معنای لغوی و اصطلاحی مراقبه و تمرکز
منظور از مراقبه، توجه و احاطه کامل بر
افکار، اعضا و جوارح و نفس انسانی است که این امر با انقطاع از غیر خود، اشیا و
موجودات پیرامون و هرگونه توهمها و خیالهای پریشان همراه است، به گونهای که
انسان بر اثر این توجه و مراقبت درونی به حالت تمرکز و آرامش درونی میرسد و میتواند
روح و ذهن خویش را بر یک مسئله (در آثار هنری) یا یک موجود برتر (در عرفان) یا هر پدیدهای متمرکز کند.
در روانشناسی، تمرکز و دقت به این معناست که انسان با توجه به
یک پدیده، غیر آن را نمیبیند، هر چند جلوی چشم او باشد، مثل اینکه مادر بالای سر
فرزند مجروح خویش، از دهها نفر که به دور او حلقه زدهاند، غافل است یا شخصی با
تمام توجه در حال صحبت با کسی است و صدای فردی را نمیشنود که بارها او را صدا میزند.1
در نسبت میان مراقبه با تمرکز و ارتباط آن دو با یکدیگر در
بودیسم، اعتقاد بر این است که بر اثر مراقبه، حالت تمرکز یا یکدلی حاصل میشود و
بر اثر آن، در مرحله بعد، نوعی بصیرت و روشنایی درونی برای سالک به وجود میآید. در دایرة المعارف ادیان شرقی در تعریف
این دو اصطلاح آمده است که «مراقبه (دیانه)،
عاملی است که به وسیله آن تمرکز (سمادی) حاصل میگردد. بدون مراقبه، مراحل متعالی
شهود به دست آورده نمیشود.»2 مایکل کریدرز در کتاب
بودا مینویسد:
مراقبه، تلاشی است که آدمی برای بازداشتن حواس خود از بیاخلاقی
و برای آفرینش چارچوبههای ذهنی خوب و سالم انجام میدهد... در مقابل یک چنین
زمینهای، آن مهارتی که در ابتدا لازم است، تمرکزی است که با آرامش و متانت همراه
باشد و این مهارت یا انضباط در مراقبه ... حکم پایهای برای مراقبه بصیرت پیدا میکند...
راهب نه هیچ حالت روانی یا جسمانیای را در ذهنش میسازد و نه هیچ اراده میکند تا
چنان چیزی را پدید آورد. بدینسان ... به سوی هیچ چیزی چنگ نمیاندازد و نگران
نیست. پس در درون خود کاملاً آرام است.3
در عرفان اسلامی نیز مراقبه معنای خاص خود را دارد و در فرهنگ
اصطلاحات عرفانی، چنین تعریف شده است: «مراقبه نزد اهل سلوک، محافظت قلب از کارهای
پست است. بعضی گویند مراقبه این است که بدانی خدا بر همه چیز قادر است.»4 عبدالرزاق کاشانی در
تعریف مراقبه مینویسد: «مراقبه نزد عارفان، دوام ملاحظه مقصود است. خداوند به
حضرت رسول صلی الله علیه و آله امر فرمود که مراقب تأیید و منتظر نصرت حق تعالی
باشد.»5 وی مراقبه را از
افعال قلب و دارای سه معنا میداند که عبارتند از:
الف) مراقبه مرید، به اینکه بنده در برابر عظمت خداوند، خاضع
باشد؛
ب) مرحله توجه خداوند به بنده؛ یعنی بنده صلاحیت این را یافته
باشد که خداوند او را محل عنایت و نظر خود قرار دهد و این، مستلزم دوام حضور قلب
بنده و فانی دانستن خود در حق است؛
ج) مرحله خلاصی از محدودیت مراقبه و پا فراگذاردن از آن است.6
از این معانی سهگانه، در این مقال، معنای الف و ب، مورد توجه
ماست؛ یعنی حالت انقطاع و توجه قلبی خاصی که عارف هنگام رویارویی با خداوند دارد،
به طوری که قلب او آماده دریافت الهامهای الهی است. به تعبیر عارفان، هر چه
مراقبه، شدیدتر باشد، واردات قلبی هم لطیفتر و عمیقتر خواهد بود. در این راستا،
آیتالله حسنزاده آملی مینویسد: «پوشیده نماند که هر چه مراقبه قویتر باشد،
اثر حال توجه، بیشتر و لذیذتر و اوضاع و احوالی که پیش میآید، صافیتر است».7
1. ریتال.
اتکینسون، ریچارد س. اتکینسون و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روانشناسی، ترجمه:
محمدنقی براهنی و همکاران، ج1، صص 318 ـ 321.
2. Ingrid Fischer Schreiber and others, op. Cit, p. 97.
3. مایکل کریدرز، بودا، ترجمه: علیمحمد حقشناس، صص
119 ـ 121.
4. سید جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص711.
5. عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، تصحیح: محسن
بیدارفر، صص 63 ـ 65، به نقل از: فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص711.
6. همان، ص711.
7. حسن حسنزاده آملی، انسان در عرف عرفان، ص25.