ای گل مهربان من
🍁می خواهم
قبل از آنکه امروز به پایان برسد
چند واژه را برای هزارمین بار تقدیمت می کنم
🍁می خواهم
مهربانی گل های گلدان را تقدیم دستان مهربانت کنم.
می دانم صداقت تنها جاده ای است که به عشق حقیقی منتهی می شود.
🍁می خواهم
با هم دوباره در این جاده قدم بزنیم
🍁می خواهم
دل هایمان را از عشق لبریز کنیم تا خانه دلمان پر شود از نور آفتاب عشق
🍁می خواهم
ستاره ها را توی دامن زندگی بکارم تا شب ها یمان در نور مهتاب آرام، زلال و سرشار از خوشبختی باشد.
🍁می خواهم
خودم را تقدیم تو کنیم.
💚 ای گل مهربان من❤️
#امیربرات_نیا
۲۰ آذر ۱۳۹۸
@AmirBaratnia
🍁نسیم خوش روزهای زندگی🍁
امروز خندیدم
نه به روزگار
به صدای عشق خندیدم
وقتی یواشکی برایم گفت:
می مانی تا بمانم
گفتم می مانم تا بمانی
گفت: تا کی؟
گفتم : تا انتهای خندیدن تو
گفتم: می خواهمت
نگاهش کردم. خندید... خندیدم
چه روزهایی زیبایی است
وقتی تو می خندی
تکرار نشدنی است.
#امیربرات_نیا
۲۵ آبان۱۳۹۸
🌺 عشق همیشه واژه تامل برانگیزیست. انگار زیباترین واژه همه فرهنگ های بشری است. کم تر کسی هست که در جستجوی عشق نباشد و یا عشقی نداشته باشد. در همه احوال آدمی وگر عشق نباشد گویی آن چیز زنده نیست. زندگی و زنده بودن انسان در گرو عشق ورزیدن است. عشق به زتدگی، عشق به هستی، عشق به هم نوع و عشق به دیگری. که این آخری سر منشا همه تلاش ها و کوشش های بشری است و مجرایی برای عشق ورزی به زندگی و هستی و در نهایت خداست.
پاراگراف را از کتاب #انسان_در_جستجوی_معنی برایتان انتخاب کرده ام. امیدوارم هم عشق باشید و هم عشق ورزی کنید و عاشق باشید و معشوق باشید.
🌸معنای عشق
عشق تنها راهی است که با آن می توان ژرفنای وجود دیگری را دریافت. کسی نمی تواند از وجود و سرشت فرد دیگری کاملا آگاه شود مگر آنکه عاشق او باشد. بوسیله این عمل روحانی عشق، فرد خواهد توانست صفات شخصی و الگوی رفتاری محبوب را بخوبی دریابد و حتی چیزی را که بالقوه در اوست و باید جان بگیرد را درک کند. وی محبوب را قادر خواهد کرد به امکانات تحقق دهد.
عشق پدیده به اصطلاح اعتلا یافته غریزه جنسی نیست و خود مانند میل جنسی پدیده ای اصلی و ابتدایی است.
میل جنسی معمولا حالتی است از بیان عشق و وقتی جائز و حتی مقدس و پاک است که مرکزی برای عشق باشد.
پس عشق اثر جانبی میل جنسی نیست بلکه میل جنسی راهی برای درک آن همدمی غایی است که عشق نام دارد.
#یادداشتی_بر_کتاب
#بورخس_علیه_بورخس
🍁بعضی اسم ها برای من جالب و هیجان انگیزند، مخصوصا اسم های آرژانتینی. شاید پس زمینه این حس و هیجان برگردد به دوران نوجوانی. زمانی که مثل خیلی از بچه ها طرفدار تیم فوتبال آرژانتین بودم. از آن موقع با اسم های آرژانتینی کمی آشنا شدم. بعدها زمانی که دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی شدم با نام های بسیاری از بزرگان ادبیات جهان آشنا شدم. از جمله این نویسندگان #بورخس بود. بورخس از نویسندگانی بود که تا سال ها بعد هیچگاه نرفتم سراغ خواندن آثارش برعکس همینگوی که در دوره دانشجویی کتاب نقد آثار همینگوی را ترجمه کردم و آن ترجمه هم در دست تایپیست بی نظمی گم شد. علت آن را نمی دانم.
