امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مترجم» ثبت شده است

لابه لای واژه ها همیشه حرف هایی پنهان می ماند. حتی در ساده ترین واژه ها و حتی در کوتاه ترین گذاره ها. مثلا حتی در خداحافظی، یا وقتی می شنویم کسی می گوید: دوستت دارم.

مثل خداحافظی دوستی که هر دو می دانیم دیگر  هیچوقت همدیگر را نمی بینیم. این ندیدن درون آن خداحافظی جا می ماند.  یا وقتی می شنویم کسی می گوید: دوستت دارم،  تا چه حدی و تا کجا و تحت چه شرایطی دوست دارد!

واژه ها، آرام و ساکتند اما دنیای ما با واژه ها ساخته میشود، درست وقتی که مادر رو به صورت فرزندش می کند و می گوید: آقوووو و کودک می خندد و درک این آقووو و آن خنده کار ساده ای است اما حرف های پنهان میان آن دو تا ابدیتی نا نوشته پنهان می ماند.

واژه ها بیان گر احساس می توانند باشند و می توانند دروغی آشکار باشند برای پنهان کردن بخشی از یک حقیقت و یا همه حقیقت. آنان که بر مسند قدرت هستند خوب می دانند که چگونه حقیقت ها را می توانند در پشت واژه ها پنهان نگه دارند و شکارچیان عشق هم خوب بلدند عشق نداشته شان را با واژه ها به دروغ، عشق نشان دهند.

آیا کسی هست که بداند و بفهمد کلام ساده و روان آدم هایی را که از واژه ها به زلالی و پاکی  دل شان استفاده می کنند. این آدم ها ممکن است بلد نباشند بگویند دوستت دارم اما یاد دارند با حضور در تنهایی شما دلتان را شاد کنند و حالتان را خوب. اینان وقتی با شما حرف می زنند احساس امنیت می کنید. نگران هیچ واژه ای نیستید. این ها دوستان جانی هستند و باید قدر دانست و به قول دوستی بالای سر نشاند.

گاهی واژه ها آدم ها را از هم دور می کند. آدم ها را دلگیر می کند. گاهی تک واژه ای امید و زندگی  را در تمام هستی آدم جاری می سازد. مثل حرفی که دکتر یزدچیان سال ۱۳۷۰ به من زد و گفت" مردنی نیستی برو زندگی کن."

و من همه لحظه هایم را زندگی کردم برای اینکه جزو مردگان نباشم و زنده باشم.

این روزها که هراس و دلهره ناخواسته در روح جامعه دارد نفوذ می کند باید اندیشمندان و فرهیختگان واژه بپاشند در ذهن آدم ها تا جان و دلشان و روح و روانشان پژمرده نشود. امید باید پاشید به سفره دل ها.

بپذیریم که واژه ها دل آدم را آرام و مطمئن می کنند چون تک تک شان دارای قدرت، انرژی و روح هستند.

بهار پشت در است خانه های دلتان را آب و جارو کنید و سفره هفت سین تان را بیارایید که مهمان زیبا و خوش رنگ و خوش بویی در راه است.

دوستی و محبت را زلال و شفاف در طبق اخلاق بگذاریم و به هم هدیه دهیم.

#امیربرات_نیا

۸ اسفند۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 March 20 ، 23:47
امیر برات نیا

تو در جان من لانه کرده ای!

نه شاید بهتر باشد بگویم :

تو در من ریشه کرده ای

و

هر لحظه در قلبم تکثیر می شوی

گلستانی از حضورت در درونم برپا شده

ای گلستان دلم

بهاری باش و بمان

#امیربرات_نیا

۶ اسفند ۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 09:00
امیر برات نیا

🔴می شود کوچک بود

می شود کم اهمیت بود

می شود دیده نشد

اما در همه حال می شود

هم زیبا بود

هم جهان را زیباتر کرد.

چون گل زیبا باشید

در صورت و سیرت

#امیربرات_نیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 08:57
امیر برات نیا

دکتر علوی برنامه ی کار کلاس را به شرح زیر اعلام کرد و ما نوشتیم تا با روش ارزشیابی درس #مکتب_های_جغرافیایی اشنا شویم.

