امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

آموزش نویسندگی از نظر کنزا بورو اوئه

نویسنده ژاپنی برنده ی جایزه نوبل

عبدالمطلب برات نیا

آثار وی همیشه ردی از زندگی شخصی و خانوادگی اش را در خود جای داده است. وی به شیوه اول شخص داستانش را روایت می کند تا حضور خودش و نقش پسرش «اوئه» که به بیماری اوتیسم مبتلاست قابل رویت باشد. او به بالاترین افتخارات ادبی جهان دست یافته است. در این نوشتار مختصر، نگاهی کوتاه داریم به توصیه های او در مورد نوشتن. امیدوارم مورد نظر و توجه علاقمندان به نویسندگی قرار گیرد.

کنزا بورو قبل از اینکه نویسنده باشد یک مصاحبه گر بود. خودش معتقد است که مصاحبه گر خوبی نبوده چون هیچ وقت نتوانسته حرف تازه ای از مصاحبه شونده بییرون بکشد. مثلا در مورد مصاحبه ای که با «کورت ونه گات» در سال 1984 در تلویزیون ژاپن انجام داد می گوید: «مصاحبه من یک جور کفتگو گفت میان دو نویسنده بود. از ونه گات هم نتوانستم چیز تازه ای بیرون بکشم.»

اما معتقد است در نامه نگاری هایش با نویسندگان پاسخ های صادقانه تری دریافت کرده است. نوام چامسکی برایش نوشته است که بعد از انداختن بمب اتم بر سر مردم هیروشیما در مراسم جشن شرکت نکرد وی می گوید: «یکی از روش های ادبی من (تکرار متفاوت است). کار تازه ام را با انداختن نگاهی جدید به کار قبلی ام آغاز می کنم، تلاش می کنم تا بار دیگر با حریفی تکراری مبارزه کنم.من آثار ادبی ام را کلیتی از تکرارهای متفاوت می دانم.

بدلیل بسط موضوع و اضافه کردن جزئیات هر سال خوانندگانم کمتر می شود. سبک من بسیار سخت، بسیار پیچیده و گیچ کننده شده است.

اساسا نویسنده خوب سبک خودش را دارد. صدایی طبیعی و ژرف که از اولین نسخه شنیده می شود. توانایی شرح و بسط که منجر به تقویت صدای نویسنده می شود و در نویسنده های خوب بطور طبیعی وجود دارد.

نویسنده خوب در حالت عادی صدایش را نابود نمی کند.

من می خواستم سبک ادبی  جدیدی در زبان ژاپنی خلق کنم. ژاپنی ها بیشتر به شکل ترجیع بندهای کوتاه ، تانکا و هایکو می نویسند. من می خواستم چیزی متفاوت بنویسم.

ªهشت ساعت در روز می خوانم و دو ساعت می نویسم.

ªپس از اتمام متن نسخه ی بسیار ساده و سلیس از چیزی که نوشته ام آنرا دوباره می نویسم.

ªبرای هر دو سبک پیچیده و ساده و سلیس احترام قائلم.

هنگام مطالعه هیچ تجربه ای بهتر از این نیست که در مکان نوشته شدن متن باشید. برای خواندن آثار داستایوفسکی باید رفت سن پترزبورگ، برای خواندن آثار جویس به دوبلین.

کارهای من خوانده شده اند اما هنوز نتوانسته ام خوانندگان ثابتی برای خودم جمع کنم.

نوشتن و جمع کردن خواننده« مسابقه نیست»، قصدم بدست آوردن خیل عظیمی از مخاطبان نیست ولی دوست دارم آثارم برسد به دست مردم.

ªتوصیه من به شما این است که : «از چیزهایی که عمیقا روی شما تاثیر گذاسته اند برای ادم های دیگر حرف بزنید.»

برخی برای نوشتن نیاز به تنها بودن دارند ولی من ندارم. نیاز به فاصله گرفتن از خانواده ام را ندارم. در اتاق نشیمن هم می توان نوشت.

در طبقه دوم خانه یک اتاق کار دارم، اما بندرت انجا کار می کنم. تنها زمانی در این اتاق مشغول کار می شوم وقتی است که دارم رمانی را تمام می کنم و نیاز به تمرکز دارم.

ªبرای اینکه جهانی شوید باید در آثارتان به مسایل اجتماعی هم وارد شوید، دیکنز و بالزاک اگر جهانی شده اند به این دلیل بوده که آنها هنگام نوشتن کلیت و گستردگی جهان را در ذهن داشته اند:

ª«نوشته هایتان را با ایده ای از پیش تعیین شده برای جهت دهی به یک شخصیت و خلق یک شخصیت آغاز نکنید. در هنگام شرح و بسط می توانید این کار را انجام دهید.»

ªدر هرسنی که هستید نحوه فکر کردنتان را در نوشته هایتان منعکس کنید، وقتی جوان هستید، وقتی به میانسالی می رسید، و....

یک رمان نویس واقعا خوب می تواند داستنانش را با راوی سوم شخص بنویسد اما من هیچگاه نتوانستم.

خودم را یک رمان نویس اماتور می دانم.

