطوطه سرشار از نکته و نمک است. اگر وقت شد، راجع به آن باید بیشتر نوشت. بخشی که این روزها مدام در ذهنِ من تکرار می‌شود مربوط است به عبور او از یک بیابانِ بسیار گرم و بی‌آب و آبادانی، جایی در عربستانِ کنونی. صحرایی که باید با سرعت از آن عبور کرد تا گرفتارِ گرمای جهنمیِ آن نشوند. او داستانی راجع به این صحرا شنیده و بازگو می‌کند:
«... نَعوذُ بالله تو گویی جهنم است! در یکی از سال‌ها باد سَمومی (باد بسیار گرم و زهرآگین) که این‌جا می‌وزَد مشقّات و مصائبِ بزرگی برای حجاج به بار آورد: ذخیرۀ آب به پایان رسید ...»*.

با تمام شدنِ ذخیرۀ آب، آن‌ها که پولدارتر بودند شروع کردند به خریدنِ آب از دیگران. با وجود تقاضایِ بالا و عرضۀ بسیار کم و بسیارمحدود، کار به حراج می‌کشد و آنان که آب داشتند، آن‌را به بالاترین پیشنهاد می‌فروختند. عده‌ای هم که پول نداشتند، نظاره‌گر این حراجی بر سر جان بودند. آن‌قدر تقاضا زیاد بود که ابن‌بطوطه می‌گوید «یک خوراک آب به هزار دینار خرید و فروش شد». در آن روزگار با چهل دینار می‌شد اسب خرید. تصور کنید که شخصی بیست و پنج اسب داده است تا ظرف آبی بخرد. آب‌فروشانِ گران‌فروش خوشحال از معاملۀ پر ارزش خود بودند و گمان می‌بردند که با آبی که برایشان باقی مانده می‌توانند به شهر بعدی برسند. آب‌خَرانِ گران‌خَر نیز خوشحال بودند که زنده خواهند ماند و دینار دادند تا جان به در بَرَند. آنان که نه آب داشتند و نه دینار هم در بیم و امید که گشایشی از راه برسد.

پردۀ آخر داستان اینست که « وَ مَاتَ مُشتَرِیها وَ بائِعُها: و سرانجام، فروشنده و خریدارِ آن هر دو تلف شدند». آن‌ها که پول داشتند و خریدند و آن‌ها که آب داشتند و فروختند و آن‌ها که پول نداشتند و آب نداشتند، همگی مُردند. همه در آن معامله متضرر شدند چون مورد معامله اصلاً آب و پول نبود؛ که جان بود.

چرا این را گفتم؟ چند روز پیش، کسی تعریف کرده بود که در داروخانه خانمی آمده تا ماسک بخرد و فروشنده گفته: «نداریم». آن زن با استیصال از داروخانه خارج می‌شده که متصدی به او گفته: «البته ده‌هزار تومانیش موجوده!» و زن پاسخ داده: «بدبختِ حریص! تو اگر می‌فهمیدی این ماسک رو مفت می‌دادی به مردم تا کسی خودت و زن و بچه‌ت رو مریض نکنه». عجب حرفِ عمیقی!

این بلای دور از انتظار که این روزها در ایران افتاده اگر مهار نشود همان معامله‌ای را با مردم می‌کند که عطش۟ با آن کاروان  کرد. ماسک‌فروشان و داروفروشان وارد معامله بر سرِ جانِ خود خواهند شد اگر در این بیابانِ طمع قدم بگذارند و آن روز، دور از جانِ همه، «فروشنده و خریدارِ آن [ماسک] هر دو تلف» می‌شوند.

* نقل قول‌ها از «سفرنامه ابن‌بطوطه» ترجمه محمدعلی موحد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 March 20 ، 06:32
امیر برات نیا

#کرونا_و_دگراندیشی_فرهنگی
 
♦️دو هفته ای است که تعدادی از هموطنان عزیزم دچار بیماری شده اند و بسیاری از مردم هم نگران هستند. اگر همه ما خودمان را هم  در مقابل خومان و هم در برابر جان دیگران مسئول بدانیم با رعایت اصول بهداشتی ساده  می توانیم  از شیوع بیماری جلوگیری کنیم. اما آنچه که امشب دوست دارم درباره آن چند خطی بنویسم بحث #ویروس #کوید_۱۹ و دگر اندیشی فرهنگی است.
🏺دگر اندیشی معادل واژه open_mind است. شیوه نویی در اندیشیدن است. دگر اندیش کسی است که نسبت به مسایل و پدیده ها متفاوت می اندیشد. 
♦️اصل این واژه بر می گردد به انقلاب صنعتی یعنی زمانی که اروپا از سیطره حاکمیت کلیسا و روحانیون مسیحی آزاد و رها شد و عقلانیت و علم پارادایم حاکم شد. 
♦️ویروس کرونا از نظر من سبب ایجاد دگر اندیشی در بسیاری از ابعاد فرهنگی در جامعه شد. کرونا باعث تعطیلی بسیاری از مراسم های معمولی شد که همه روزه و سال ها در جامعه انجام میشد. اگر کسی قبل از آمدن ویروس کرونا به متولیان این مراسم می گفت: برگزار نکنید شما متهم به خیلی از مسایل می شدید، حتی می توان گفت: برخی مراسم ها برای بسیاری از مردم #تابو بود. امکان لغو و انجام ندادنش نبود. کرونا که آمد دگر اندیشی در همه مسایل ایجاد شد.

♦️برخی از این اندیشیدن های نو را تا جایی که حضور ذهن داشته باشم می نویسم:
🔹 عدم برگزاری مراسم عروسی و عزاداری و ختم 
🔹برگزاری کلاس های آموزشی بصورت آن لاین 
🔹تبدیل شبکه آموزش به مدرسه 
🔹تعطیلی نماز جمعه، و کلیه مراسم مذهبی
🔹ممنوعیت روبوسی و دیدارهای غیر ضروری 
🔹دست ندادن در هنگام ملاقات و تعظیم کردن 
🔹تعطیلی اجتماعات در همه جا
🔹برگزاری جلسات بصورت ویدئو کنفرانس 
🔹ارائه مطالب درسی و تهیه محتوای آموزشی توسط برخی از معلمان 
🔹انجام مسابقات ورزشی بدون تماشاگر 
🔹ضد عفونی کردن اماکن عمومی، اتوبوس ها و ادارات
🔹شستشوی مرتب دست ها و پاکیزه نگهداشتن خود و منزل و محیط کار 

♦️ خب بسیاری از این ها اگر قبلا می گفتیم نباشد چه می شود؟ به ما حمله می کردند وکلی دلیل می آوردند که نمی شود باید اجرا شود. حالا تجربه کردیم دیدم اگر نباشد و برگزار هم نشود هیچ اتفاقی در کل هستی و در زندگی ما نمز افتد. مثلا می شود ازدواج کرد و مراسم عروسی نگرفت. می شود مردگانمان را دفن کنیم و مراسم ختم نگیریم 
از کرونا می توان یادگرفت: 
زندگی ما وابسته به انجام خیلی از مراسم ها نیست.
زندگی شیرین ‌و ساده است. ویروس های ذهنی را از ذهن و عقل مان بزداییم.
زندگی وابسته به هیچ اندیشه، مراسم و مسلکی نیست. 
دلم می خواهد برخی از دگر اندیشی های ناشی از کرونا به عنوان رهاورد این ویروس عجیب در جامعه ما باقی بماند
#امیربرات_نیا 
۱۳ اسفند ۹۸ 
 t.me/NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 March 20 ، 00:31
امیر برات نیا