♦️چهار موضوع مهم درس:
۱.کار تحقیقی به ارزش ۴ نمره.
۲.پرسش کلاسی :
درصورتیکه پاسخ درست باشد نمره منظور می شود.
در صورتیکه پاسخ نادرست باشد نمره منظور نمی گردد.
۳. امتحان شفاهی، مرور درس ۹ نمره
۴. امتحان کتبی یک سوال ۷ نمره

سپس استاد کتاب های مرجع درس را معرفی نمود:

♦️کتاب های مرجع درس مکتب های جغرافیایی

۱. فلسفه جغرافیا دکتر حسین شکویی
۲.اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا جلد اول دکتر حسین شکویی
۳. اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا "فلسفه های محیطی و مکتب های جغرافیایی "جلد دوم دکتر حسین شکویی
۴. جغرافیایی کاربردی و مکتب های جغرافیایی دکتر حسین شکویی . از این کتاب سه مکتب : پراگماتیسم، پوزیتیویسم، کارکردگرایی انتخاب شد.
۵. مقاله جغرافیا و پست مدرنیزیم، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی شماره ۶۳ و ۶۴ زمستان ۸۱ و بهار ۸۲
۶. مقاله سنت و مدرنیته بازخوانی یک مقاله دکتر پاپلی فصلنامه تحقیقات جغرافیایی شماره های ۶۵ و ۶۶.
۷. مکتب های اقتصادی ژوزف لاژوری ترجمه جهانگیر افکاری ۱۳۶۷.
۸. مقاله استثناء گرایی در جغرافیا آزمونی روش شناختی فردکورت شیفر ترجمه دکتر حسین حاتمی نژاد مجله علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد.
۹. مقدمه بر روش تحقیق در علوم اجتماعی دکتر باقر ساروخانی جلد اول
۱۰. نظریه های جامعه شناسی غلامعباس توسلی
۱۱. تاریخ علم جغرافیا پل کلاوال ترجمه دکتر سیروس سهامی انتشارات محقق.
۱۲. فضای جغرافیایی
منابع که مشخص شد، دکتر یک ضربه المثل فرانسوی برایمان گفت. خواندن ان خالی از لطف نیست.
نظم و ترتیب باعث صرفه جویی در وقت می شود.
ضرب المثل فرانسوی.
 سپس دکتر علوی شروع کردند به صحبت درباره جغرافیا، برای اینکه شما خواننده عزیز را خسته نکنم برخی از موارد مهم را بطور خلاصه می نویسم و از نوشتن جزییات خیلی زیاد پرهیز می کنم تا خسته نشوید.

📚با خلقت انسان جغرافیا شکل می گیرد. قلمرو جغرافیا وسیع است و کسانیکه با جغرافیا سر و کار دارند باید دارای سعه صدر باشند. خواستن توانستن است. انسان از لحظه تولد با محیطی که در آن بدنیا می آید در تعامل است. این محیط شامل : اتمسفر، هیدروسفر و لیتوسفر می باشد که به آنهت کره زیست یا بیوسفر می گویند.

در ادامه کلاس دکتر علوی برای تک تک دانشجویان کار تحقیقی، کنفرانس و تاریخ امتحان شفاهی را تعیین نمودند. براساس مدارک موجود مواردی که من باید در کلاس ارایه می دادم شامل موارد زیر است.
کار تحقیقی: از کتاب اندیشه های نو جلد اول از آغاز صفحه ۱۷۰ تا پایان فصل ششم.
کنفرانس فصل ششم جبر محیطی، امپریالیسم و امکان گرایی در تاریخ ۷/۸/۱۳۸۳ و یا ۱۴/۸/۱۳۸۳
امتحان شفاهی ۲۶/۹/۱۳۸۳

بدین ترتیب جلسه اول به اتمام رسید و هر کدام از دانشجویان تکلیف خودشان را با این درس دانستند و رفتند سراغ یافتن و خریدن منابع. از منابع اعلام شده من دو جلد کتاب فلسفه جغرافیا و جغرافیایی کاربردی را داشتم اما سایر کتاب ها را خریدم و مقاله را نیز بصورت کپی تهیه کردم.