#برات_نیا
@baratnia
baratnia.ir


 

آموزش نویسندگی از نظر کنزا بورو اوئه2

نویسنده ژاپنی برنده ی جایزه نوبل

عبدالمطلب برات نیا

 

دلیل اینکه شیوه اول شخص را برای نوشتن انتخاب کرده ام این است که :« تنها از خلال روایت اول شخص است که توانسته ام به واقعیت درونی ام اشاره ای دقیق داشته باشم».

من با پسرم « هیکاری» که بیماری اوتیسم دارد چهل و چهار سال زندگی کرده ام و نوشتن در باره او یکی از ارکان ادبیات من بوده. من درباره هیکاری می نویسم تا نشان دهم گه چطور یک شخص معلول به شناخت از خویش می رسد و این امر چقدر سخت است.

وقتی برنده جایزه ادبی نوبل شدم خانواده ام نظرشان راجع به من تغییر نکرد. توقع نداشتند من برنده شوم. وقتی تلفن زنگ زد و هیکاری تلفن را برداشت بعد از کمی احوالپرس ی او گفت: نه!

 اما بعد من گوشی را گرفتم و گفتم : ببخشید، جایزه را می پذیرم.گوشی را گذاشتم، به صندلی ام برگشتم. نشستم و به خانواده ام گفتم برنده شده ام. همسرم گفت: چه جالب! و دو فرزند دیگرم حرفی نزدند. هیکاری دوباره به موسیقی اش گوش می داد. هیجگاه با او از جایزه نوبل حرف نزده بودم.

جایزه نوبل تقریبا هیچ تاثیری رو ی اثار ادبی یک نویسنده ندارد، اما شهرت، موفقیت و نقش اجتماعی او را بالا می برد. تعداد کمی از نویسندگان هستند که بعد از بردن جایزه نوبل اثر خوبی خلق کرده اند. یکی توماس مان و البته فاکنر.

ªنوشته نسخه اولیه فرایند بسیار لذت بخشی است.

من زندگی ام را در خانه گذرانده ام، دست پخت همسرم را خورده ام، موسیقی گوش داده ام و با هیکاری وقت گذرانده ام.

احساس می کنم شغل خوبی را برگزیده ام، شغلی جذاب.

ªدوست دارم بعد از اتمام نوشتن یک اثر بمیرم.

ترجیح می دهم پیش از انکه بمیرم تمام دست نویس های ناتمام و دفتر یادداشت هایم را بسوزانم.

آثار چاپ شده ام هم ناتمامند. اثر من فرایندی طولانی از بازنگری و باز نویسی را پشت سر بگذارد بدون باز نگری و باز نویسی دیگر اثر من نیست.

با نگاهی به «تکرار متفاوت»

 نوشته ی: سارا فی .

م. د. ه. 67 ،ص 243ص. 249

#برات_نیا
@baratnia
baratnia.ir

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 July 16 ، 06:04
امیر برات نیا

کتاب شماره 11 

این کتاب جزوه ای است درباره کشور عزیزمان ایران که توسط گروه علوم اجتماعی دبیران کشور امارات متحده عربی تهیه شده است.و بیشتر به معرفی نقاط گردشگری ایران می پردازد. فایل بصورت پی داف و 22 صفحه می باشد. امیدواریم مورد پسند شما قرار گیرد.

دریافت
حجم: 1.39 مگابایت
توضیحات: کتابچه ایران شناسی ویژه هموطنان ساکن در خارج کشور 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 January 16 ، 20:29
امیر برات نیا

کتاب شماره 10 

عنوان: بروشور روش مطالعه 

تالیف: عبدالمطلب برات نیا 

سال نشر: 1394

جهت دریافت از لینک زیر استفاده کنید

دریافت
عنوان: چند توصیه ساده برای امتحانات
حجم: 457 کیلوبایت
توضیحات: چند توصیه ساده برای امتحانات 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 December 15 ، 09:36
امیر برات نیا

کتاب شماره 9

عنوان: بروشور روش مطالعه

تالیف: عبدالمطلب برات نیا

سال نشر: 1394

جهت دریافت از لینک زیر استفاده کنید

دریافت
عنوان: بروشور روش مطالعه
حجم: 429 کیلوبایت
توضیحات: سال نشر 1
394


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 December 15 ، 06:52
امیر برات نیا

باسمه تعالی

یکی از تأکیدات و دغدغه های مهم مقام معظم رهبری مدظله العالی سبک زندگی اسلامی و اجرای احکام حیات بخش اسلام عزیز در رفتار های فردی و اجتماعی آحاد جامعه اسلامی است. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت مکرمشان علیهم السلام عمل به احکام و فرامین دین مبین اسلام را تنها راه ساختن جامعه می­دانند؛ چراکه خوشبختی و سعادت و رستگاری انسان در گرو تسلیم شدن و بندگی خدا است. آشنایی با احکام نورانی اسلام در عصر حاضر با استفاده از رساله­های عملی مراجع برجسته و عالیقدر عالم تشیع بعنوان متخصصین طراز اول علوم دینی و معارف اهل بیت علیهم السلام در عصر غیبت حضرت امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف میسر می باشد. آموزش و پرورش نیز در اجرای مسئولیت مهم و ذاتی خود در آشنا ساختن دانش آموزان با معارف اسلامی، هر ساله اقدام به برگزاری مسابقات قرآن، عترت و نماز بعنوان یکی از بسترهای مناسب برای ورود دانش آموزان به این عرصه مهم می نماید. در همین راستا برای برگزاری مسابقات احکام در دوره های متوسطه اول و دوم با توجه به سرفصل های تعیین شده از طرف وزارت متبوع جزوه ای با محتوای آشنایی با بعضی از مسائل ضروری احکام رساله عملیه  به نام «راه رستگاری» به همراه مواردی از اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبری مدظله العالی دراختیار دانش آموزان شرکت کننده در مسابقات قرار داده می شود. امید است مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرد.

