امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

🔸همه ما در داشتن زمین با هم شریک هستیم
هر چقدر نیاز داری بر دار
نسبت به دیگران سخاوتمند باش.
#امیربرات_نیا
#ترجمه
۴فروردین۹۹
❄️🌷🌷🌷🌷🌷🌷❄️
@NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:38
امیر برات نیا

#داستان_ازدواج

🔹لذت بهار به بارش و باران است و روئیدن گل و سبزه و تازه شدن طبیعت و شسته شدن درختان. لذت در خانه ماندن در روزهای بارانی نشستن پشت پنجره و چشم دوختن به افق دور دست و تماشای ابرها و تغییر حالت آنها در هر لحظه از زمان.

🔹زیبایی واقعی زندگی در عدم ثبات و تغییر پذیری دائم آن است، زندگی در هیچ روزی مثل روز قبل نیست و با آن تفاوت دارد، گاهی کم گاهی زیاد، گاهی از زمین تا آسمان.

🔹یک روز تا چشم باز می کنی می بینی عاشق شده ای و یک روز وقتی چشم باز می کنی می بینی رابطه عاشقانه ات به پایان نزدیک شده است.

🔹در یک روز بارانی به تماشای فیلم سینمائی Marriage Story ساخته نوآ بامباک نشستم. دعوت می کنم این فیلم سینمائی زیبا را ببینید. اولین پارادوکس فیلم در عنوان فیلم خودش را نشان می دهد، اگرچه فیلم درباره طلاق است اما عنوانش داستان ازدواج است. شاید به این دلیل باشد که تا ازدواجی در کار نباشد طلاقی هم صورت نمی گیرد.

خلاصه داستان این است:

🔸چارلی کارگردان موفق تئاتر در نیویورک است. همسرش نیکول بازیگر سینماست که بخاطر همسرش بازی در سینما را کنار گذاشته و به تئاتر روی آورده است. نیکول در یک کار مشترک عاشق چارلی می شود. اینک بعد از ده سال زندگی مشترک و با داشتن یک فرزند آنها تصمیم به جدایی می گیرند.

🔸قصد ندارم درباره ویژگی های فنی فیلم صحبتی کنم، چون تخصصی ندارم بلکه می خواهم چند جمله که از فیلم برای خودم در ذهنم مانده و در واقع چیزهایی که از فیلم یاد گرفته ام را با شما به اشتراک بگذارم. بعد از تماشای فیلم یادمان خواهد ماند:

🔸شجاعت جنگیدن در زندگی را داشته باش، حتی اگر ته مانده ای از وجودمان در یک رابطه باقی مانده است تلاش کنیم ته مانده خودمان را از له شدن و اضمحلال نجات  دهیم.

🔸اگر چیزی را برای کسی می نویسیم شجاعت این را داشته باشیم که نوشته های خودمان را با صدای بلند برای کسی که دوستش داریم بخوانیم.

🔸همه چیز زندگی شاید در دستان ما نباشد اما مقدار زیادی در دست ماست؛ این که چه تصمیمی می گیریم مهم است. امروزمان پی آمد تصمیم های دیروزمان است. روزیکه عاشق شدیم را همیشه یادمان باشد، روزیکه گفتیم دوستت دارم و ...

🔸در زندگی و مشکلات معمولا مثلث کارپمن (ناجی، جلاد، قربانی) ایجاد می شود. اینکه جای ما در کجای این مثلث است مهم است اما هر کجای این مثلث که باشیم معیوب است. بدترین جای که می توانیم انتخاب کنیم جایگاه قربانی است، شاید مهم ترین مزیت قربانی بودن در زندگی عدم مسئولیت پذیری و تحمل فشار ناکارآمدی خود بر دوش دیگران است.

🔸🔸اگر زندگی مال ماست و ما سهمی در زندگی داریم ، برای داشتن و حفظ سهم خودمان تلاش کنیم تا نه آزارگر باشیم و نه قربانی. به موقع حرف بزنیم و از خودمان و خواسته هایمان خوب دفاع کنیم.