🍁از پارسال ،۱۳۹۷ که شروع کردم به خواندن کتاب #گابریل_گارسیا_مارکز، وی از بورخس به نیکی یاد می کرد. به همین سبب تمایل زیادی پیدا کردم که حتمان بروم سراغ نوشته ها و کتاب های بورخس. البته باید بگویم تا پیش از این تنها مصاحبه ای از بورخس را در یکی از نشریات خوانده بودم اما چیزی در ذهنم رسوب نکرده بود.
🍁به عنوان یک خواننده معمولی ادبیات جهان باید بگویم که درک آثار بورخس ساده نیست هر چند خودش مدعی است داستان هایش پی رنگ ساده ای دارند. زندگی بورخس و راهی که او طی کرده و آشنایی او به زبان های گوناگون و چند زبانه بودنش از دوران کودکی از او نویسنده ای خاص ساخته است. معرفی بورخس سخت است، چون هم باید با زندگی او آشنا باشید و هم همه کتاب ها و نوشته های او را خوانده باشید.
🍁به خاطر اینکه فرصتی پیدا کردم و کتاب دیگری از این نویسنده خواندم چند سطری از آنچه که درباره او در ذهنم مانده برایتان می نویسم: بورخس به جهان باستان، اسطوره ها و افسانه ها علاقه ای خاص دارد و بسیاری از داستان هایش بر مبنای همین اسطوره ها نوشته شده است. برای درک بهتر داستان هایش باید مسیری را که او در گذر زمان طی کرده است را بخوانیم و بدانیم نشانه های او در داستان هایش خاص اوست. او شاعر نیز هست و شعر می گوید اما ما بیشتر او را با داستان هایش می شناسیم.
🍁جمله ای درباره ی او گفته شده است، قبل از خواندن آثارش: نباید انتظار داشته باشیم بورخس را در هر زمان به یک شکل بیابیم. فقط یک بورخس نداریم. بورخس های گوناگون وجود دارد.
در مصاحبه ای که با او شده از وی سوالی درباره نوشتن می پرسند. در اینجا این سوال و پاسخی که بورخس داده را ذکر می کنم تا انگیزه ای باشد برای خودم و شما که هر روز چیزی بنویسیم.
از بورخس می پرسند: این هر روز نوشتن ولو تنها یک خط هم شده برای چیست؟
می گوید: برای این است که خودم را موجه حس کنم و اینکه می ترسم اگر آنچه به مغزم می رسد را دیکته نکنم، فراموش کنم. و سپس شب فکر می کنم: این را نوشتم، این کار پیش بردم، و این آسوده ام می کند.
🍁حرف آخر
اگر تازه به دنیای ادبیات داستانی وارد شده است توصیه می کنم در ابتدا به سراغ بورخس نروید. صبور باشید، بعدها خواهید خواند.
#امیربرات_نیا
۳ آذر ۱۳۹۸
@AmirBaratnia
#یادداشتی_بر_کتاب
#گابریل_گارسیا_مارکز
نوشته: سوزان_موادی_داراج
🍁این کتاب را در شرایط خاصی تمام کردم. کتاب زندگی نامه و وقایع نگاری مارکز است. مردم کلمبیا او را #گابو صدا می زنند. مشهور است که او شخصی خوش مشرب و معاشرتی است.
در نوشتن همسرش همیشه همراهش بود و حامی او. او عاشق همسرش می شود. چندین سال دوری را تحمل می کند تا بالاخره به مرسدس عشق خودش می رسد. زمانی از نویسندگی نا امید می شود. مدتی کار نوشتن را رها می کند. اما خودش می دانست که استعداد واقعی اش نوشتن داستان است. طرح مشهورترین داستانش سال ها در ذهنش پخته و آماده شده بود.