توجه: نظر به ضرورت خلاصه بودن مطالب برای اجرای مسابقات دانش آموزی توصیه می شود دانش آموزان برای آشنایی بیشتر حتما" به رساله های عملیه مراجع تقلید خود مراجعه نمایند.

جهت دریافت جزوه احکام از لینک زیر دانلود نمایید.

دریافت
حجم: 56.5 کیلوبایت
توضیحات: جزوه احکام ویژه مسابقات فرهنگی و هنری سال 1394

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 December 15 ، 11:14
امیر برات نیا

کتابچه کوچک زیر تقدیم می شود برای کسانی که می خواهند در امتحانات با چند توصیه کوچک به موفقیت برسند

عنوان: توصیه های تصویری امتحانات
حجم: 664 کیلوبایت
توضیحات: کتابچه تصویری برای آمادگی در امتحانات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 November 15 ، 13:03
امیر برات نیا

 دو چشم شوخ و شهلا را، هویدا می کنی هر شب 
دل شوریده ما را، تو شیدا می کنی هر شب
هوس می بارد از چشمت ، پریشانی ز گیسویت
چرا یوسف صفت ما را، ز لیخا می کنی هر شب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 November 15 ، 12:17
امیر برات نیا

مراقبه و تمرکز در عرفان و هنر



مقدمه
از دیر باز، میان عرفان و هنر در ادیان سامی و غیر سامی، رابطه و تعاملی عمیق و ژرف وجود داشت و عرفان و هنر با یکدیگر دنبال می‌شدند. بزرگ‌ترین هنرمندان در فرهنگ شرقی دارای گرایش‌های عرفانی بودند. آمیختگی میان عرفان و هنر در سرزمین‌های بین النهرین چنان عمیق بود که تاریخ این دو معرفت را هرگز نمی‌توان از هم جدا کرد. این امر بدین دلیل است که عرفان و هنر نزد پیروان ادیان شرقی تا حدّی از روش‌شناسی یکسان برخوردار است. از طرفی، عرفان برای رسیدن به کشف و شهود و تجربه‌های حضوری خداوند، مسیری جز سلوک و ریاضت‌های روحی و مراقبه ندارد و نگاهی به متون مقدس در ادیان هندی گویای این است که مسئله مراقبه و تمرکز نیز در تمامی مذاهب و مکتب‌های عرفانی هند جایگاه خاصی دارد. در کتاب‌های مقدسی همچون وداها، مهابهاراتا، بهگودگیتا، اوپانیشادها و دیگر متون مقدس هندوییسم، بودیسم و جینیسم فراوان یاد شده است که رسیدن به تجربه‌های عرفانی، به شدت به تمرین‌های روحی و درونی وابسته است و دیانه1در هندوییسم و بودیسم ـ به معنای نظاره درونی یا مراقبه ـ یکی از عناصر کلیدی است که با آن، قلب برای دریافت حقیقت، آماده می‌شود،2 به گونه‌ای که اگر مراقبه نباشد، مراحل بالای تمرکز3 و شهود حاصل نمی‌شود.4 از طرف دیگر، رسیدن به خلاقیت در هنر ادیان، به تمرکز و مراقبه قلبی در اثر هنری وابسته است. در هنر ادیان، اعتقاد بر این است که هنرمند با پالایش روح خویش، اثر هنری را از عالم ملکوت دریافت می‌کند. ازاین‌رو، روح او باید آماده این دریافت باطنی باشد. آناندا کومارا سوآمی در مورد نقش عالم ملکوت در فعالیت‌های هنری به ویژه بنا بر اعتقاد ادیان هندی می‌نویسد:
ذهن این صورت را گویی از فاصله‌ای بس دور برای خود پدید می‌آورد یا رسم می‌کند (آکرشتی)؛ یعنی مبدأ بعید آن ملکوت است، جایی که انواع عالیه‌ای که مصدر صورت‌های هنرند، وجود دارد و مبدأ‌ بلا فصل آن، مکانی در اندرون دل است... . در آنجا یگانه تجربه ممکن حقیقت روی می‌دهد.5