#امیربرات_نیا
۳فروردین۹۹
t.me/nasimeKhRZ
♦️🌸🌹🌸🌹🌸🌹♦️

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 March 20 ، 09:34
امیر برات نیا

من نمی دانم عشق چیست؟
تو اگر می دانی
بیا روی سبزه های تازه جوانه زده بهار
کنار گل پونه ها
کنار جویبارها
لای شب بو ها
و دم صبح عاشقی
عشق را با حضورت معنا کن.
#امیربرات_نیا
۲ فروردین ۹
۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 March 20 ، 07:11
امیر برات نیا

یادداشتی بر فیلم ماموریت
The Mission

امروز در دومین روز نوروز ۹۹ فرصت شد تا یک فیلم سینمایی با نام ماموریت (The Mission) ساخته شده در سال ۱۹۸۶ را تماشا کنم. کارگردان فیلم: Ronad Joffe
خلاصه داستان فیلم:
«آمریکای جنوبی، دهه ی 1750. یک کشیش ژزوییت به نام «گابریل» (آیرونز) وارد جنگلی بالای آبشارهای ایگو آتسو می شود و به سرخ پوستان گوآرانی بر می خورد که قبل تر یکی از همکاران او را کشته اند. با این حال قرارگاه هیأت مبلغان مذهبی سان کارلوس را راه می اندازد...».
فیلم در منطقه ای آبشاری و بکر طبیعی فیلمبرداری شده و جذابیت بصری خاصی دارد. زندگی در میان بومیان و تلاش برای مسیحی کردن بومیان و تاثیر سیاست و مذهب در زندگی مردم و کشتن و کشته شدن مردم بخاطر سیاست و دین از نکات قابل تامل فیلم است.

 مردمی که درگوشه ای از این دنیای بزرگ زندگی خودشان را می کردند با حضور یک کشیش و مبلغ مذهبی دچار مشکلات عدیده ای می شوند.

شکار آدم های بومی و فروختنشان به برده داران از نکات حاشیه ای فیلم است.

ماجرای برادر کشی بخاطر حسادت در عشق نیز از دیگر ماجراهای حاشیه ای فیلم است.

سیاستمداران کلیسا را وادار می کند تا مردم بومی را وادارند که از محل سکونت خود بروند.

 فرد گناهکاری که کشیش شده زیر بار این خواسته و دسیسه نمی رود. پدر روحانی به عشق اعتقاد دارد و منفعلانه و براساس آموزه های مسیح عمل می کند اما کشیش دیگر به مبارزه اعتقاد دارد. یکی در کلیسا می ماند ودیگری لشکری فراهم می کند و با آنها می جنگد.

در پایان هر دو دیدگاه کشته می شوند. افراد دولتی پیروز می شوند، کلیسا به اشتباه خودش اعتراف می کند اما حاکمان هنوز هم باور دارند بهترین کار را انجام داده اند.
اینکه در هر موقعیت بهترین کار چه کاریست مهم ترین انتخاب و تصمیم هر آدم است!

سوالی که در ذهن ادم باقی می ماند اینکه چرا مبلغان مذهبی در زندگی و کار مردم دخالت می کنند؟
 چرا همیشه در پشت پرده مبلغان مذهبی کارهای سیاسیون را رنگ خدایی می زنند و با هم هم کاسه هستند؟
چیزی که برای من جالب بود اینکه مردم بومی فهمیدند که مذهب و سیاست هر دو به آنها دارند خیانت می کنند؟
قدرت تحلیل بومیان و عدم پذیرش درخواست مبلغ مذهبی از نکات جالب توجه است. عقل ابزار قدرتمندی است که خدا به انسان داده و انسان عقل گرا قادر است در دنیا در صلح و آرامش زندگی کند.

#امیربرات_نیا
۲ فروردین ۱۳۹۹
t.me/NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 March 20 ، 07:04
امیر برات نیا

 