ادامه دارد...
#امیربرات_نیا
۵ اسفند ۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 08:47
امیر برات نیا

🔻ساعتی است نشسته ام و زل زده ام به صفحه سفید روبرویم. ذهنم خالی از هیچ است و پر از ناگفته های مخصوص خودم. ورق می زنم صفحات و واژه ها را. چقدر عاشقانه رد و بدل می شود در پشت صفحات شیشه ای اما چقدر بوی عشق کم است در نگاه و کلام و حرف.

 

به تصویر نقاشی استاد رحمانی مکاری نگاه می کنم، مردی می نگرد. به کجا نمی دانم. به عشق نیامده اش و یا به فردای ناپیدایش.... شاید آخرین باری باشد که جلوی دوربین نشسته و دارد بودن خویش را فریاد می زند.

 

🔻من هنوز منگ این صفحه سفیدم که عاشقانه مرا به خویش می خواند، به واژه ها می اندیشم به احساس واژه ها. به اینکه آیا واژه "دوستت دارم" خودش هم حس دوست داشتن را درک می کند؟ آیا واژه "عشق" خودش رنگ عشق را می داند؟

 

🔻دارم فکر می کنم اگر واژه ها احساس داشتند چگونه خودشان را به ما نشان می دادند. و اگر عشق خودش نقاش بود، خودش را چگونه می کشید و با کدام رنگ خودش را می آراست؟

 

🔻زیبایی این شهر فرا شیشه ای چیز عجیبی است. آن سوی شهر مردمانی هستند عاشق پیشه، فرهیخته و دانای کل. چقدر با احترام حرف می زنند، و این سوی عارف شهر ما دنبال آرزوی خویش می گردد. "انسانم آرزوست".

 

🔻و من گاهی پشت این ویترین شیشه ای می نشینم به تماشا. آرزو می کنم کاش دانه دل ادم ها شفاف بود!

 

🔻دارم فکر می کنم امشب به یک گذاره، "هیچ وقت نمی دانیم چقدر فرصت باقی مانده". و باز دارم فکر می کنم به حرف های دوست عزیزتر از جانی که چندی پیش همین گزاره را به زبانی دیگر معنا کرد برایم. و من باز دارم می اندیشم که حتی  اگر بدانیم چقدر فرصت باقی مانده از اضطراب دانستن باز هم هیچ کاری نخواهیم کرد.

 

🔻و باز یادم می آید وقتی در ۱۳ فروردین سال ۱۳۷۰ پدر بزرگ را تنهایی بردم بیمارستان دکتر گفت اگر جراحی کنیم یک ماه زنده خواهد بود. و من چقدر خوشحال شدم که می توانم ۲۹ روز پدر بزدگ را بیشتر داشته باشم و درست در پایان ۲۹ روز او پرواز کرد و رفت.

🔻شب است و سکوت و صدای تنهایی در دلم فریاد می زند که زندگی فردا هم هست و فرداهای دیگر! اما فرصت تو نامعلوم. ... اما من هم چنان عاشق طلوع خورشید فردایم و چشم هایم باز مشتاق دیدن همه کسانی است که می شناسمشان چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی.

#امیربرات_نیا

۲۹ بهمن ۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 08:17
امیر برات نیا

ای ماه من

ای مهتاب من

هم چنان بتاب

در شب تار من

شب های خیالم را

با خیال بودنت می گذرانم

بیا در این شب

دل انگیز

و در کنج خلوت خیال تو

چند واژه مرا میهمان

سفره دلت کن.

#امیربرات_نیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 08:14
امیر برات نیا