همچنین تاریخ هنر مقدس در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، تأیید این مسئله است که در ادیان، همیشه میان سلوک عرفانی و سلوک هنری وحدت وجود داشته و هنر ثمره کشف و شهود عرفانی تلقی شده است. برای مثال، در شعر، هنر‌های تزیینی و خطاطی که نتیجه لطافت و شفافیت روح عارف تلقی می‌شدند، بیشتر هنرمندان بزرگ ایران به گونه‌ای با عرفان مرتبط بودند و جهانی‌ترین اشعار فارسی، اشعار عرفانی‌اند. در هنر مقدس که برای اهداف متعالی و آسمانی است، بدون توجه به ویژگی‌های عصری و سبک‌های هنری،‌ به عناصر ملکوتی و روحانی پرداخته می‌شود و «زمان» در آن مطرح نیست. به تعبیر دیگر، هنر عرفانی فراتر از زمان و مکان دارای منزلتی جاودانه است که در آن، عناصر ملکوتی، الوهی و روحانی به چشم می‌خورد. به تعبیر سوم، در هنر قدسی، زمان به بی‌زمانی و ابدیت تبدیل می‌شود و در آن، انسان به دنبال کشف حقیقت است، بر خلاف هنر دنیوی که وسیله تنوع‌طلبی و لذت‌جویی او قرار می‌گیرد. به تعبیر سید حسین نصر، در هنر دنیوی، با هبوط روح به بهانه‌ حضور انسان در دوره معاصر روبه‌رو هستیم،6 ولی در هنر مقدس که با عرفان و عالم معنا سروکار دارد، ریشه‌های حکمت و حقیقت‌جویی به چشم می‌خورد. به همین دلیل، جاودانه‌ترین حقایق عرفانی و دینی در طول تاریخ، در شکل و قالب هنر باقی مانده است و پایدارترین آثار هنری متعلق به خلاقیت‌های عرفانی و دینی عارفان است.
بسیاری از دین‌پژوهان معتقدند که تجربه زیبایی‌شناسی و تجربه دینی دارای عناصر مشترک هستند و شهود عرفانی و زیبایی‌شناسی را دریافتی الهامی، غیر تعقلی و استدلال‌ناپذیر تلقی می‌کنند. آلفرد مارتین در این‌باره می‌نویسد:
هر دو جنبه‌هایی از درک و بیان حقیقتند، ... بصیرت یا شهود دینی و زیبایی‌شناسی، دریافتی غیر تعقلی و مستقیم از حقیقت فراهم می‌آورند که وابسته به الهام، نبوغ و یا دیگر استعدادهای خدادادی است. هر دو، پدیدآورنده ساخت‌ها، اهداف و فعالیت‌هایی هستند که مبین ژرف‌بینی ویژه از حقیقت است و لکن غالباً استدلال‌ناپذیرند.7
به همین دلیل، برخی اندیشمندان معتقدند که هنرمند بیش از آنکه در خلق آثار هنری، مؤثر و فعال باشد، خود، منفعل و متأثر است و از زیبایی‌ها اثر می‌پذیرد و او تنها باید روح جاوید خود را آماده پذیرش این صورت‌های زیبا و ازلی سازد. در واقع، مراقبه و تمرکز، توانایی پذیرش این زیبایی‌ها را به روح او می‌دهد تا نور طبیعت، در آینه وجود او انعکاس یابد. نقاش امریکایی، جرجیا اوکیف معتقد است که «در برابر مناظر و گل‌ها و استخوان‌های خشکیده، با دنیایی سرشار از تأمل روبه‌روییم که موجود انسانی به صورت ناظری اندیشمند و جویا در مقابل شکوه طبیعت ایستاده است8 برانکوزی نیز که خود هنرمند است، می‌گوید: «من دیگر متعلق به این جهان نیستم. از خود به دور افتاده‌ام. ‌دیگر بخشی از وجودم نیستم. در درون ذات اشیا جا دارم9 بشر در نگرش ادیان دارای منزلتی خداگونه و اهورایی است و با هیچ موجود دیگری قابل مقایسه نیست. تیواری کدارنات می‌نویسد:
انسان نه تنها عالی‌ترین مخلوق عالم، بلکه اغلب هم‌شأن با خداوند شناخته می‌شود. مفهوم نار ـ نارایانا10 (خدا ـ بشر) در دین هندویی بارها به مقام خداگونگی که به بشر اعطا شده، اشاره می‌کند و اینکه شانکارا، فرد بشر را با برهمن هم‌ذات می‌پندارد، گواه همین حقیقت است.11
بنا به اعتقاد ادیان سامی و غیر سامی، طبیعت و سرشت انسانی، فرامادی است و از عالم برین به سوی زمین کشانده شده است و باید در شرایط حیات زمینی به رشد و بالندگی برسد. بنا بر این فکر، هندوها معتقدند که طبیعت اصلی انسان، روحانی است. جنبه جسمانی بشر، ظاهری و سطحی و انسان در وجود درونی و ذاتی خود دارای روح است. این روح در بشر فناناپذیر است و هیچ چیز نمی‌تواند آن را نابود کند و پس از مرگ جسمانی، زنده می‌ماند. چون بشر دارای روحی آسمانی است، الهام‌ها و پیام‌های آسمانی در روح انسان جلوه‌گر می‌شود و بارقه الهی در درون وی متجلی می‌گردد.12 ازاین‌رو، برای رسیدن به این پیام‌ها و راز و رمزهای الوهی، به تلطیف روح، تمرکز و مراقبه وجودی نیاز دارد و باید از نظم روحی بهره‌مند شد.