عزیزم
بهار خودش آمد
روز نو شد و نوروز رسید
این بهار نمی توانم تو را در آغوش بگیرم
روی گونه هایت بوسه محبت بکارم
اما من بهار را در چشم های تو می بینم
در دست های تو
در حضورت
در شنیدن صدایت آن سوی فاصله ها
آن سوی گوشی
بهار را تبریک می گویم
بهار را برای تو خواهانم
دلم می خواهد با تو به پایان بهار برسیم
بیا این بهار دل هایمان را از آن دورها
بهم پیوند بزنیم
روی دشت خیال و کنار سبزه ها قدم بزنیم
برویم کنار جوی آب
پونه های تازه رسیده را بچینیم
بو بکشیم
عشق بازی کنیم زیر شکوفه های
سیب
و زرد الو
و بادام
این بهار بیا همه اش در خیال هم
بخاطر هم رویایی بهار را جشن بگیریم
خاطرات شیرین را پای سفره سلامت بچینیم
دلتنگی کوه و صحرا را تحمل کنیم
دوست داشتن یعنی
من بمانم برای تو
و تو بمانی برای من
دیدنت در خانه
بهاری ترین بهار عاشقی است.
تو همیشه در گلدان دلم
و  در جان و روح من سبزی
روز و روزگارت شیرین
دلت شاد و لبت خندون
نوروزت مبارک باد
#امیربرات_نیا
۲۹ اسفند ۱۳۹۸
💐🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸💐
@NasimeKhoshRZ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 March 20 ، 08:07
امیر برات نیا

‍ #خبر_خوب_پخش_کنیم
در روزهایی هستیم که کمی شرایط عادی زندگی تغییر کرده و زندگی به روال معمول نیست.
همه ما در حال تجربه این نوع زندگی هستیم. دگر گونی عظیمی در نگاه و سبک زندگی اکثر ما رخ داده، عده ای از هم نوعان ما گرفتار بیماری شده اند و هر روز فعلا تعدادشان بیشتر می شود. اگر اهل منطق و آمار و علم باشید مقابله با این مشکل راه های زیادی دارد. بقول دوست عزیزم که تریز درس می دهد همان روزهای اول پیشنهاد داد که ساده ترین روش برای حل این مساله #ماندن_در_خانه است. #سازمان_بهداشت_جهانی و همه متخصصان هم چنین درخواستی داشتند.
در این شرایط عده ای در حال نابودی #ذهن و روح و جان مردم هستند. اما دوست دارم چند جمله ای بنویسم.
می گویند کاری که عیسی مسیح کرد این بود که خبرهای خوب پخش کرد.
می گویند ما برای هدفی به دنیا آمده این و هرگاه از هدف اصلی خودمان دور شویم آنگاه می گویند ما گناه کرده ایم. مرتکب گناه شده ایم. بازگشت به هدف توبه است و توبه می تواند تغییر جهت روند در زندگی باشد. و یا می تواند توبه ذهنی باشد. برای رسیدن به هدفی که ما برای آن انتخاب شده ایم، شاید خیلی طول بکشد که بفهمیم.
برای درک آنچه که باید باشیم باید برگردیم به خودمان، به درونمان، به اعماق وجودمان، به عمیق ترین بخش قلب مان تا بدانیم چه می خواهیم از بودنمان، از حضورمان در هستی.
می گویند آنانی که در زندگی، کار و هنر پیشرفت کرده اند بخاطر آن بوده که با آنچه می خواستند یکی شده اند. یکی شدن با خدا آدم را خدایی می کند، یکی شدن با هنر آدم را هنرمند می کند.
می گویند برای یکی شدن باید دست از خویش برداری. از خودخواهی رها شوز و بگذارز نور هستی در تو تجلی پیدا کند.
تا وقتی در خویشیم و در بند خویش ما در زندان ابدی هستیم. زندانی که هیچ حاصلی برای ما نخواهد داشت.
راه برای رفتن بسیار است اما کدام راه را برای رفتن باید انتخاب کرد. انتخاب تنها چیزی است که آدمی در زمین دارد. خدا آدم را در انتخاب آزاد گذاشته است و امروزمان حاصل انتخاب های دیروزمان هست.
بیایید در این روزهای سخت رو گار چون محمد، مسیح، عیسی، ابراهیم، بودا  خبر خوب پخش کنیم.
خبر بدهیم سر همین کوچه خدا هست.
بهار پشت پنجره است.
خورشید باز هم مهربانانه بر زمین می تابد .
شب مهتاب آسمان را نور می پاشد.
بیایید حال دلمان را با خبرهای خوب خوب کنیم، کودکانمان، پیرانمان و خودمان را در اندوه اضطراب نابود نکنیم.
شادی پخش کنیم که ِذت انسانیت و انسان بودن ور شاد کردن دل دیگران است.
#امیربرات_نیا
۲۱ اسفند۱۳۹۸
🔹🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🔹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 March 20 ، 09:20
امیر برات نیا