 بعضی چیزها هستند که بوی عشق و زندگی دارند.
بوی نون تازه یکی از اون چیزهاست. البته شاید برای همه نباشه. اما برای من هست.
بوی تنور نونوایی. بوی دستان عمه کلثوم خودم که همیشه هر وقت می خواست نا بپزد من تماشاچی همه مراحل درست کردن نان بودم. از لحظه خمیر کردن. تا لحظه برافروختن آتش در تنور.
از لحظه چونه کردن نون و گذاشتن خمیر روی سبد و چسباندن نان توی تنور. گرمای اتش و سرخی صورت عمه کلثوم. همه این ها را با جان و دل تماشا می کردم. عشق را در همه اینها می دیدم.
وقتی نان ها پخته می شد اولین قرص نان تازه که بوی ناب نان میداد مال ما بچه ها بود. چه خوشمزه بود ان نان ها. یاد عمه بخیر.
امروز از کنار نانوایی رد میشدم. شکل و قیافا و عطر این  نون مرا به سمت خودش جلب کرد. از شاطر پرسیدم این چه نونی هست؟
گفت : بخار پزه!
گفتم جدی می گی یا شوخی می کنی؟
دستگاه پخت نان با بخار را نشانم داد. دو قرص نان حریدم. اول ازشون عکس گرفتم و بعد هم نهار ظهر را که خورشت کدو سبز با قوره دست پخت نازبانو جان بود  نوش جان کردیم.
امتحان کنید. هم خوشمزه است و هم سبک.
نان بدی عشق و زندگی می دهد.
تنور زندگی تون گرم.
مصوصا وقتی غذا دست پخت نازبانوهای نازنین و زیبا و دوست داشتنی باشه.
#امیربرات_نیا
۲۷ بهمن ۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 08:11
امیر برات نیا

 

‍ ‍ صبح دیرتر از همیشه بیدار شدم. بقیه خواب بودند. برای خودم چای نعنا دم کردم. لپ تاپ را روشن کردم و مقاله ارزشیابی تکویتی را تایپ کردم تا روز شنبه برای ویرایش بدهم دکتر حسینی. تا ۱۱ تایپ کردم. بعد لباس پوشیدم و رفتم تپه نوردی. روی تپه های نزدیک خونه هنوز برف چند روز قبل مانده بود. مسیر خلوت بود. دو تا خانم چادری یکی روی سنگ و دیگری روی زمین نشسته بودند. یکی شان تسبیح در دست داشت ذکر می گفت. بهشان سلام کردم و به راهم ادامه دادم. کلاغ های سیاه روی تپه دور هم نشسته بودند تا چشم شان به من افتاد پریدن و رفتند کمی بالاتر باز دور هم نشستند. آرام آرام مسیر قله را رفتم. گام به گام. هوا صاف و آفتابی بود. هیچ کسی در مسیر نبود. همانطور که راه می رفتم به کتاب صوتی "هیتلر" گوش می دادم. زندگی عجیبی دارد. تا رسیدم به قله دو بخش ۱۵ دقیقه ای گوش کردم. 


خواندن تاریخ و زندگی ادم هایی که تاریخ ساز بوده اند بینش سیاسی و اجتماعی عمیقی به انسان می دهد. امروز پس از گوش کردن به این بخش از کتاب یاد گرفتم کسانی که می توانند احساسات پوپولیستی را تحریک کنند قادرند بر مردم حکمرانی کنند. 
وقتی رسیدیم روی قله دیدم ان سوی بلوار نماز تعداد زیادی ماشین توقف کردن و افراد روی تپه ها قدم می زنند. من رفتم روی تخته سنگی نشستم و به منظره برف و بوته های خشک نگاه می کردم. دیدم در عین سرما و برف بعضی گیاهان سرسبز هستند و دارند با نشاط و شادی به زندگی خود ادامه می دهند.
چند دقیقه ای به اسمان شهر که امروز به لطف روشن نشدن ماشین ها پاک و تمیز بود نگاه کردم، افق تا کوه های هزار مسجد و بینالود دیده میشد‌. مسیر برگشت را به رفتار ادم ها فکر کردم. شاید شما هم تجربه کرده اید وقتی وارد جمعی می شوید که برای شما اهمیت قایل نیستند چقدر حالتان ید می شود. من همیشه با این مساله مواجه می شوم برای همین مجبور شده ام خیلی از جاها دیگر حضور پیدا نکنم.
عصر رفتم مسجد فاطمه الزهرا در خیابان فاطمیه مجلس هفتمین روز درگذشت داماد آقای ابوترابی از دوستان اماراتی بود.
امروز هم خیلی زود گذشت هر کداممان به مساله ای فکر کردیم. آیدا به اینکه چرا تعداد واحدهای داده شده کم هست شاکی بود. علی داشت تصمیم می گرفت که چه درسی را انتخاب کند. لیلیا داشت به نچسب بودن بعضی روابط فکر می کرد. و من هم چنان به آرزوهای دوران کودکیم فکر می کردم. به اینکه مادر چقدر می تواند آرزوهای ادم را بکشد و یا آدم را به آرزوهایش برساند.
یاد مادر ادیسون افتادم که وقتی ادیسون را به دلیل ضعیف بودن اخراج کردن به فرزندش چیزی گفت که او مخترع شد.
به نوشتن فکر کردم واینکه هنوز نتوانسته ام نویسنده بشوم. اما هنوز دارم تلاش می کنم به آرزویم برسم. 
برای امروز بس است.
۱۷۶ نفر در اثر اشتباه انسانی کشته شدند.
#امیربرات_نیا 
۴ بهمن ۱۳۹۸
@AmirBaratnia 
💟❤️❤️❤️❤️💟
t.me/NasimeKhoshRZ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 January 20 ، 18:04
امیر برات نیا