♦️زندگی او داستان موفقیت ها و شکست هاست. شکست های یاس آوری که انتها پیش می رود. درک آثار مارکز بدون آشنایی با زمینه های اجتماعی، سیاسی و قومی او که در وطنش کلمبیا ریشه دارد نا ممکن است.
🍁چشم انداز کلمبیا را رشته کوه های آند تشکیل می دهد. آرکاتاکا شهر کوچکی است که مارکز در آن بدنیا آمده. این شهر در کنار رودخانه واقع شده است. اوج رونق شهر در زمان شرکت یونایتد فروت در آن مستقر شده بودند و شهر در زمینه پرورش موز فعالیت می کرده. کارگران علیه کارخانه اعتصاب می کنند و دولت اعتراضات را سرکوب می نماید.
🖌چند نفر در زندگی مارکز تاثیر گذار هستند، یکی پدر بزرگ و مادر بزرگش. مخصوصا مادر بزرگش. پدربزرگش سرهنگ بازنشسته بوده. و از بانیان و ساکنان اولیه شهر. ازدواج پدر و مادرش هم جالب است. مادرش عاشق پدرش می شود که از اصالت خانوادگی برخوردار نیست.
🏺به این دلیل او را گابو صدا می زنند که از پدرش متمایز شود، گابو یعنی گابریل کوچک. مادر بزرگش اعتقاد داشت که اشباح و ارواح در خانه اش زندگی می کنند. گابو گاهی می دید که مادربزرگش خیلی عادی با اشباح که به دیدنش آمده بودند گپ می زدند. مادر بزرگش می توانست قصه های باورنکردنی را با چنان سادگی و صراحتی نقل می کرد که دیگران با وجود ماهیت غیر عادی داستان ها ، بی اختیار حرف هایش را باور می کردند. بسیاری از تخیلات مادر بزرگ با نوشته های مارکز راه یافت.
از جمله موارد مورد علاقه مارکز قدرت و سیاست بود که در نوشته هایش جلوه خاصی دار ، دوستی با فیدل کاسترو از جلوه های این علاقه مندی است.
🏺دو نویسنده در سبک نوشتن آثار گابریل گارسیا مارکز تاثیر بسزایی داشته اند. کتاب #توفان_برگ به شدت تحت تاثیر آثار #ویلیام_فاکنر قرار دارد، اما در #کسی_به_سرهنگ_نامه_نمی_نویسد تاثیر سبک #ارنست_همینگوی مشهود است، ساده، ضریح اما به شدت قدرتمند.
📕شاهکار وی هنگام سفر با اتومبیل از مکزیکو سیتی، ناگهان تصویر روشن و واضحی از چگونگی ساختار رمانی درباره آرکاتاکا به ذهنش خطور کرد. او چنان تحت تاثیر این الهام قرار گرفت و آن قدر برای شروع به نوشتن اشتیاق داشت که فورا سفرش را لغو کرد و به مکزیکو سیتی برگشت. به خانواده اش اعلام کرد حداقل شش ماه در داخل خانه خواهد ماند و روی زمانش کار خواهد کرد.
📙شیوه ای که وی این کتاب را نوشت، شیوه ای بود که مادربزرگش برای روایت قصه ها استفاده می کرد، مادر بزرگ چیزهایی می گفت که فراطبیعی و و هم آلود به نظر می رسیدند، اما به حالتی کاملا ، طبیعی آن ها را تعریف می کرد.