هر چیزی اسمی دارد. هر اسم یک کلمه است. کلمه نمود ذهنی هر واقعیت است. هر کلمه ای قدرتی دارد در حد خودش و برخی از واژه ها قدرت فوق العاده ای دارند. همه ما به این راز آگاهیم. اما در عمل آنرا نادیده می گیریم. معجزه واژه ها در شرایط سخت بهتر قابل درک است. شرایطی که تک واژه هایی می تواند حال آدم را خوب کند و تک واژه ها حال آدم را بد می کند.
در شرایط کنونی انتظار معجزه، انتظار سختی باشد اما در این روزها معجزه گرانی هستند که برای زنده ماندن ما تلاش می کنند هر روز به ما یادآوری می کنند که با رعایت چند نکته می توانیم طلوع فردا را ببینیم اما چرا ما نمی خواهیم این درس های ساده را رعایت کنیم.
بیایید به سه واژه مهم و آمار مربوط به آن توجه کنیم:
مبتلایان، بهبودیافتگان، فوتی ها ♦️ به درس های معجزه گران توجه کنیم.
روزها گذشته است اما هنوز عده ای حال دل مردم را خراب می کنند. بیایید معجزه گر زندگی خودمان باشیم. بیاموزیم زندگی هدیه بی بدیل خداست، با سهل انگاری آنرا از دست ندهیم.
پ.ن: فیلم معجزه گر
پ.ن: هنوز داروخانه محله ما ماسک ساده ندارد.
اما امید در دلم زنده است، ما مقاوم هستیم و اگر به معجزه گران سلامت گوش جان بدهیم.
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#امیربرات_نیا
۲۰ اسفند ۱۳۹۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 March 20 ، 09:13
امیر برات نیا

🌸تو زیباترین
رنگ
رنگین کمان
آرزوهای منی
سبز
زرد
آبی
نیِلی
قرمز
تو رنگ عشقی
در اسمان رویایی من
#امیربرات_نیا
http://baratnia.ir
🌸🌸🌸🌸🌸🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 March 20 ، 08:37
امیر برات نیا

#دستاتو_تمییز_بشور

 

بابا بزرگ من نه درس خوانده بود و نه مدرسه رفته بود. در دل طبیعت بزرگ شده بود. در طبیعت زندگی می کرد و زبان طبیعت را خوب یاد داشت.

تا جایی که یادم می اید در خانه اش مواد شوینده یافت نمی شد یا حداقل من هیچوقت ندیدم. هیچوقت دکتر نمی رفت. تا سال آخر عمرش مریض نشد.

 

من چند سالی در خانه پدربزرگم که تنها بود زندگی کردم، دور از پدر و مادرم. پدر بزرگ بعد از مرگ "آغچه خانم" مادر بزرگم، هرگز ازدواج نکرد و به هیچ زنی هم نگاه نکرد. بابا بزرگ من در جوانی عاشق آغچه خانم شد. آغچه خانم اون موقع شوهرش مرده بود و دوتا بچه یتیم داشت، آغچه خانم همسر دوم شوهرش بود. وقتی همه فهمیدند که پدر بزرگ عاشق آغچه خانم شده دو گروه شدند، عده ای تلاش کردند تا او را از این کار منصرف کنند. و عده ای تلاش کردند این عشق به سرانجام برسد.

 

 گروه اول تهدید کردند که مراسم عروسی برگزار نخواهند کرد و حتی او را کتک زدند. عشق پدر بزرگ عمیق تر از این حرف ها بود که با تهدید و ارعاب بخواهد کنار بکشد. همه چیز را به جان خرید و پای عشقش ایستاد. بدون مراسم، زندگی زیر یک سقف را آغاز کرد.

در این میان همسر اول شوهر اول آغچه خانم محبت کرد و مسئولیت بزرگ کردن بچه های آغچه خانم را قبول کرد تا آغچه خانم  هم به عشق خودش برسد.

 

بگذریم. می خواستم راجع به چند دستور ساده زندگی بابا بزرگ برایتان بنویسم که ذهنم رفت سمت عشق بازی پدر بزرگم. هر وقت اسم آغچه را می بردم و می پرسیدیم چی شد که عاشق مادر بزرگم شدی؟

پدر بزرگ از ته دل می خندید. از خوشحالی فقط می خندید، شادیش را می شد در عمق چشمان قشنگ دید. آغچه خانم برایش هم عشق بود هم شادی بود هم زندگی بود. آغچه خانم برای پدر بزرگ همه چیز بود.

 

در اون چند سالی که من و پدر بزرگم تنهایی زندگی می کردیم چند دستور بهداشتی داشت که من باید رعایت می کردم. منم همیشه رعایت می کردم. هنوز که هنوز است هم دارم رعایت می کنم.

دستور اول: هر وقت از بیرون وارد خانه می شدم باید دست ها و صورتم را تمییز می شستم با اب خالی. روی کلمه تمییز خیلی اصرار داشت. و باید تمییز دست ها شسته می شد. تخطی از شستن یعنی نان و چای و خوردنی ممنوع بود و نمی داد. برای زنده ماندن و سالم ماندن من بدون پزشک روی این اصل پافشاری داشت. من هم همیشه رعایت می کردم.

 

دستور دوم: کوتاه کردن ناخن ها در هر هفته بود. فرار ممکن نبود. خودش برایم این کار را می کرد. ناخن گیر هم نداشت با چاقو همیشه ناخن ها را کوتاه می کرد.

 

دستور سوم: کوتاه کردن موها بود. برای این کار می رفت پیش استای سلمانی.

 

تنها مریضی که یادم هست می گرفتم سرما خوردگی بود. بابا بزرگ داروی تلخی داشت که درمان سرفه و سرما خوردگی بود. به اندازه یک عدس تهیه می کرد. از نوع نابش. در نعلبکی و با کمی چای حل می کرد و می داد من می خوردم.

چند ساعت بعد حالم خوب خوب می شد.

 

این روزها برای مبارزه و جلوگیری از ورود #ویروس خطرناک #کرونا #سازمان_بهداشت_جهانی و همه پزشکان و متخصصان داخلی و عفونی همان دستور شماره یک بابا بزرگ مرا توصیه می کنند #دست_هایتان_را_تمییز_بشویید.

 

حالا راز ۹۶ سال زندگی بدون مراجعه به پزشک را خوب می فهمم. و این دستور العمل را خوب درک می کنم.

دلم می خواهد هموطنان عزیز دست هایشان را تمییز بشویند.

#امیربرات_نیا

۱۷ اسفند ۹۸

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻

t.me/NasimeKhoshRZ

🔸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🔸

http://baratnia.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 March 20 ، 07:31
امیر برات نیا

 

#درخانه_بمانیم
دیروز جمعه بود. صبح زود بیدار شدم و مثل همه روزها یک چند تا کار تکراری انجام دادم. وضو گرفتم. نمازخوندم. چای درست کردم. نشستم پشت میز . داشتم برای روز جمعه برنامه ریزی می کردم . تصمیم های که گرفتم این بود. سر صبح گفتم دو ساعت کتاب بخونم. بعد تا یازده یادداشت های قبلی رو تایپ کنم . بعد به کار سایت برسم. بعد فیلم ببینم. نهار بخورم. کمی استراحت کنم . عصر بروم پیاده روی. وقتی برگشتم. چای عصرانه نوش جان کنم. مجدد بروم سراغ کتاب. از هشت شب هم تا اخر شب در کنار خانواده باشم.
برای خودم چای ریختم و نشستم روی مبل و کتاب "خاطرات زمستان" را باز کردم و شروع کردم به خواندن. چند صفحه ای که خواندم رضا زنگ زد. بعد از حال و احوال گفت: داداش میایید برای توزیع یا بسته بندی حبوبات و مواد غذایی امروز برویم #سپاه_سازندگی؟
کمی فکر کردم و گفتم باشه. کی و کجا باید بیایم.
گفت: منتظر باشید میایم دنبالتون.

