امیر برات نیا

سایت شخصی

امیر برات نیا

سایت شخصی

من و سینما بخش اول

Sunday, 8 March 2020، 12:16 AM

🔴#من_و_سینما  بخش اول 
دوره دبیرستان من عاشق سینما بودم. عاشقی منم بر می گشت به رفتن به سینما با محمد رحیم رحمتی پسر عمه بزرگم، منظورم پسر عمه کلثوم بود. در حقیقت من سینما را با اقا رحیم تجربه کردم. اولین فیلم ژاپنی بود. کلی گریه کردم. اسم فیلمش یادم نیست. اما تجربه جدیدی بود که باعث شد من عاشق سینما بشم. با هم رفتیم سینما هویزه توی خیابون دانشگاه. الان شش تا سالن داره، اون موقع یک سالن داشت. بزرگ و وسیع و جا دار. نشستن تو اون سالن چقدر لذت داشت. پول فیلم و خوراکی را مهمون اقا رحیم شدم. هیچوقت هم فرصت نشد آقا رحیم رو مهمون کنم به سینما. من ده سال از اقا رحیم کوچکتر بودم.  آقا رحیم رو خیلی زود از دست دادیم. اونم تو اولین روزای بهار و شد مصداق شعر ارغوان: 
ارعوان این چه رسمی است که بهار 
هر سال با عزای دل ما می آید
یکی دوسال بعد خودم راه سینما را پیدا کردم. اون موقع سینماهای مشهد دو قیمتی بودند. سینماهای درجه یک آفریقا و هویزه گران تر بودند و بقیه سینماها ارزان تر. آسیا، ارشاد، انقلاب و اسم اون یکی رو یادم رفته...
من بیشار وقت ها این سه تا می رفتم. ارزان تر بود. بعضی وقت ها فیلم های جدید که می آمد می رفتم هویزه و آفریقا.
پول سینما رفتن نداشتم. برای اینکه بتونم برم فیلم ببینم تنها یک راه داشت. پول کرایه راه هم رو پس انداز کنم. برای پس انداز کردن پول باید چند روز پیاده می رفتم مدرسه و پیاده بر می گشتم. تمام روزهای هفته رو پیاده می رفتم مدرسه، پیاده بر می گشتم، همه پول کرایه ها را پس انداز می کردم. خونه ما از سینما ها دور بود برای رفتن و برگشتن نیاز به کرایه راه داشتم. بلیت سینما پنج تومان بود. کرایه راه هم یک تومان می شد. خوراکی نمی خریدم. پول نداشتم. 
خیلی از مواقع تنهایی می رفتم. بعضی از وقت ها با دوستان و یا آشنایان. دوستانم محدود می شد به تعداد کمی. 
آن موقع در برنامه درسی ما درسی بود به نام طرح کاد. یک دوز بجای اینکه برویم دبیرستان می رفتیم سرکار. ما مربی داشتیم به نام آقای کردستانی که به ما سر می زد و از محل کارمون بازدید می کرد.
چهار سال باید هفته ای یک روز می رفتیم سرکار تا کاری یاد بگیریم. بابا اداره راهداری مشهد کار می کرد. آقای خدیوی شوهر خاله اشرف هم خود اداره راه و ترابری بود. جای بابا نمی شد رفت چون راهداری مشهد در خارج از شهر بود. در جاده مشهد قوچان، جنب کارخانه شیر پگاه. بنابراین برای گذراندن طرح کاد رفتم اداره راه و ترابری بخش مکانیک ماشین آلات سنگین.
استادکارم جناب آقای ساعت چی بود که در آمریکه دوره تعمیر بولدوزر را دیده بود. کار خیلی زیادی برای انجام دادن نبود. کم کم متوجه شدم که با یک روز آمدن سرکار چیزی نمی شود یادگرفت. 
آخرهای وقت هم که می شد بیکار می شدیم. در بخش تراشکاری اداره هم چندتا از بجه های دبیرستان خودمان بودند که طرح کاد را می گذراندند. با هم اشنا شدیم. یکی از آنها حسن صنعتی بود. بچه اهل ورزش و عضو تیم بسکتبال مدرسه بود، قد بلندی داشت، پسر خونگرم و دوست داشتنی بود. مهم ترین ویژگی حسن صنعتی علاقه وافر او به کار و یادگیری کار بود.
چند ماه بعد یک روز بعد از اینکه آقای کردستانی آمد بازدید و حاضری زد و رفت منم از آقای ساعتچی اجازه گرفتم و یواشکی از اداره خارج شدم. سواراتوبوس شدم و رفتم سینما. لذت دیدن فیلم آنهم در زمان ساعت آموزشی خیلی دلچسب بود. اولین تجربه باعث شد که این کار تداوم پیدا کند و هر روز شنبه دعا می کردم که جناب کردستانی زودتر بیاید حضور و غیاب کند و من بروم سینما. تمام هفته از آخر خیابان ضد پیاده می امدم خیابان بهار، کوچه سلام. پول کرایه ها را خرج نمی کردم و پس انداز می کردم برای شنبه هفته بعد. برای دیدن یک فیلم تازه در سینما. 
فیلم دیدن من باعث شد که کم کم علاقمند شدم به جمع آوری اطلاعات فیلم ها بصورت بریده روزنامه و مجلات. همه رو توی یک دفتر می چسبوندم. کمی که گذشت دیدم این کار هم خیلی وقت گیر و هم چندان جذاب نبود. دیگه بی خیال این کار شدم و اون دفتر رو تا سال داشتم و سرانجام در طی زمان محو شد. 
وقتی بی خیال دفتر شدم رفتم سراغ خرید مجله فیلم. چند ماه خریدم دیدم دردسر خرید پیدا شد. مجله دیر می امد و گاهی نمی آمد. تابستان رفتم سرکار. حقوق کارم را پس اندا  کردم و مجله فیلم را آبومان شدم. هر ماه مجله را واسم می آوردن دم خونه.
هنوز اون مجلات را دارم. همه رو صحافی کردم و نگهشون داشتم. 
از اقوام فقط یک روز با پسرخاله ام حمید باقری یک روز رفتیم سینما آسیا و یک فیلم خارجی را با هم دیدیم.
از خاطرات جالب سینما رفتم دو خاطره شیرین دارم. اول اینکه سینماهای اون موقع بعد از تمام شدن فیلم تماشاگرها را بیرون نمی کردن و می شد مجدد فیلم را از نو دید.
#امیربرات_نیا 
۱۰ اسفند ۹۸
t.me/NasimeKhoshRZ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی