مراقبه و تمرکز در تجربههای عرفانی
در عرفان، دریافت حقیقت و تجلی آن در
درون مؤمنان صورت میپذیرد. به میزانی که درون، صافتر و آراستهتر باشد، تجلی
حقیقت، زلالتر و صافتر میشود؛ به همین دلیل، مراقبه و تمرکز یا محاسبه، از شروط
رسیدن به حقیقت تلقی میگردد. همانطور که در هنر، تمرکز و انقطاع در کار هنری،
هنرمند را مستعد الهامهای درونی و خلاقیتهای هنری میکند، در عرفان نیز سالک
برای دریافت تجلیات باطنی و شهودی و رسیدن به حال و مقام، باید به طور دایم،
مراقبه را قرین کار خویش سازد.
بسیاری از عارفان پس از رسیدن به مقام کمال، به وسیله هنر و
ادبیات، روحیات و اندیشههای خویش را به ظهور میرسانند. ازاینرو، بزرگترین آثار
هنری در تمدن اسلامی، چین، ژاپن و هند، متعلق به کسانی است که رویکرد عرفانی داشتهاند.
بزرگان عرفان در مورد مراقبه به تفصیل سخن گفتهاند و حتی بابی با این عنوان در
آثار خود گشودهاند. ابوالقاسم قشیری در باب بیست و چهارم از رساله قشیریه با
عنوان مراقبت چنین مینویسد: «هر که حاکم نکند میان خویش و میان خدای، تقوا را و
مراقبت را، به کشف و مشاهده نرسد.»1 همچنین میگوید: «هر
که خدای را مراقبت کند، خدای، جوارح او نگاه دارد.»2 جعفر بن نصیر نیز میگوید:
«مراقبت، مراعات سرّ بود به نگریستن با حق اندر هر خطرتی.»3 برخی از صوفیان،
مراقبه را در میان تمامی طاعتها، بافضیلتتر دانستهاند:
«از ابن عطا پرسیدند [که] از طاعتها کدام فاضلتر است؟ گفت:
«مراقبت حق بر دوام اوقات.»4 یا ابوعثمان مغربی میگوید:
«فاضلترین چیزی که مرد آن را ملازمت کند، اندر این طریقت، محاسبه خویش است و
مراقبت و نگاه داشتن کارها به علم».5
سید شریف جرجانی در کتاب تعریفات در تعریف مراقبه مینویسد:
«المراقبة استدامة علم العبد باطلاع الرب فی جمیع احواله؛ مراقبه، یقین انسان است
به اینکه خداوند در جمیع احوال، عالم بر قلب و ضمیر و مطلع بر رازهای درونی اوست».
به نظر عبدالرزاق کاشانی، مراقبه، عاملی است که انسان بتواند
خود را فراموش کند و به شهود خداوند برسد، به گونهای که اگر بنده سالک، ذرهای به
خویشتن توجه داشته باشد، نمیتواند خداوند را شهود کند. ازاینرو، مراقبه موجب میشود
که انسان متوجه حضرت حق گردد و آمادگی فنا در وی پیدا شود. «فلایَصِحُّ هذا الشهوُد الابِغَیْبَتِکَ
عَنْکَ، حتی تَتَهیَّأ لِلْفناءِ و هذه المراقبة الشهودیةُ بمعنی التهیؤِ
لِلْفناءِ؛ شهود برای تو حاصل نمیشود مگر آنکه خود را فراموش کنی و برای فنا
آماده شوی و این مراقبه برای شهود به معنای آماده شدن برای فناست.»6 در نظر عبدالرزاق
کاشانی، مراقبه، راه مناسب و بسیار لازم برای رسیدن به فنا و تحصیل کمال است و بدون
آن، سلوک و رسیدن به عرفان تحقق نمییابد.
بنابراین، بر اثر مراقبه، تمرکز، توجه درونی و تسلط بر افکار،
اوهام، اعضا و جوارح، حالت آرامش و طمأنینهای در وجود انسان سالک شکل میگیرد و
قلب او از اوهام و افکار پریشان خالی میشود. انسان سالک در این حالت میتواند با
صرف کمترین انرژی و توجه، ذهن و روح خویش را متمرکز سازد. ازاینرو، در ادیان
شرقی، مراقبه نزد سالک، وسیله اعتدال و آرامش درونی است و هیچگونه التهاب، اضطراب
و خواستی که برآمده از امیال درونی باشد، در فرد به چشم نمیخورد.
1. ابوالقاسم
قشیری، الرسالة الصوفیة، ترجمه: بدیعالزمان فروزانفر، ص289.
2. همان، ص291.
3. همان، ص292.
4. همان.
5. همان.
6. شرح منازل السائرین، ص149.