#امیربرات_نیا
۱۰آذر ۱۳۹۸
🌺 خلوت خانه حرف های ما پر شده بود
از عکس
از حرف
از خنده
از گریه
یک روز من نبودم
شاید یک روز او نبود
دیدیم خلوت خانه شلوغ شده
نه من پیدا بودم
نه او
همه چیز ناپیدا بود
حوصله نبود
جارو را برداشتیم
هرچی بود جارو کردیم
خانه خلوت و تمیز شد
منتظر میهمان هستیم
تا بیاید
با هم چای بنوشیم
گپ بزنیم
دوباره خانه پر شود از خنده ها و شعرها
#امیربرات_نیا
۱۱ آذر ۱۳۹۸
#یادداشتی_بر_کتاب
#انسان_در_جستجوی_معنی
♦️این کتاب را مدت ها قبل می شناختم، برخی از دوستان آنرا معرفی کرده بودند. بخش هایی از آن خوانده بودم، البته به طور کامل نه، بلکه بخش های کوتاهی از کتاب را. کتاب را از نمایشگاه کتاب مشهد ۹۸ خریدم. قیمت مناسبی داشت. در ردیف نوبت گذاشته بودن و امروز نوبت خواندنش شد.خود کتاب بر اساس تاب آوری انسان نوشته شده است، ماجرای زندگی در اردوگاه اسرای جنگ جهانی دوم. نویسنده روانشناسی است که خود اسیر آلمانی هاست، تمام بد بختی های زندانیان و اسیران را کشیده است و تمام تجربه هایش را زیبا و شفاف می نویسد.
🖍برای کسانی که از زندگی نا امید هستند.
🖌برای کسانی که در جستجوی معنایی برای زندگی می گردند.
برای من که چند سال است در جستجوی این معنا هستم از همه واژه های کتاب لذت بردم. نه اینکه نا امید شده باشم، خیر. من هم زندگی را با امید زندگی کرده ام و عاشق زندگی بوده و هستم. برای همین همه بدبختی ها و سختی ها را با جان دل تحمل کرده و می کنم اما کوتاه بودن زندگی باعث شده که حالا بیشتر به آن بیاندیشیم.
🍁زندگی این گوهر اصیل و ناب هستی در زمان کوتاهی در دست ماست و چقدر خوب است که قدر ناب ترین گوهر را بدانیم. کسانی که مرا می شناسند می دانند که احساس های عاشقانه ام را گاهی می نویسم. شاعر نیستم اما دوست دارم احساسم را با واژه ها بیان کنم تا اگر روزی دوستانم مرا خواستند بیابند جایی برای بودنم پیدا کنند. همین. زیاد نمی خواهم درباره کتاب حرف بزنم دوست دارم شما هم با عشق این کتاب را بخوانید. برخی جملات از دید من در این کتاب زیبا هستند، با همه بدی ها و رنج ها و دردهایی که در سرتاسر کتاب وجود دارد. از طریق همین جملات زیباست که نویسنده تمام سال های اسارت را تحمل کرده و از او آدمی قوی ساخته است. برای من خواندن این کتاب گشودن پنجره ای نو به زندگی بود.
🍁منتخبی از متن کتاب:
بازهم می نویسم زندگی زیباست و عشق به زندگی زیبایی می بخشد و اگر همه دارایی های خود را برای بودن و زیستن و عشق ورزیدن بدهیم باز هم زندگی ارزش زیستن دارد. قدر زندگی را بدانیم و با عشق زندگی کنیم که جز عشق هیچ چیز در این جهان که هر لحظه در حال تغییر است پایدار نیست. عاشق باشید.
❤عشق هدف غایی زندگی است و بزرگ ترین مقصودی است که بشر می تواند آرزو کند.💚
نجات انسان در عشق است... در آن بامداد و در آن حال دریافتم که اگر همه چیز را از انسان بگیرند باز هم حتی اگر یک دم باشد می تواند خوشبخت باشد. یعنی به محبوب خود بیاندیشد.
🍁دو نژاد در این جهان وجود دارد و فقط همین دو نژاد: یکی نژاد مردم شایسته و دیگری ناشایست. این دو نژاد در همه جا یافت می شود و در همه طبقات جامعه رسوخ می یابد. هیچ طبقه ای از شایسته ها و ناشایست ها تشکیل نمی شود.
🍁🍁آدمی که هدفی در آینده نداشته باشد ناچار خود را با افکار گذشته مشغول می کند و این باعث سقوط او می شود.
این واپس نگری سبب می شود فرصت هایی که گاه گاه برای یک زندگی مثبت بدست می آید از بین برود.
#امیربرات_نیا
۴ آذر ۱۳۹۸
@AmirBaratnia
🍁🍁🍁🍁🍁🍁