1. jhana / dhyana.
2. برای فهم معنای «دیانه» نک: ع. پاشایی، «آیین بودا»، مجله هفت آسمان، ش5، ص238.
3. Samadhi.
4. Ingrid Fischer Schreiber and others, Encyclopedia of Eastern Philosophy and religioun, Buddhism, Hinduism, Taoism, Zen, Shambhala, Boston, 1994, P.97.
5. آناندا کومارا سوآمی، «نظریه هنر در آسیا»، ترجمه: صالح طباطبایی، مجله خیال، ش9، بهار 1383، ص7.
6. سید حسین نصر، هنر و معنویت اسلامی، ترجمه: رحیم قاسمیان، ص8 .
7. جیمز آلفرد مارتین، زیبایی‌شناسی فلسفی (مجموعه فرهنگ و دین)، ترجمه: مهرانگیز اوحدی، ص249.
8. نک: راجر لیپسی، هنر مدرن (مجموعه فرهنگ و دین)، ترجمه: کامران فانی، ص245.
9. همان.
10. Nar-Naryana.
11. تیواری کدارنات، دین‌شناسی تطبیقی، ترجمه: مرضیه شنکایی، ص26.
12. همان، ص27.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 November 15 ، 10:21
امیر برات نیا

مرکز و مراقبه نزد اهل هنر

هنر در تمدن‌های شرقی، مقام صفات اخلاقی و کرامت ذاتی است. در فرهنگ، لغت هنر را چنین تعریف کرده‌اند: «آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست و فضل را دربردارد1 در کلیله و دمنه آمده است: «هر که از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره‌مند شد و بر کسب هنر مواظبت نمود، نیک‌بخت گردید2 در مجموعه تعریف‌هایی که از هنر و زیبایی ارائه شده، بخشی از آنها مبتنی بر شهود درونی است، همچون تعریف کروچه و کالینگوود که هنر را نوعی شهود درونی می‌دانند. بندتو کروچه می‌نویسد:
دانش به دو وسیله پیدا می‌شود؛ یکی، شهود و مکاشفه و دیگری، استدلال و تعقل. آن اولی مخصوص زیباشناسی و حسی است که به واسطه آن شناخت فرد حاصل می‌شود و دومی، وسیله عقلی و استفاده از مفهوم‌هاست که راه شناخت کلی معقول می‌باشد.3
بزرگ‌ترین هنرمندان در فرهنگ شرقی دارای رویکرد عرفانی بوده‌اند. نگاهی به زندگی هنرمندان شرقی بیانگر این است که آنان بیش از آنکه دارای خلاقیت‌های هنری باشند، عارف بودند و گرایش‌های درونی و عرفانی داشتند. هنر نزد آنها نیز ابزاری برای بیان جذبه‌ها و شور و حال درونی و وسیله ارتباط با خداوند و طبیعت و تلطیف روح بود. اگر یک نگارگر به نگارگری می‌پرداخت، می‌خواست علایق باطنی و معنوی خویش را ترسیم کند و در انتخاب رنگ، شکل، حجم، تناسب و ترکیب‌بندی به مفاهیم متافیزیکی و دینی توجه داشت در معماری، مجسمه‌سازی و نقاشی ادیان شرقی نیز چنین امری آشکارا دیده می‌شود.
از منظر هنر دینی، هنرمند برای رسیدن به خلاقیت هنری، نیازمند مراقبه و صیقل دادن درون خویش است و تنها از این راه می‌تواند به مقام خلق آثار هنری برسد. خلاقیت در آثار هنری بیش از آنکه امری ارادی باشد، برخاسته از ضمیر ناهوشیار و زاییده روح و معنویت هنرمند است و بر اثر تمرکز درونی و مراقبه، صور الهی در ذهن او نقش می‌بندد. به تعبیر کومارا سوآمی، «همه هنر‌ها از منشأ الهی سرچشمه گرفته‌اند و از آسمان بر زمین عرضه یا نازل شده‌اند4 وی معتقد است روح هنرمند در خلق اثر هنری با عالم ملکوت ارتباط برقرار می‌کند. «گاهی هنرمند چنان انگاشته می‌شود که گویی به ملکوت رفته و در آنجا صورت‌هایی از فرشتگان یا آثار معماری دیده تا بر روی زمین آنها را از نو پدید آورد5 هنرمند برای خلق اثر هنری باید یک نشئه و حال دیگری پیدا کند که به دست آوردن آن فضا تا حدّی در دست خود هنرمند نیست و خود اقرار می‌کند که نمی‌داند چه زمان و کجا آماده خلق یک اثر هنری می‌شود، همان‌طور که یک عارف نمی‌داند که چه وقتی از شهود و مکاشفه برخوردار خواهد شد. این امر در هنر و عرفان قابل پیش‌بینی و برنامه‌ریزی نیست، ولی آنچه مورد اتفاق نظر است، فراهم کردن مقدمات و تمهیدات این خلاقیت‌ها و دریافت‌های شهودی است.
به نظر هنرپژوهان، از جمله این تمهیدات روحی، به وجود آوردن حالت مراقبه و تمرکز در خود است. انسان در حالت تمرکز و مراقبه درونی، از هویت و فردیت خویش خالی می‌شود و هویتی آسمانی به خود می‌گیرد. «بدین‌گونه، جذبه در واقع، غلبه و استیلای حالت انفعالی مخصوصی است که در آن، شخصیت، تعیّن و هویت انسان به کلی محو می‌گردد و جای خود را به حالت یا احوال روحانی غیر متعینی که بر وجود انسان تسلط یافته است، وا می‌گذارد. بنابراین، شدت و ضعف جذبه، هویت هنرمند را در اثر هنری کم و بیش نشان می‌دهد».6
همان‌طور که تجربه‌های عرفانی پس از جذبه‌های روحی، در اوج عبادت و هنگام مستغرق شدن روح انسانی در عظمت الهی حاصل می‌شود، تمرکز و آمادگی روحی، هنرمند را مستعد خلاقیت‌های هنری می‌سازد. دکتر علی‌‌اکبر تجویدی در مورد آمادگی روح هنرمند برای دریافت الهام‌های الهی می‌نویسد:
هنرمندی که همه نیروهای درونی خود را برای به وجود آوردن شاهکاری که ابعاد آن از چند سانتی‌متر فراتر نمی‌رود، گرد می‌آورد و همه پریشانی‌های خاطر را به هنگام طرح دقیق و رنگ‌آمیزی ظریف و اجرای روسازی‌های دقیق از یاد می‌برد و جمعیت خاطر (تمرکز) را جای‌گزین آنها می‌سازد، در آن حال، تا چه اندازه برای دریافت الهام‌های درونی، آمادگی پیدا می‌کند.7
ازاین‌رو، هنرمند هر چه در خلق یک اثر هنری، به دقت و تمرکز بپردازد و آرامش روحی بیشتری داشته باشد، اثر هنری او عمیق‌تر و خلاقانه‌تر خواهد شد و عناصر تازه و بکری به ذهن و روح او خطور خواهد کرد. به همین دلیل، یکی از عناصر هنر ذن، «عمیق بودن» است و هنرمند ذن از آن راه می‌کوشد تا به لایه‌های درونی عالم و روش شهودی برسد. «همه لایه‌ها در نخستین برخورد بر بیننده آشکار نمی‌شود. تنها از طریق مراقبه و تمرکز، دریافتنی است و بهترین روش، روش شهودی است، نه تحلیل کارشناسانه عناصر آن. ویژگی‌های ذن، ویژگی‌های سلوک نیز هست و تنها با ممارست متصل و با گذشتن از تمام مراحل موجب وصال می‌شود».8