 

‍ در شماره ۱۰۱ #ماهنامه #کنترل_کیفیت 
#مقاله #کسب_و_کار_نسل_چهارم
کسب و کار ۴ یعنی:

♦️سازمان هایی با سرعت ۱۰ برابر ♦️

در این مقاله خواهید خواهید:
📚رشد و پیشرفت فن آوری درهم گسیخته سازمان ها را وادار می کند تا روش های جدیدی برای کسب و کار بیابند تا بتوانند هم توسعه یابند و هم رشد کنند و هم خود را با شرایط کنونی تطبیق داده و سازگار کنند.
به عبارت دیگر آنها باید برای همیشه شرایط کنونی را رها کنند. این شیوه جدید کسب و کار "کسب و کار ۴" نامیده شده است.

📕ما در جهانی کار می کنیم که یک دهه آن با دو دهه قبلش فرق کرده است و دهه های بعدی به ما راه های جدیدی را نشان خواهند داد و ما کسب و کارمان را به شکلی انجام خواهیم داد که قابل تشخیص با نحوه انجام کار امروز نخواهد بود.

♦️برای آشنایی با نسل جدید کسب و کار ۴ به شما توصیه می کنم ماهنامه را تهیه و این مقاله را بخوانید.

#با_ما_کیفیت_را_بیاموزید.
#با_ما_مدیریت_خود_را_بهبود_بخشید.

ماهنامه کنترل کیفیت آمادگی خود را جهت برگزاری کلاس های مدیریت و بهبود کیفیت اعلام می نماید. 
کتاب های طبقه بندی شده کیفیت و مدیریت دا از ما بخواهید.

#امیربرات_نیا 
۱۷ دی ۱۳۹۸
@AmirBaratnia 
@NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 January 20 ، 21:39
امیر برات نیا

‍ می خواهم در آخرین روزهای پاییز
آخرین برگ های ریخته شده را با تمام وجودم قدم بزنم.
می خواهم کنار رودخانه تشنه آب منتظر باران باشم
می خواهم کمی کنار درختان عریان شده از برگ بنشینم، حالشان را بپرسم
بوی عطر نم زیر برگ ها را بو بکشم
می خواهم چند برگ از پاییز امسال به یادگار در دفتر خاطراتم بچسبانم و نام تو را روی تک تک برگ ها با مهر بنویسم
پاییز به آخرین ایستگاه رسیده است
پاییز هم می داند که باید برود
و این روزها ، او مهاجر دلخسته روزگارست
و من
دلتنگ رفتن اویم.
می دانم پاییز که برود هیچوقت بر نمی گردد
و پاییز نویی را باید به استقبال رفت
من کنار برگ های ریخته شده
زیر درختان عریان شده
به انتظار دیدن چشمانی ایستاده ام
که با هم پاییز امسال را قدم زدیم.
#امیربرات_نیا
۲۴ آذر ۹۸
@AmirBaratnia
🧿🌺🌺🌺❤️🌺🧿
🌺 کانال نسیم خوش روزهای زندگی
#امیربرات_نیا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 December 19 ، 11:20
امیر برات نیا