چند صفحه دیگه از کتاب رو خوندم. صبحانه مختصر، کوکوی سبزی و گوجه فرنگی خوردم. مسواک زدم. لباس پوشیدم. ماسک نو برداشتم. البته فقط یک ماسک نو دیگه دارم برای مواقع اضطراری. دستکش یکبار مصرف هم برداشتم. تلاش می کنم. هم به #ویروس #کرونا آلوده نشم و خدایی نکرده دیگران را آلوده نکنم.
مجدد رضا زنگ زد و گفت من جلو آپارتمان منتظرم. اباس پوشیدم و زدم بیرون.
تو ماشین عقیل پشت نشسته بود. دست ندادم و بعد از سلام و علیک راه افتادیم.
ادرسی که داده بودند وکیل آباد ۶۳ بود. نیم ساعتی معطل شدیم تا #حسن_نارویی زنگ زد و ما به مقصد دیگری حرکت کردیم.
وقتی رسیدیم به محل دنبال تابلوی #سپاه_سازندگی  بودیم. پیدایش کردم. نگهبان آمد جلو. برایش مختصر گفتیم و وارد شدیم.
محوطه ی بزرگ و خلوتی بود. سمت چپ سالن و سمت راست اتاق های اداری. همه ساده. کسی که کلید محل کار را داشت نیامده بود. منتظر ماندیم. چیزی حدود نیم ساعت.
نه   نیم وارد سالن شدیم. حدود ۱۰۰ متر فضا بود. کیسه های نخود، لوبیا، لپه، عدس و سویا. همه درجه یک   مارک های معروف.
تعداد نفرات حدود ۱۵ نفر. به سه گروه تقسیم شدیم. مشخص شد امروز باید کار بسته بندی انجام دهیم. یک ساعت بعد اقا حسن چای آورد و بعد هم صبحانه ساده، نان سنگگ و پنیر. چند لقمه منم خوردم. محمد هم در هنگام صبحانه به گروه اضافه شد و کار سرعت پیدا کرد. تا اذان کار کردیم. نماز را به جماعت برگزار کردیم. شیخ ما نماز ظهر را بار اول سه رکعت خواند و مجبور شدیم نماز ظهر را دوباره بخوانیم ولی اینبار چهار رکعتی.
بعد از تا یک و نیم کار بسته بندی ادامه یافت.
نهار اوردند، سوپ و قرمه سبزی و پلو. نهار را در نماز خانه خوردیم. کمی استراحت کردیم. من چرتی زدم. بعد از نهار کار بسته بندی ادامه یافت سه هزار بسته نخود و سه هزار بسته لوبیا آماده شد. بقیه اقلام ماند برای فردا و برای ادم های اهل خیر بعدی .
چهار دست و صورت را شستیم و از گروه بچه های سپاه سازندگی #سپاه_امام_رضا خداحافظی کردیم. برگشتیم خونه.
برای رعایت مسایل بهداشتی فوری لباس ها را تعویض کردم و دوش گرفتم. واقعا خسته شده بودم. کمی استراحت کردم. وقتی بیدار شدم. نماز مغرب را گفته بودند.
سر شب رفتم بیرون   چند خرید کوچک انجام دادم. شب اخبار را پیگیری کردم. خیلی تعجب کردم چرا سرعت انتشار اینقدر در کشور زیاد شده. چرا مردم درخواست های عاجزانه #وزیر_بهداشت  نا دیده می گیرند. چرا برخی نمی خواهند مسئولیت خود را در قبال این ویروس بپذیرند. از اینکه شنیدم برخی استان ها مسافران را راه نمی دهند خوشحال شدم. ولی باز نارحتم چرا ما باید برای هرکاری اجبار بالای سرمان باشد . جوابش البته مشخص است، کمی فکر کنید. ما کار تیمی بلد نیستیم. پزشک عمومی ما دو میلیون ماسک انبار می کند. قسم نامه بقراط خورده. عده ای از پزشکان عزیز شبانه روز دارن زحمت می کشند و برخی ....
امروز این فرصت فرهم هست تا هم خودمان و هم بچه هایمان یک کار تیمی انجام دهیم و با مشارکت و خود کنترلی #زنجیره #کوید_۱۹ را بشکنیم.
بیایید با هم برای زنده ماندن خودمان، کسانی که دوستشان داریم با هم و هماهنگ یک ماه در خانه زندگی کنیم.
اگر همت کنیم #کرونا_را_شکست_میدهیم.
#امیربرات_نیا
۱۶ اسفند ۱۳۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 March 20 ، 07:01
امیر برات نیا