در تمدن حاصل از ادیان شرقی اعتقاد بر این است که با گشوده شدن چشم معنوی هنرمند، وی اهل تجربه‌های شهودی می‌شود. به این انقطاع و ادراک در زبان سانسکریت و بر اساس مذهب هندو، «دیانه» می‌گویند که مقام شهود و رسیدن به ساحل امن نیرواناست و پایان توهم یا «مایا»ست. بنابراین، تمرکز و مراقبه در هنر شرقی، موجب رهایی از توهم‌ها، افکار پریشان، بیهوده و هجوم‌آور است و روح از دست این اندیشه‌های زاید رهایی می‌یابد و به تجمع حواس و روح می‌رسد. تمرکز موجب می‌شود تا ظرف وجودی هنرمند، استعداد خلق و آفرینش را داشته باشد و به تعبیری، «عالم و معلوم و شاهد و مشهود» اتحاد می‌یابند.9 بر اثر این تقرب به ایده و مثال ذهنی، آن اثر هنری، مورد عنایت و شهود هنرمند قرار می‌گیرد که در اصطلاح، از آن به «شهود زیبایی» تعبیر می‌کنند. کومارا سوآمی در این‌باره می‌نویسد:
این طریق در خصوص تصویرگر مستلزم دریافتی واقعی از روان‌شناسی شهود زیبایی‌شناختی است. به طور کلی، هر چیزی که هنرمند برگزیند یا هر موضوعی که انتخاب کند، در آن لحظه، یگانه موضوع مورد توجه و عنایتش خواهد گشت و فقط هنگامی که آن موضوع به ادراک حضوری درآید، می‌توان به قطع، سخن از معرفت به میان آورد.10
بنابراین، هنرمند باید پس از مراقبه یا رسیدن به تمرکز، اثر خود را خلق کند، همان‌طور که برخی از شاعران عارف همچون جلال‌الدین مولوی، اشعار خود را پس از جذبه‌های عرفانی می‌سرودند و این شور و شوق، آنها را به زایش و خلاقیت می‌کشاند. در ادیان شرقی، اعتقاد بر این است که اگر در اثر هنری، چیزی از قلم افتاده باشد، این امر بر آمده از کم شدن تمرکز و نقص در جذبه است. «مثلاً در (مالویکا گنیمیتره) می‌بینیم در آنجا که نقاش چیزی از زیبایی مدل خود را از قلم انداخته، این امر به تخفیف تمرکز و نقص جذبه نسبت داده شده است، نه به نقص مشاهده».11
در نتیجه، در خلاقیت‌های هنری، هر قدر دقت و تمرکز درونی و دوری از توهم‌ها و افکار پریشان، بیشتر باشد، آثار ناب‌تری از روح هنرمند تراوش می‌کند. حتی گاه ممارست در هنر‌های ظریف به ایجاد این تمرکز و تلطیف روح، کمک می‌کند. به این دلیل، بزرگان عرفان، آموختن و ممارست در برخی از هنرهای ظریف همچون خطاطی را به بعضی از شاگردان خویش توصیه می‌کردند و آن را به دلیل تزکیه نفس و ریاضات روحی لازم می‌دانستند. امام علی علیه السلام در سخنی می‌فرماید: «خط خوش مایه جلای روح و صفای باطن است.» بنا بر این سخن، همان‌طور که تمرکز و مراقبه موجب خلاقیت‌های هنری می‌شود، پرداختن به هنر خود موجب افزایش تمرکز و مراقبه می‌گردد. به همین دلیل، در مکتب ذن گفته شده است که فرد سالک باید به یکی از هنرها بپردازد. در جوامع سنتی، پرداختن به هنر، محملی برای سیر و سلوک هنرمند بود، همان‌طور که در ژاپن هنوز برای آمادگی جهت ورود به مکتب ذن باید به یکی از هنرهای سنتی پرداخت تا آمادگی لازم نفس به دست آید. «نوازنده تا درون خویش را با ارتعاشات آسمانی هم‌ساز نکرده باشد، نمی‌تواند از ساز خویش، نغمات معنوی منعکس گرداند».12
هر چه هنرمند از قید و بندهای درون، رها باشد و بر افکار و واردات قلبی خویش مراقبت داشته باشد، به خلاقیت افزون‌تری خواهد رسید و در مسیر این خلاقیت، گاه نیازمند تمرین روحی است. به تعبیر بوداشناسان، انسان باید یک انضباط روحی را بگذراند، دستورهای دینی را به جا آورد و به تمرین دیانه یعنی نظاره درون یا مراقبه بپردازد. فقط آن زمان، انسان می‌تواند خود را از بندهای بی‌شمار خلاص کند و به آن آزادی برسد که نیروانه13 خوانده می‌شود.14 برخی بر این باورند که هنرمند به جای عقل با الهام کار می‌کند و عناصر آسمانی و ملکوتی در اثر هنری او تأثیر می‌گذارند و با وجود اینکه الهام‌ها به صورت ناخودآگاه و ناآگاهانه به انسان اعطا می‌شود، فرد می‌تواند با مراقبه و تمرکز روح، خود را برای دریافت این الهام آماده سازد.
والتر استیس معتقد است هنرمند نه با عقل، بلکه به واسطه الهام کار می‌کند. او زیبایی را از روی قواعد یا با اعمال اصول نمی‌آفریند یا نباید بیافریند، بلکه تنها پس از خلق اثر هنری است که منتقد، قواعد موجود در آن را کشف می‌کند. این سخن بدان معنا نیست که کشف قواعد، نادرست است، بلکه به این معناست که هنرمند از آنها به صورت غریزی و ناآگاهانه پیروی می‌کند. او این کار را انجام می‌دهد بی‌آنکه نسبت به آن شناخت یا قصدی داشته باشد و ما این نوع انگیزه غریزی را الهام هنرمند می‌نامیم.15 بر همین اساس، برخی اندیشمندان معتقدند در تمامی اشعار خوب، ردّ پای نوعی شهود و الهام درونی به چشم می‌خورد. رابین اسکلتن در این باره می‌نویسد:
تقریباً در سرودن تمام اشعار خوب، اثری از الهام هست ... شعر غالباً در حالتی رؤیاگون پدید می‌آید ... شاعر نیز همانند دیگر مردم که فنی یا حرفه‌ای را یاد می‌گیرند، فن و حرفه‌ای را (= شاعری را) آموخته است ... جنبه الوهیت قریحه یک شاعر از استعدادهای مردم دیگر نه بیشتر است، نه کمتر.16
افلاطون در رساله فایدوس بیان می‌کند که منشأ و خاستگاه هنر از عالم برین بر آیینه دل متجلی می‌شود.17 حتی خود هنر می‌تواند فرد را برای سلوک آماده سازد. فریتیوف شووان می‌نویسد:
هنرمند با کار روی اثر هنری، روی خودش کار می‌کند و چون مقصود صورت، ابلاغ ذات یا محتوای آسمانی است، هنرمند این را نخست در ظرف صورت می‌بیند.18


1. علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، زیر نظر: محمد معین و سید جعفر شهیدی، ج15، ص23567، واژه «هنر».
2. همان.
3. بندتو کروچه، کلیات زیبایی‌شناسی، ترجمه: فواد روحانی، ص5.
4. «نظریه هنر در آسیا»، ص8.
5. همان.
6. محمد مددپور، حکمت و فلسفه هنر اسلامی، ص131.
7. علی‌اکبر تجویدی، نگاهی به نقاشی ایران، ص54.
8. مهدی حسینی، «آیین ذن در تصویرسازی»، مجله خیال، پاییز 1382، ش 7، ص72.
9. «نظریه هنر در آسیا»، ص7.
10. همان.
11. همان.
12. محمود بینا مطلق، مبانی متافیزیکی زیبایی و هنر، ص16.
13. Nirvana / Nehan.
14. ع. پاشایی، هینه یانه، ص26.
15 see: W.T. Stace , A Critical History of Greec Philosophy, MacMillan, London, 1960, p. 23.
اکسپرسیونیست‌ها شعاری دارند که تا حدّی بیانگر اهمیت تمرکز در خلاقیت‌های هنری است: «هنرمند آنچه را در پی آن است، نمی‌داند، ولی سرانجام آن را بیان می کند». به نقل از: جان هاسپرس و راجر اسکراتن، فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی، ترجمه: یعقوب آژند،‌ ص44.

16. رابین اسکلتن، حکایت شعر، ترجمه: مهرانگیز اوحدی، ص61.
17. همان، ص58.
18. به نقل از: محمود بینامطلق، «مبانی متافیزیکی زیبایی و هنر»، ص16.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 November 15 ، 10:14
امیر برات نیا

معنای لغوی و اصطلاحی مراقبه و تمرکز

منظور از مراقبه، توجه و احاطه کامل بر افکار، اعضا و جوارح و نفس انسانی است که این امر با انقطاع از غیر خود، اشیا و موجودات پیرامون و هرگونه توهم‌ها و خیال‌های پریشان همراه است، به گونه‌ای که انسان بر اثر این توجه و مراقبت درونی به حالت تمرکز و آرامش درونی می‌رسد و می‌تواند روح و ذهن خویش را بر یک مسئله (در آثار هنری) یا یک موجود برتر (در عرفان) یا هر پدیده‌ای متمرکز کند.
در روان‌شناسی، تمرکز و دقت به این معناست که انسان با توجه به یک پدیده، غیر آن را نمی‌بیند، هر چند جلوی چشم او باشد، مثل اینکه مادر بالای سر فرزند مجروح خویش، از ده‌ها نفر که به دور او حلقه زده‌اند، غافل است یا شخصی با تمام توجه در حال صحبت با کسی است و صدای فردی را نمی‌شنود که بارها او را صدا می‌زند.1
در نسبت میان مراقبه با تمرکز و ارتباط آن دو با یکدیگر در بودیسم، اعتقاد بر این است که بر اثر مراقبه، حالت تمرکز یا یک‌دلی حاصل می‌شود و بر اثر آن، در مرحله بعد، نوعی بصیرت و روشنایی درونی برای سالک به وجود می‌آید. در دایرة المعارف ادیان شرقی در تعریف این دو اصطلاح آمده است که «مراقبه (دیانه)، عاملی است که به وسیله آن تمرکز (سمادی) حاصل می‌گردد. بدون مراقبه، مراحل متعالی شهود به دست آورده نمی‌شود2 مایکل کریدرز در کتاب بودا می‌نویسد:
مراقبه، تلاشی است که آدمی برای بازداشتن حواس خود از بی‌اخلاقی و برای آفرینش چارچوبه‌های ذهنی خوب و سالم انجام می‌دهد... در مقابل یک چنین زمینه‌ای، آن مهارتی که در ابتدا لازم است، تمرکزی است که با آرامش و متانت همراه باشد و این مهارت یا انضباط در مراقبه ... حکم پایه‌ای برای مراقبه بصیرت پیدا می‌کند... راهب نه هیچ حالت روانی یا جسمانی‌ای را در ذهنش می‌سازد و نه هیچ اراده می‌کند تا چنان چیزی را پدید آورد. بدین‌سان ... به سوی هیچ چیزی چنگ نمی‌اندازد و نگران نیست. پس در درون خود کاملاً آرام است.3
در عرفان اسلامی نیز مراقبه معنای خاص خود را دارد و در فرهنگ اصطلاحات عرفانی، چنین تعریف شده است: «مراقبه نزد اهل سلوک، محافظت قلب از کارهای پست است. بعضی گویند مراقبه این است که بدانی خدا بر همه چیز قادر است4 عبدالرزاق کاشانی در تعریف مراقبه می‌نویسد:‌ «مراقبه نزد عارفان، دوام ملاحظه مقصود است. خداوند به حضرت رسول صلی الله علیه و آله امر فرمود که مراقب تأیید و منتظر نصرت حق تعالی باشد5 وی مراقبه را از افعال قلب و دارای سه معنا می‌داند که عبارتند از:
الف) مراقبه مرید، به اینکه بنده در برابر عظمت خداوند، خاضع باشد؛
ب) مرحله توجه خداوند به بنده؛ یعنی بنده صلاحیت این را یافته باشد که خداوند او را محل عنایت و نظر خود قرار دهد و این، مستلزم دوام حضور قلب بنده و فانی دانستن خود در حق است؛
ج) مرحله خلاصی از محدودیت مراقبه و پا فراگذاردن از آن است.6
از این معانی سه‌گانه، در این مقال، معنای الف و ب، مورد توجه ماست؛ یعنی حالت انقطاع و توجه قلبی خاصی که عارف هنگام رویارویی با خداوند دارد، به طوری که قلب او آماده دریافت الهام‌های الهی است. به تعبیر عارفان، هر چه مراقبه، شدیدتر باشد، واردات قلبی هم لطیف‌تر و عمیق‌تر خواهد بود. در این راستا، آیت‌الله حسن‌زاده آملی می‌نویسد:‌ «پوشیده نماند که هر چه مراقبه قوی‌تر باشد، اثر حال توجه، بیشتر و لذیذتر و اوضاع و احوالی که پیش می‌آید، صافی‌تر است».7


1. ریتال. اتکینسون، ریچارد س. اتکینسون و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روان‌شناسی، ترجمه: محمدنقی براهنی و همکاران، ج1، صص 318 ـ 321.
2. Ingrid Fischer Schreiber and others, op. Cit, p. 97.
3. مایکل کریدرز، بودا، ترجمه: علی‌محمد حق‌شناس، صص 119 ـ 121.
4. سید جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص711.
5. عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، تصحیح: محسن بیدارفر، صص 63 ـ 65، به نقل از: فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص711.
6. همان، ص711.
7. حسن حسن‌زاده آملی، انسان در عرف عرفان، ص25.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 November 15 ، 10:10
امیر برات نیا